جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۱۶ مطلب با موضوع «یک فنجان کتاب» ثبت شده است

عالی، عالی، عالی؛ ضمیر متصل را می‌گویم. از دیشب که کتاب را دستم گرفتم تا الان که تمامش کردم و ‌پنجاه و سه شعرش را خواندم دارم فکر میکنم آخرین بار با خواندن کدام کتاب آنقدر کیفور شده‌ام؟
ضمیر متصل اشعاری است با طعم خواستگاری! در عین حال که از منظر جامعه‌شناسانه و فرهنگی سروده شده ولی تا دلتان بخواهد شیرین است و پر از نکات نغز.
گاهی تیکه‌هایش را بار خواستگاران محترم می‌کند و درشت‌ترینش هم نصیب پسر می‌شود؛ گاهی هم اطرافیان دختر و خانواده دختر و حتی واسطه‌گران را نوازش می‌کند و حتی خود دختران.

بدون اغراق ده‌ها نقد درست و حسابی از بعضی مناسبات، رفتارها، خواسته‌های نابجا و نادرست رسم خواستگاری را میتوان در این کتاب شمرد و به یک پایان‌نامه‌ مطالعات زنان تبدیل کرد! در عین حالی که می‌شود حال و هوای دختران دم بخت را فهمید.
خلاصه یک کتاب تمام و کمال است برای خوب کردن حال همه زنان، یعنی محال است زنی این کتاب را بخواند و با آن هم‌ذات‌پنداری نکند؛ و چقدر خوشحالم ازین بابت، اینکه یک نفر به طور جدی مشکلات درست و حسابی زنان را در قالب شیرین شعر بیان کرده که هم تلنگر بزند، هم تو را بخنداند و هم تو را به فکر بیندازد...یعنی من باورم نمی‌شود یک نفر آنقدر جامع یک موضوع رو در قالب شعر موشکافی کند. هم به خواستگاران و رسوم غلط و اطرافیان دختر بتازد و هم از آمار تجرد دختران بگوید و پیدا شدن چند همسری به این خاطر، هم از عشق دختر به پسر بگوید، هم از روایت پیغمبر بگوید هم از سایت و گروههای همسریابی.
خداقوت حسابی به خانم وحیده احمدی بابت این کتاب سرحال و زنده...

انتخاب از بین شعرها خیلی سخت بود. من هم اولین شعر کتاب را اینجا میگذارم که مرا مشتاق به ادامه‌دادن کرد:

کنار خود بنشان و عزیز جانش کن
اگر که مهر ندارد تو مهربانش کن
نگه ندار دم در جوان مردم را
به حرمت گل آورده میهمانش کن
از این به بعد زمان هنرنمایی توست
خداپرست و شریف و نماز خوانش کن
به ماهواره اگر صبح می کند شب را
تو ماهپاره شو و فارغ از جهانش کن

مگر پیامبرم؟ ناجی ام‌ مگر مادر؟
که چوب داده و میگویی امتحانش کن!

