جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

 قرار بود این یک متن طولانی باشد ولی تا دلتان بخواهد از مقدمات زدم تا متن کوتاه‌تر شود و سریع رفتم سراغ اصل مطلب.
احتمالا مطالبی از موافقان ترویج ازدواج موقت برای جوانان مجرد شنیده‌اید یا خوانده‌اید. افرادی که برای حال بد جامعه به دنبال راه‌حل هستند و البته حرف همه‌شان یک چیز است: «فاصله زیاد بین بلوغ و ازدواج» که به راستی روز به روز هم بیشتر می‌شود و خطرناکتر.

ولی آیا واقعا ازدواج موقت راهکار درستی است؟ 
اصل ازدواج در اسلام در تک همسری و دائم بودنش است. تعدد زوجات و متعه نسخه همگانی اسلام نیست. برای افراد خاص در شرایط خاص است. 
اینکه بعضی افراد خواهان نسخه‌پیچی همگانی ازدواج موقت هستند چند اشکال دارد. 
اول: اینکه خانواده را تهدید میکند. جامعه
ای که افرادش به دنبال حق‌اند و دم از مسئولیت و تکلیف نمی‌زنند و درواقع از آن فراری اند، جامعه ای که طلاق در آن رو به فزونی است، جامعه ای که خانواده در آن ارج و قربی که اسلام مدنظرش بوده را ندارد، جامعه ای که تشکیل خانواده جزو اولویت های خانواده‌ها برای فرزندانشان نیست و شغل، تحصیل و چیزهای دیگر اهمیتشان بیشتر از آن است در این جامعه ترویج ازدواج موقت رفتن به بیراهه است. منظور این افراد موافق ازدواج موقت، آزادی جنسی ولی در چارچوب شرع است ولی آیا غرب که آزادی کامل در مسائل جنسی دارد دچار بحران جنسی نیست؟ آیا منظور اسلام از ازدواج موقت همین است؟ 
دوم: اسلام بر خلاف مسیحیت غرایز جنسی را منکوب نمیکند و آن را خبیث نمی‌داند ولی از آن طرف به شدت با هواپرستی و توجه بیش از اندازه به شهوت مخالف است. اسلام انسان «ذواق» را مورد نکوهش قرار میدهد. شهید مطهری ذواق را اینطور تعریف کرده‌اند: «در اسلام آدم " ذواق " یعنی کسی که هدفش اینست که زنان گوناگون را مورد کامجوئی و " چشش " قرار دهد ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است .»
در واقع اسلام می‌گوید غریزه جنسی باید در زمان خودش و به درستی پاسخ داده‌شود ولی اگر ازدواج موقت ترویج شود چطور میتوان آن را خاص جوانان مجرد دانست؟ اصلا کاری به متاهلان ندارم بلکه صحبتم درباره نوجوانان است. سن بلوغ به گفته متخصصان به دبستان رسیده‌است آیا با ترویج ازدواج موقت میتوان جلوی این نوجوانان را گرفت؟ و اصلا اگر بپذیریم که همه‌چیز خوب پیش برود بالاخره در سن دبیرستان احتمال زیاد سراغ متعه میروند و آن وقت چطور میتوان جلوی افراد را گرفت تا ذواق نشوند؟!
سوم: در احادیث ازدواج موقت با باکره نهی شده است و گاهی شدت نهی هم بسیار شدید بوده‌است. البته بکر هم شامل دختر میشود و هم پسر و بیشتر باید در این احادیث دقت شود که آیا پسر را هم شامل می‌شود؟! ولی آنچه قطعی است نهی از ازدواج موقت با دختر باکره است. واقعا اولین برخورد با جنس مخالف برای هر دوجنس بسیار اهمیت دارد ولی این قضیه برای دختران اهمیت ویژه‌ای دارد. حتی مسائل جنسی زنان هم به مسائل روانی گره خورده است و لذا شکست در اولین تجربه یا موقتی بودن و عدم تعلق گاهی می‌تواند ضربه روحی به دختر وارد کند. سرانجام دختری که بعد از اتمام مدت متعه دلبسته شده است چه میشود؟
چهارم: اسلام ارتباط زن و مرد نامحرم را منحصرا در ازدواج میداند. رابطه عاطفی بین زن و مرد در ازدواج موقت هیچ تفاوتی با ازدواج دائم ندارد برخلاف رابطه جنسی که تفاوت های ریزی دارد. کسی که یک رابطه عاطفی و عاشقانه و رابطه احساسی و دوستانه را شروع کرده است و بعد از مدتی آن را تمام می‌کند مانند شخصی است که ازدواج کرده و بعد طلاق گرفته است. آیا طلاق های متعدد و وجود رابطه های متعدد ناتمام اعتبار و اعتماد به فرد را خدشه‌دار نمیکند؟

