جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

حالا که بیخوابی به سرم زده، آخرین پستی که خواندم مرا به فکر فروبرده: آرزوهای قبل مرگم چیست؟
« ایاک و طول الامل» امیرالمومنین(ع) را به خاطر آوردم و با خود اینطور زمزمه کردم؛ «این آرزوها بعضیهایش فقط طعم شیرین خیال است که در حد خیال میماند و بس؛ بعضیهای دیگرش آرزوهایی‌ست شاید دست‌یافتنی به شرط اراده و یقین و توکل و خواست خدا... همین و نه بیش از این ...

یک: یکی از آرزوهای بسیار مهم و بسیار هیجان‌انگیز برایم این است که همه ایران را قبل از مرگ ببینم. همه ایران...

دو: یک موسسه فرهنگی که در حوزه زنان کار میکند راه بیندازم  و ترجیحم این است این موسسه یک سایت عالی و به روز در مورد مسائل زنان داشته باشد.

سه: دوست دارم با مرضیه برومند، بیژن بیرنگ و مهرانه مهین ترابی مصاحبه کنم. قطعا اگر سیمین دانشور و نادر ابراهیمی از دنیا نرفته بودند در این لیست جا میگرفتند.

چهار: بعد از اینکه ایران را گشتم به هند بروم و ژاپن بعد از آنجا به مصر و بعد هم به ایتالیا و یونان. البته حتما همراه همسرم :)

پنج: یکی از مهمترین آرزوهایم این است که کارگردان شوم و در مورد مسائل اجتماعی و خانوادگی و زنان فیلم بسازم.

شش: آرزویم این است که قبل از مرگ چند کتاب را حتما کامل بخوانم: تفسیرالمیزان، تفسیر تسنیم، همه کتب شهید مطهری، شاهنامه و دیوان حافظ...

هفت: پرواز کنم. نه با هواپیما. با این تکنولوژی هایی که آدم را شبیه پرنده میکند. آن هم حتما با همسرم :)

هشت: یک دوره کامل (با هر موضوعی) با آیت الله جوادی آملی بگذرانم. یک جمع زنانه بدون حضور مردان؛ که بتوانیم تمام مدت چهره ایشان را ببینیم نه پس کله مردان را آن هم از تلویزیون!

نه: یک سفر خیال انگیز به قطب شمال یا جنوب داشته باشم. راه رفتن پنگوئن ها را از نزدیک ببینم، فضای سرارسر سفیدی، خرس های قطبی، شفق قطبی و خورشید نیمه شب و ...

ده: بچه پاندا یا ببر داشته باشم که هیچ وقت بزرگ نشوند :) 

 

پی نوشت: خوب شد تعداد داشت وگرنه حالا حالاها ادامه میدادم :) البته من از آرزوهای خانه و خانواده چیزی نگفتم چون یکسری آرزوهای همگانی ست که همه دلمان میخواهد آنطور بشود.

 

 

  • ۸ نظر
  • ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۳۳
  • هانیه معینیان

 

۱.هر که از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبه رو خواهد شد؛ چراکه اجل در کمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است.( خطبه ۱۴۹)
این روزها به آدم‌های این شکلی برخورده‌ایم. آدمهایی که به نظر می‌آید دیگر «زندگی» نمی‌کنند از بس که زندگیشان خلاصه شده در الکل و ترس و مواد ضدعفونی‌کننده، ماسک، وایتکس و دستم را شسته ام یا نه و ... زندگی با این همه ترس اسمش هرچه باشد زندگی نیست! نمونه جدید و عجیب و غریبش هم همین خوردن الکل به خاطر مبتلا نشدن به کرونا و بعد هم مردن به خاطر سمی بودن! به همین راحتی...

۲.علی (علیه السّلام) در سایه ی دیوار کجی نشسته بود؛ از آنجا حرکت کرد و در زیر سایه ی دیوار دیگری نشست. به آن حضرت گفته شد: «یا امیر المؤمنین! «تفرّ من قضاء اللّه؟ » (از قضای الهی فرار می کنی؟ ) فرمود: «افرّ من قضاء اللّه الی قدر اللّه» (از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم).
شهید مطهری در کتاب عدل الهی دراین‌مورد می‌گویند: «معنای این جمله این است که هر حادثه که در جهان پیش می آید مورد قضا و تقدیر الهی است اگر آدمی خود را در معرض خطر قرار دهد و آسیب ببیند قضای خدا و قانون خداست و اگر از خطر بگریزد و نجات پیدا کند آن هم قانون خدا و تقدیر خداست اگر انسان در محیط میکروب دار وارد شود و بیمار گردد قانون است و اگر هم دوا بخورد و از بیماری نجات یابد نیز قانون است بنابراین اگر انسان از زیر دیوار شکسته برخیزد و کنار برود کاری برخلاف قانون خدا و قضا الهی انجام نداده است و در چنین شرایط قانون خدا این است که از مرگ مصون بماند و اگر در زیر دیوار بنشیند و با سقوط دیوار نابود گردد این نیز قانون آفرینش است»
دسته دوم هم عالمی دارند برای خودشان. اکثرا از آن آدمهایی هستند که تا به چشم خودشان نبینند یکی از آشناهایشان فوت شده قضیه را جدی نمی پندارند. طیف وسیعی هم دارند از آدمهای بیخیال و اهل مکتب لذتگرایی تا آدمهای مذهبی که می‌گویند « هرچه خدا بخواهد همان می‌شود»...
مردم خوشحالی هم که برخلاف گوشزدهای مسئولین همچنان دوست دارند به مسافرت بروند و لذت ببرند از همین دسته‌اند...

به قول عزیزی، پناه بر خدا!

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۱۶
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...