  • ۰ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۴۰
  • هانیه معینیان

کتاب با موضوع دفاع مقدس زیاده خوانده‌ام ولی «حوض خون» کتابی نو در این ژانر است. روایت ۶۴ زن از یک کار گروهی؛ روایت ۶۴ کودک، نوجوان، جوان، میانسال و پیر اندیمشکی از رختشوی‌خانه بیمارستان شهید کلانتری در روزهای جنگی آن شهر. گویی هر زن راوی در این قصه دوربین خودش را برداشته و با نگاه خاص خودش ماجرا را برایمان تعریف و کارگردانی می‌کند. همه داستان‌ها به یک‌جا ختم می‌شود: «رختشوی‌خانه» ولی اینکه چه اتفاقی می‌افتد و چگونه پایشان به آنجا باز می‌شود و چه‌طور تا آخر جنگ پابند آنجا می‌شوند هرکدام قصه‌های شیرین مخصوص به خود را دارد. «حوض خون» یک دریچه نو در روایت‌گری باز می‌کند: چندصدایی به جای تک‌صدایی؛ و این کار علاوه بر اینکه جذابیت یک کتاب را افزایش می‌دهد ارزش تاریخی آن را هم بالا می‌برد.
«حوض خون» روایت یک جهاد زنانه است. اینکه می‌گویم زنانه، نباید تصور شود ارزشش کمتر است، یا خیال کنیم راحت‌تر بوده، بلکه برعکس، جهاد اگر بخواهد به سخت‌ترین نوعش تعریف شود همین جهاد زنانه است. همین زنانی که «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله» را معنا کرده‌اند؛ همین‌ها که هم جانشان را یعنی بدن‌هایشان و فرزندان و برادران و پدران و همسرانشان را فدا کردند. هم جسمشان را، هم روحشان را و هم مالشان را اهدا کردند. همین‌ها که یک تکه از وجودشان پیش بچه‌های کوچکشان در خانه بوده، یک تکه از وجودشان پیش همسرانشان در جبهه و پشت جبهه و با تکه دیگرشان در رختشوی‌خانه لباس‌ها و پتوها را چنگ می‌زدند. نمی‌دانم این وجود تکه‌تکه شده چطور این هشت سال را دوام آورده و از پا نیفتاده ولی می‌دانم این نوع جهاد کردن فقط از یک زن برمی‌آید. زنانی که بعضی‌هایشان حتی فرزند و همسرشان هم اسیر و جانباز و شهید شدند ولی همچنان به جهادشان ادامه دادند. همین‌ها که مصداق «بنیان مرصوص » بودند.... پتوها و ملحفه‌های پر از خون را چنگ می‌زدند و حتماً به آب سرخ خیره می‌شدند و فکر می‌کردند شاید این خون خشک‌شده خون فرزندشان باشد یا شاید همسرشان یا شاید برادرشان...
متن کامل این یادداشت هفته پیش در خبرگزاری مهر منتشر شده‌است.

  • هانیه معینیان

 

«روبروی حسنات نشست و به آرامی از او پرسید: یعنی می‌خواهی بگویی که حجاب از ابتدا در اسلام وجود داشته و ایرانیان آن را ابداع نکرده‌اند؟ حسنات گفت: هرگز. در واقع آیه حجاب پیش از فتح ایران به دست مسلمانان و هر نوع رابطه و آشنایی میان آنان نازل شده بود؛ از طرف دیگر حجابی که اسلام آن را واجب کرده با حجابی که ایرانیان قدیم داشتند فرق دارد. برخلاف ایران باستان، در اسلام حجاب یا به تعبیر صحیح پوشش زن را از حضور در عرصه‌های زندگی منع نمی کند...»

 

برگرفته از کتاب کوتاه و کوچک «دو زن و یک مرد» اثر بنت الهدی صدر، دانشمند، شاعر و نویسنده عراقی

 

پی‌نوشت: نقطه‌زن دشمن کاملا اصولی کار میکند؛ وقتی می‌خواهد ایران را بزند می‌گوید « حجاب را عرب جاهلی آورده» وقتی هم میخواهد عرب را بزند می‌گوید « حجاب را ایرانیان ابداع کردند»...

 

  • هانیه معینیان

 

راستش من از خواندن این کتاب لذت نبردم و احساس می کنم که اگر این کتاب را در سن پایین‌تر می خواندم شاید لذت می‌بردم. خیلی از دغدغه‌هایی که کتاب به آن اشاره کرده‌بود تکراری بود و از طرفی از یک منظر جدید هم به آن قضیه نگاه نکرده‌بود که حداقل برای من جذابیت داشته باشد. 

در یک برآیند کلی می‌توانم بگویم نوشته‌های مادر تا حدی از نوشته های دختر بهتر بود. مثلا روایت « برو کار می‌کن» واقعا خوب بود و از همه‌ی روایت‌ها یک سر و گردن جلوتر بود.
ایرادهای دیگری هم داشت که توی ذوق می‌زد؛ مثل اینکه بعضی روایت‌ها آنجا که باید تمام نمی‌شد و آدم احساس می‌کرد یک‌جای قصه حذف شده است! یا کمی تناقض داشت و از همه بدتر اینکه یک جاهایی رسما شخصی‌نویسی می‌شد و آدم هرچه می‌گشت نخ اتصال به اجتماع را درش پیدا نمی‌کرد. نتیجه‌گیری فصل آخر هم به شوخی شباهت بیشتری داشت تا طرح یک مسئله مهم در حوزه زنان.
خلاصه کتاب شاید برای نوجوان‌ها یا آن‌هایی که در مسائل زنان دقیق نشده‌اند خوب باشد.
  • هانیه معینیان