پس چه باید کرد؟

قرآن می فرماید: وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (32) وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (33) وَلَقَدَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ (34)﴾
«آیت الله جوادی آملی در اینباره میفرمایند:
در جریان تشکیل خانواده و نکاح که مقدّمه تشکیل یک خانواده بزرگ و امّت اسلامی است چندین مطلب را ذات اقدس الهی گاهی به صورت توصیه اخلاقی گاهی به صورت حکم الهی بیان فرمود بعد از جریان آن حدّ مشخص, چهار امر را مطرح فرمود اول رعایت حجاب و عفاف است که هم زنها خود را بپوشانند هم مردها چشم‌پوشی کنند چه اینکه زنها هم باید چشم‌پوشی کنند. چشم‌پوشی از نامحرم از دو طرف این اوّلین وظیفهٴ اجتماعی است که رعایت عفاف را به همراه دارد.
مطلب دوم فرمودند پدر و مادر دو طرف و همچنین جامعه مسئول تأمین ازدواج جوانها چه دختر چه پسر هستند که در سنّ نکاح‌اند که فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ اگر فرمود: «النکاح سنّتی»یا فرمود: «مَن تزوَّج فقد أحرز نصف دینه»که این تکلیفها متوجّه به خود جوانهای عَذَب است به اولیای آنها و همچنین به جامعه و مسئولان یک نظام سفارش می‌کند که وسیلهٴ ازدواج جوانها را فراهم بکنید ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ فرقی بین آزاد و بنده نیست.
مطلب سوم آن است که تا آن نکاح فراهم بشود اینها خودشان را با عفّت اُنس بدهند نه تنها نگاه به نامحرم نکنند بلکه مَلکهٴ عفّت را فراهم بکنند.»
 قرآن اول از حجاب و حریم حرف زده است. این همه اختلاط بدون حریم قطعا خطرات زیادی دارد. از طرفی خانواده و جامعه را مسئول میداند. چرا دنبال تسهیل ازدواج نیستیم؟ چرا پسران را برای قبول مسئولیت آماده نمیکنیم؟ چرا دختران را برای تشکیل خانواده آماده نمیکنیم؟ چرا فرزندان را عفیف بار نمیآوریم؟
بچه ای که هرچه خواسته مهیا شده، سختی نکشیده، ماه رمضان را یا روزه نگرفته یا به جان کندن روزه گرفته چطور میتواند با این اراده ضعیف و بعضا با این اراده نداشته در برابر غریزه اش بایستد.  آیت الله جوادی آملی در قسمتی از تفسیر این آیه و درباره عفیف میفرمایند: «یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه دارد که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ» نزدیک است که انسانِ عفیف فرشته‌ای از فرشته‌های الهی باشد این شبیه فرشته شدن به وسیله همین آداب است یک وقت است انسان کار حرام نمی‌کند یک وقت عفیف است این عفّت یک ملکه نفسانی است غیر از غضّ بصر است...» عفت یعنی انسان نزدیک به فرشته شود ولی بعضیها طوری راجع به غریزه جنسی صحبت میکنند که گویی انسان حیوانی ست بی اراده، سست عنصر، مجبور و بدبخت...

