جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

کودکان به زمان عینیت می بخشند؛ زمان نادیدنی را دیدنی می‌کنند! حافظ می‌گوید برای دیدن گذر عمر، لب جوی باید نشست ولی من فکر می‌کنم برای لمس واقعی گذر زمان کافی‌ست تصویر کودکی را ببینی که چند وقتی‌ست او را ندیده‌ای! گویی ساعتهای عمرمان در چهره و قدوبالای آن کودک هویدا شده...

هیچی مثل این اتفاق نمی‌تواند شگفت زده‌ات کند و زمان را معنا ببخشد...

 

 

  • هانیه معینیان

پایان غافلگیرکننده و دلنشین؛ یک روایت اصلی ولی مخفی در دل یک روایت فرعی ولی آشکار..مینا زنی که در بچگی مادرش را از دست داده، از شوهر معتادش طلاق گرفته، از دار دنیا فقط یک دوست دارد که پیشش بماند که او هم روی خوش بهش نشان نمی‌دهد، بی‌اعتماد‌به‌نفس، دست‌پاچلفتی و توسری خور است؛ حالا دارد همه اتفاقات زندگی‌اش را به به پدرش می‌گوید، از پشت شیشه اتوبوس و در «دلش». تا همینجایش کافی‌ست که اگر این داستان در دست یکی از کارگردانان اشک‌بیار و سیاه‌نمایی می‌افتاد چه بلاهای زمینی و آسمانی معقول و نامعقول سرش می‌آورد و چه پایانی وحشتناکی می‌توانست داشته باشد. ولی دقیقا در همین وسطها مینا عاشق می‌شود و به قول خودش چاره‌ای جز عاشق شدن ندارد «یک تکیه‌گاه امن و قدرتمند» مگر کم چیزی‌ست؟ اما...امایش را نمی‌گویم تا ببینید...مینا را میتوان به زنان زیادی تعمیم داد دختران فراری، دخترانی که پدرشان معتاد است، همه آنهایی که پدر یا مادرشان را از دست داده‌اند، همه آنهایی که خانواده به معنای واقعی خانواده نداشته‌اند، محبت و امنیت و آرامش برگرفته از آن را هم نداشته‌اند... حتی حس و حال عاشقانه مینا هم هم آشناست و هم ملموس.رگ خواب شاید حالتان را خوب نکند ولی حستان را خوب می‌کند. احساس عمیق زندگی...

  • هانیه معینیان

 


 

سمت راست تصویر را بخوانید بعد هم سمت چپ بالا را. جاهای دیگرش خیلی مهم نیست یا حداقل برای صحبت الان من اهمیت ندارد. «بیش از۶۰ درصد زنان ایرانی خشونت خانگی را تجربه کرده‌اند». شاید متعجب شوید که بگویم اولین واکنش من به این خبر یک خنده پت و پهن روی صورتم بود چون مطمئن بودم تحلیل کاملا علمی و موشکافانه و دقیق و عاقلانه پشت این موضوع است! بعد از این واکنش اولیه رفتم بیشتر جستجو کردم. توضیحات بیشتر اینکه:  این خبر مربوط به سال ۹۷ است و مربوط میشود به  گزارش روزنامه ایران. رضا جعفری، رئیس مرکز فوریت های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور آنجا ضمن بیان « آمار ۲۰ درصدی همسر آزاری» میگوید  «پژوهش های انجام شده در ۲۸ استان کشور نشان می دهد حدود ۶۰ درصد از زنان ایرانی حداقل یک بار در زندگی زناشویی خشونت را تجربه کرده اند» طبق تعریف خشونت در سمت راست تصویر یعنی اگر مردی به همسرش بگوید  «چقدر غذات شور شده!» یا «چرا امروز صورتت انقدر بی‌روحه» یا شوخی بی‌مورد کند یا اینکه از روی عصبانیت به همسرش نگاه کند یا همه اخبار شبانه‌روز را ببیند و حوصله همسرش را سرببرد یا به اندازه کافی در خانه به همسرش کمک نکند، مهمتر اینکه تاریخ عقد و تولدش را فراموش کند برایش هدیه نخرد! و... همه اینها شامل خشونت می‌شود و حالا اینجا دو سوال مهم برایم پیش آمده؛اول اینکه آیا مردان با خشونت‌هایی از این دست در خانواده مواجه نمی‌شوند؟ و  سوال مهمی بعدی اینکه آن زنانی که این مسائل را هم در زندگی‌شان نداشته اند دقیقا چه شکلی اند؟ از آنها مهمتر همسرانشان است؛ آیا آدمند؟ روحند یا جن؟ یا فرشته؟ :)