«سیمین دانشور» جزو نویسنده‌هایی است که زمان نقش مهمی در نوشته‌هایشان دارد. سیمین جدا از زمانه خودش نیست، همیشه نوشته‌هایش یک پیوندی با زمان زندگی‌اش داشته‌است و این باعث شده‌است با اینکه تقریبا همه داستان‌هایش صبغه زنانه دارند ولی جنسیت در مخاطبانش اهمیت خود را از دست بدهد. 

البته سیمین در اکثر نوشته‌هایش جدا از اینکه شخصیت اصلی را زن انتخاب کرده از ستم‌هایی که به زنان شده‌است هم حرف به میان آورده برای مثال خیانت و زن دوم پای ثابت نوشته های سیمین است.

 

از بین کتابهای سیمین، «سووشون»، «شهری چون بهشت» و «جزیره سرگردانی» را بیشتر دوست داشتم.( البته این حرف به این معنی نیست که «به کی سلام کنم؟» و «انتخاب» را دوست نداشته باشم)

 

 سووشون که مهمترین کتاب سیمین دانشور است یا حتی مهمترین کتاب ادبیات داستان ایرانی به شکل زیبا و حیرت آوری مفهوم وطن و دین را با هم پیوند زده است‌. زری شخصیت اصلی داستان زنی ست تحصیلکرده که عاشق و وابسته همسر و فرزندان و خانواده‌اش است. دقیقا همین وابستگی او را ترسو کرده‌است و شجاعت قبلش را از او گرفته‌است. این نگاه انتقادی سیمین دانشور به زن ایرانی که حتی تا امروز هم امتداد یافته خیلی زیبا تصویر شده‌است. و البته زری با اتفاق شگفتی که در داستان رخ می‌دهد از این پیله رهایی می‌یابد‌.

جزیره سرگردانی جلد اول از رمان دوم خانم دانشور است. روایت دلمشغولی‌ها، علاقمندی‌ها، دوراهی‌ها و عشق هستی،دختری جوان که در جست‌وجوی حقیقت است. و البته سرگردان بین مادربزرگ سنتی و مذهبی‌اش با مادر مدرن و دورافتاده از مذهب

در این رمان سیمین به عنوان استاد هستی وارد قصه میشود و از زندگی خود و جلال صحبت می‌کند. با اینکه جلد اول این کتاب را بسیار دوست داشتم و حتی به نظرم آمد بعضی فصلهای کتاب آنقدر پر و پیمان و زیباست که می‌توانست به عنوان کتابی مجزا چاپ شود، ولی از خواندن جلد دوم کتاب ساربان سرگردان پشیمان شدم! هم به خاطر چرخش ناگهانی داستان در دستهای خانم دانشور و هم شاید به خاطر روایت عریان سیمین از زندگی خودش.با این حال هنوز نمیتوانم هضم کنم چطور جلد سوم کتاب کوه سرگردان نوشته شده است ولی ناشر آن را گم کرده است.

شهری چون بهشت ده داستان کوتاه است که به قول خانم نویسنده« یادگاری ست از دوران سیاه اختناق و نموداری است از اجتماعی که در آن زیسته‌ام». کتاب با اینکه میزانسن های متنوع و جذابی دارد ولی همچنان با محوریت زنان است.

  • ۱ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۵۰
  • هانیه معینیان

 

من از آدمهای زیادی این جمله را شنیده‌ام که «اگر بچم ازم بپرسه چرا منو به دنیا آوردی چه جوابی بهش بدم» آدمهای زیادی که هروز بیشتر میشوند و حال بدشان از دنیا و آدمها و اتفاق‌هایش روز به روز بیشتر می‌شود. کرونا که آمده این حس وحال ها بیشتر هم شده‌است. 