  • ۶ نظر
  • ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۳۷
  • هانیه معینیان

                   

 

احوالپرسی‌های زیادی و حال‌بد کن و اعصاب خردکن...
 «شوهر نکردی»، «انشالله بختت باز شه( بعضی‌ها طوری این جمله را ادا می‌کنند که انگار مخاطب مورد نظر بیماری لاعلاج دارد!)، « بچه نداری؟ داره دیر میشه ها»، « بچت چرا جون نداره بهش برس»، « عروس‌دار نشدی؟ داماد‌دار نشدی»... 
همه را هم مثلا با حالت دلسوزی و مهربانی و نگرانی بیان می‌کنند و فکر و خیال و ناراحتی و استرس را میگذارند برای آدمی که روبه رویشان ایستاده...
 

  • ۴ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۲۹
  • هانیه معینیان

 

 

🔹مادرم اگر سر سفره نمی‌نشست، آقا غذا نمی‌خوردند. منتظر می‌ماندند ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند. تا همین اواخر تا وقتی که خانم سر سفره نمی آمد، دست به غذا نمی زدند، گاهی زودتر دست به غذا میبردیم، نمی گفتند چرا صبر نمی کنید؟ میگفتند: «خانم نیامدند؟» چند بار ایشان را صدا می کردند، گاهی خانم میآمد و می گفت:« آقا، آخر من مهمان دارم، شما بخورید من باید غذا بکشم بعد می آیم» این رفتار آقا در همه اثر می گذاشت..."


🔹خانم می‌گفتند که چون بچه‌ها، شب‌ها خیلی گریه می‌کردند و تا صبح بیدار می ماندند، امام شب ها را تقسیم کرده بودند، یعنی مثلا ۲ ساعت خودشان از بچه نگهداری می‌کردند و خانم می‌خوابیدند و ۲ ساعت خودشان می خوابیدند و خانم بچه‌ها را نگه می‌داشتند. فرزندان امام هم تعریف می‌کنند که آقا با آنها بازی می‌کردند، یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را اختصاصی می دادند تا کمک خانم در تربیت بچه‌ها باشند.


🔹فرانسه که بودیم، یک روز خانم به منزل یکی از فامیل‌هایشان به میهمانی رفتند. موقع بر گشتن، دو ساعت از وقتی که به امام گفته بودند که برمیگردند، دیرتر شده بود. آقا که همه کارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعه‌ی سوم گفتند: «نگران شدم، شما نمی توانید وسیله‌ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟»
تا این که خانم آمدند. آن وقت با یک محبت خاصی رو به روی خانم نشستند و گفتند: «مرا دل نگران کردی»


🔹گاهی اوقات که برای دیدن امام وارد اتاقشان می شدیم، از ما می‌پرسیدند: خانم را دیده اید یا نه؟ اگر می‌گفتیم خانم را ندیدیم می‌گفتند: یاعلی! بروید خانم ببینید بعد بیایید پیش من. یاد گرفته بودیم قبل از دیدن ایشان، پیش خانم برویم و اول ایشان را ببینیم. "


🔹ندیدم در طول زندگی، امام به خانم بگویند در را ببندید. بارها و بارها میدیدم که خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند، ولی آقا خودشان بلند می شدند و در را می‌بستند و حتی وقتی بلند می شدند به من هم نمی گفتند که در را ببندم. یک روز به آقا گفتم خانم که داخل اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از خانم چیزی نمی‌خواستند.


🔹اگر روزی خانم غذا را تهیه می کردند، هر چقدر هم که بد می شد کسی حق اعتراضی نداشت و امام از آن غذا تعریف
می کردند. خانم اگر کاری در خانه انجام می دادند، حتی اگر استکانی را جا به جا می کردند و ما نشسته بودیم، آقا با ناراحتی به ما میگفتند: «شما نشسته اید و خانم کار می کنند؟» اگر یک روزی می دیدند که خانم کار می کنند، روز و اسلامای امام بود که چرا خانم کار می کنند. میگفتند: «خانمتان از همه ی شما بهتر است، هیچ کس مادر شما نمی شود.»

 

  • ۲ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۴
  • هانیه معینیان

 

شاید اگر بدانید این متن درباره رومیناست اصلا مطلب را نخوانید. نه به این خاطر که قتل رومینا اهمیت ندارد، به این خاطر که در این چندوقت زیاد راجع‌به رومینا نوشته شده‌است و هرکسی هم سعی کرده از ظن خودش یار رومینا شود. من هم بارها خواستم مطلبی بنویسم ولی پشیمان شدم‌. ولی اینبار موضوعی به ذهنم رسید که به نظرم آمد باید آن را بیان کنم.