  • هانیه معینیان

اگر مطالعات زنان خوانده باشید یا اگر چند کتاب فمینیستی خوانده‌باشید، مهمتر آنکه حرفهای چند فعال زن را دنبال کرده‌باشید متوجه می‌شوید که کلیدواژه آنها «پدرسالاری» و «قرائت مردانه» است. اولش برایتان جالب است، شما را به فکر وادار میکند و می‌پذیرید که این حرف تا حدودی درست است. جریان وقتی خسته‌کننده و مبتذل می‌شود که پای این دو واژه همه‌جا باز می‌شود؛ برای هر مشکل و مسئله اجتماعی بازگو می‌شود. آنقدر که آدم از این همه تکرار تحلیل دم دستی و ساده حوصله‌اش سر می‌رود و دنبال تحلیل دقیق‌تر و موشکافانه‌تر می‌گردد.آنقدر موارد استفاده و تعمیم دادن این مفاهیم زیاد است که گاهی به جای هم استفاده می‌شوند. مثلا در موضوع «علل علاقه کمتر زنان به مباحث اجتماعی و سیاسی» گفته‌می‌شود که قرائت مردانه از این مباحث موجب این امر شده‌است. در حالی که پیش از قرائت مردانه که تاحدی تاثیرگذار است به این امر توجه نمی‌شود که این عرصه‌ها عرصه‌هایی مردانه است. مردانه بودن موضوع پیش از تفسیر کردن مردانه است. البته بنده دارم از «هست ها» صحبت میکنم نه «بایدها»؛اینکه باید چگونه باشد مطلب دیگری است. نکته بعدی این است واقعا این قرائت مردانه پایانش کجاست؟ تا کجا می‌خواهد ادامه داشته‌باشد؟ انسانیت پس چه می‌شود؟ اگر آنقدر مرد بودن یا زن بودن مهم است پس تعریف انسان زن با انسان مرد هم باید متفاوت باشد. پس هیچ فهم، درد، احساس مشترک نباید باشد. و آن وقت چه کسی قرار است به ما بگوید فهم زنانه از زندگی بهتر است یا فهم مردانه؟! درحالی که در منابع دینی ما جنسیت امری عرضی است یعنی در خلقت اول انسانی به وجود آمده‌است و دوم مرد یا زن شده‌است. از طرفی با این نگاه ما فقط چیزی را می‌توانیم بشناسیم که آن را زیسته‌باشیم یا تجربه کرده‌باشیم در حالی که اینگونه نیست. حتی در همین مبحث مورد نظر نیز با این نگاه هیچ‌وقت نباید در علم‌ روان‌شناسی دنبال شناخت جنس مقابل باشیم. چون امکان شناخت وجود ندارد.وقتی عیب زنان را نمی‌گوییم و همه‌چیز را می‌اندازیم گردن مردان و پدرسالاری و قرائت مردانه وضعیت از این هم بدتر خواهدشد. کمی هم تیزی انتقاد را به سمت زنان بگیریم. زنان خودشان خودشان را محبوس کرده‌اند؛ در خانه و خانواده و خرید و مد و زیبایی و دکوراسیون و آرایش و حجاب و ... خودشان را گیر انداخته‌اند‌. وقتی فکر و ذهن و عمل مدام در چیزی دست و پا بزند تو دیگر نه حوصله و نه وقت مسائل دیگر را داری...

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...