طبیعی هم هست وقتی گوشمان از صبح تا شب از اخبار بد پر شده، وقتی آدمهای اطرافمان ناامیدتر از قبل شده‌اند، وقتی یک ویروس کل جهان را قرق کرده‌است، وقتی هنوز جایی در این دنیا موشک و بمب پرتاب می‌شود. آدمها ناامید میشوند و خسته. 

ولی ما آدم‌های خسته یک چیز را فراموش کرده‌ایم و آن اینکه ما منتظریم. منتظر یک اتفاق شگفت‌انگیز. جهان بر خلاف فیلمهای هالیوودی آخرالزمانی رو به تباهی و سیاهی نیست آخر جهان خوش است، شادی است، سلامتی ست، پیروزی ست و...

 

« اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج میشود و آن اصل حرمت یاس از روح الله است» شهید مطهری با این مقدمه کوتاه به سراغ بحث انتظار رفته است. کتاب کوتاه قیام و انقلاب مهدی را بخوانید.

 

پی‌نوشت: میلاد امام عصر(عج) مبارک.

 

 

  • ۲ نظر
  • ۰۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۴۰
  • هانیه معینیان

زمان دانشجویی از لفظ «خواهر» و «برادر» بدم می آمد. از اینکه بسیج تقسیم شده بود به خواهران و برادران لجم می‌گرفت.این الفاظ را برای خطاب قرار دادن دوست نداشتم. هنوز هم البته خیلی خوشم نمی‌آید ولی فرقش با گذشته این است که الان میفهمم این خوش نیامدن به خاطر تمسخر اهل رسانه بوده که به جان ما نشسته‌است و دارم سعی میکنم شیرینی این اصطلاحات را به جانم بنشانم.
امت اسلامی از این خواهران و برادران دینی شکل می‌گیرد. اینکه ما زنان جامعه‌مان را خواهر بدانیم و مردان جامعه را برادر دینی‌مان. فرقش با «آقا» و «خانم» در این است که ما نسبت به آنها بی تفاوت نباشیم.اگر زنی با بارو بندیل به سختی دارد از پله ها بالا میرود برای کمک کردن بشتابیم، اگر مردی کنار خیابان ایستاده و بنزینش تمام شده کمکش کنیم، اگر دو نفر یقه هم را گرفته‌اند و فحش بار هم میکنند جدایشان کنیم... اینها و خیلی مثالهای دیگر. البته اینها خیلی مثال های ساده‌ای است ولی در جامعه ما همینها هم کمرنگ شده است.«احمد احمد» را چند روز پیش تمام کردم.هنوز باورم نمی‌شود چطور یک نفر می‌تواند این حجم از مشکلات و اتفاقات عجیب و سخت روزگار را طی کند و هنوز زنده باشد! احمد احمد یک تاریخ نگاری شخصی هم هست و این برای آدمهایی که دلشان میخواهد تاریخ معاصر را از زبان مردم بخوانند و بدانند خواندنی است.خلاصه دعوتتان میکنم به خواندن این کتاب عجیب اما واقعی! آخر کتاب احمد احمد یک توصیفی از مردم دوران بعد از انقلاب دارد که خیلی شیرین است. مصداق واقعی و کامل از امت اسلامی که نه تنها گذشت بلکه ایثار سرلوحه زندگی بسیاری از آدمها بوده‌است. کاش برگردیم به آن دوران

  • ۰ نظر
  • ۰۸ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۵۴
  • هانیه معینیان

«ماه به روایت آه» کتابی با دوازده داستان و برش‌هایی از زندگی حضرت عباس(سلام الله علیه). از زبان دوازده فردی که بعضی هایشان برایمان نام آشنایند مثل حضرت زینب، حضرت ام البنین، مسلم بن عقیل،ام کلثوم، امام حسین( علیهم السلام) و بعضی هایشان ناآشنا یا کمتر آشنا مثل عبدالله بن ابی محل، کزمان، لبابه، زید بازرگان و ...و البته که انتخاب «دوازده» فرد بی‌مناسبت هم نیست...
شیرینی‌ خواندنش آنجایی‌ست که داستان‌ها گویی روایت شخصی و خاطراتی‌اند که هرکدام از این آدمها با زبان خودشان برایت تعریف کرده‌اند و شگفتیش داستان پایانیش است؛ شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز، شگفت‌انگیز و زیبا...
دو برش از کتاب:

از زبان زینب( سلام الله علیها)میشنوی رقیه جان؟ این صدای پا را میشناسی؟لحظه‌ای آرام می گیرد و در سکوت گوش می خواباند.بله این عمویم عباس است.آفرین پس تا عمویت عباس است نباید از هیچ چیز بترسی.عمویم آن بیرون نمی‌ترسد؟عمویت جز خدا از هیچکس و هیچ چیز نمی ترسد. تا او هست هیچ کس نمی تواند به ما آسیب برساند.اما اگر عمویم عباس نباشد...
از زبان زید بازرگانپس حتم دارم که او را ندیده‌ای. عباس پروانه ای نیست که ببینی و از یادش ببری. او را از زیبایی و تابناکی به ماه تشبیه می‌کنند، ماه بنی‌هاشم. میدانی چرا؟ چون مثل ماه از خورشید وجود حسین نور و گرما می‌گیرد و دورش می‌گردد. نمی‌شود چشم در چشم خورشید دوخت و راز دل گفت؛ اما ماه، ماه واسطه راز و نیاز است. عباس برادر، نایب، مشاور و امین حسین نزدیکترین فرد به اوست.

  • هانیه معینیان
 خواندن اتاقی از آن خود بسیار برایم لذت بخش بود گرچه تا با ادبیات بعضا سوررئالیستی و تخیل ویرجینیا وولف خو بگیرم کمی زمان برد.
 از اول تا پایان کتاب هوش فوق‌العاده، جسارت و شجاعت ویرجینیا وولف مرا مبهوت خود کرد. در این کتاب سعی شده با نگاه منطقی و تاریخی و کاملا بی‌طرفانه موضوع ادبیات و زن مورد کنکاش قرار بگیرد و گاهی دست روی موضوعاتی گذاشته می‌شود که در زیست زنانه دیده‌می‌شود که به ظاهر ساده و کم‌اهمیت است ولی بسیار مهم و تاثیرگذار بوده است.
 تحلیلی که وولف به‌دور از جنسیت‌زدگی رایج، درباره سیطره قدرت مردانه و همینطور تاثیر مالکیت و ثروت بر استقلال و فعالیتهای زنانه دارد بسیار جالب و تامل برانگیز است
 
بخشی از کتاب: آنچه از نظر من اسفبار است این است که تا قرن هجدهم چیزی درباره زنان نمی‌دانیم. هیچ الگویی در ذهن ندارم تا به این یا آن سو متمایل شوم. چرا زنان در عصر الیزابت شعر نمی‌سرودند؟ در حالی که نمی‌دانم چه تحصیلاتی داشتند. آیا نوشتن می‌دانستند؟ آیا اتاق نشیمنی از آن خود داشتند؟ چه تعداد از زنان قبل از ۲۱ سالگی بچه دار می‌شدند؟ در یک کلام از ۸ صبح تا ۸ شب چه می کردند؟
  • هانیه معینیان

«پرنده من» مسائل و احساسات زن خانه‌دار را ترسیم کرده‌است؛ از مسائل و پیچیدگی های ارتباط با همسر، فرزند وخانواده تا حدودی حرف زده‌است. از احساسات و نیازهای یک زن هم تا حدودی حرف به میان آورده و اینکه بی‌عرضه بودن زن در خانه خودش به بی‌عرضگی در خانه پدری ربط دارد...ولی با همه این احوال پرنده من رمان خوبی نیست. شخصیت‌ها شکل نگرفته، داستان‌ها بریده‌بریده است و یک کل منسجم را تشکیل نداده‌است؛ انگار کتاب روی دور تند است حتی پایان کتاب!البته ویژگی‌های مثبت ادبی هم دارد؛ مثل هماهنگی پایان و آغاز فصل‌ها و همینطور جملات و پاراگراف‌های زیبا و خواندنی آنقدر که می‌توانی کتاب را ورق بزنی و از بینشان جملات ماندگار بیرون بکشی و قاب کنی!در کل اگر به موضوع زنان علاقمندید کتاب را بخوانید ولی اگر به رمان خواندن یا ادبیات علاقه دارید پرنده من گزینه خوبی نیست.

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...