سایت «زنان امروز» لیستی از زنانی که سرانجامی شبیه رومینا داشتند را بازگو کرده‌است. زنانی از گوشه و کنار ایران که از طرف نزدیکانشان به قتل رسیده‌اند همه‌شان هم رسانه‌ای شدند البته هرکدامشان به شرایط جامعه و انتخاب سردبیر و زور رسانه در زمان خودش گسترش یافتند و دیده‌شدند ولی قطعا هیچ‌کدام اندازه رومینا‌ تاثیرگذار نبودند. آن قتل‌های گذشته را فراموش کردیم، رومینا را هم چندوقت دیگر فراموش می‌کنیم. به نظر می‌رسد جنجال رسانه ای در این امور راه به جایی نمی‌برد جز اینکه عده‌ای خودشیرینی کنند و عده‌ای عقده‌گشایی کنند. در اموری که ریشه در سنت و باورهای مردم دارد استفاده از قانون کوتاه‌ترین و آسان‌ترین راه است که خیلی راه به جایی نمی‌برد. این اعمال از فرهنگ نشئت می‌گیرد حذف آن هم به فرهنگ نیاز دارد نه قانون‌.
پدری که فرزند خود را می‌کشد آیا قانون مانع این کارش خواهدشد؟ کسی که به خاطر آبرو، فرزندی که عزیزتر از جان است را می‌کشد آیا هنگامی که داس را می‌خواهد بردارد چوبه دار مانعش می‌شود؟

«آبرو» یعنی سرچشمه قتل، ریشه در باورهای مردم دارد، ریشه در فرهنگ مردم. ما نیاز به فرهنگ‌سازی داریم. نیاز به فرهنگ‌سازی در باب خانواده قوی و کارآمد و امن. خانواده باید درست کار کند؛ باید کارآمد باشد؛ پدر باید پدر باشد، مادر،مادر و فرزند هم فرزند؛ باید محل امنیت باشد نه اینکه یک دختر برای تامین امنیتش از خانواده فرار کند و به قانون پناه ببرد...

حالا اگر خانواده‌ای کاملا راه را به خطا رفت باید چه کار کرد؟! آیا قانون می‌تواند حال خراب آدم‌های یک خانواده را خوب کند؟ آیا اگر رومینا به قتل نمی‌رسید اصلا ما باخبر می‌شدیم از رومینا و رفتار پدر رومینا و...؟ 
خیلی از قتل‌هایی که اتفاق افتاده در روستا بوده اگر اعتقاد داشتیم به اینکه دین فقط راهی برای آخرت بهتر نیست بلکه راه دنیای بهتر هم هست آن‌وقت زندگی دینی را محدود به مسجد و نماز جماعت و جمعه و نمی‌کردیم. اگر می‌گذاشتیم دین در همه جنبه‌های زندگیمان وارد شود، اگر مسجد را مثل زمان پیامبر ملجا و پناهگاه مردم می‌دانستیم، اگر مسجدهایمان پررونق بود، اگر چندتا از آن مبلغان روحانی به آن روستاها رفته‌بودند، اگر در بین مردمشان زندگی کرده‌بودند، اگر برایشان از عزیز بودن زن و رحمت بودن دختر می‌گفتند، اگر پناه مردم روستا می‌شدند، اگر قاضی مردم روستا می‌شدند، اگر خانه‌شان محل رسیدگی به دعواهای روستا بود، اگر همه به اسمشان قسم می‌خورند، اگر پدر رومینا دردش را به آن روحانی باصفای روستایشان گفته‌بود، اگر رومینا دردودلش را به روحانی روستایشان گفته‌بود شبیه آن زن که از ترس همسر به امام علی پناه برده‌بود، آن وقت شاید هیچ رومینایی به قتل نمی‌رسید ...

*حدیث نبوی: ما بُنَی بِنَاءً فِی الإِسْلَامِ أحَبَّ اِلَی اللهِ عَزّوَجَلَّ مِنَ اَلتَّزْوِیجِ

 

  • ۲ نظر
  • ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۶
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...