جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

«هناس‌» با وجود ایراداتی که دارد فیلم خوش‌ساختی است. از طرفی سیر داستانش را جوری پیش می‌برد که کاملا نو و جدید است. روایت کامل از همسر یک شهید. تا به حال روایت‌ همسران شهدایی که دیده‌ایم یا چیزی بوده در حد همسر شهید باکری در فیلم موقعیت مهدی؛ همین‌قدر خوب، همین‌قدر زیبا، همین‌قدر همراه، همین‌قدر بی‌چالش و مشکل یا همسر شهید ستاری در فیلم منصور که برای اولین‌بار سعی کرد مشکلات همسر یک شهید را بازگو کند، ولی آنقدر قهرمان‌محور بود که همسر شهید را سلاخی کرد! ولی مریلا زارعی در فیلم هناس بیرون از این دو روایت ایستاده‌است. برای اولین‌بار با همسر شهیدی روبه‌رو هستیم که دوربین روی او زوم کرده‌است...

 نمی‌دانم فیلم هناس چقدر با واقعیت منطبق است ولی من با تمام احساسات زارعیِ پیرانی شده هم‌ذات‌پنداری کردم. با دل نگرانی‌هایش، با استرس‌هایش، با جنگیدن‌هایش( غیر از بعضی جاها که واقعا متهورانه بود) حتی با خشم‌هایش.  هم با گریه‌های از سر استیصال مریلا زارعی گریه کردم، هم با همراهی سخاوتمندانه‌اش. حتی با قدم‌‌برداشتن‌های محکم پایان فیلمش هم گریه کردم.

من مطمئنم اگر هناس درباره زندگی یک شهید واقعی نبود قدر دانسته‌می‌شد. ولی چون هناس‌ برخلاف پیش‌فرض‌های مخاطبینش پیش رفته مورد نقد بسیار قرار گرفته؛ پیش‌فرض‌هایی که این سوالات را در ذهن مخاطب ایجاد کرده: مگر فیلم درباره شهید داریوش رضایی‌نژاد نیست پس چرا مدام از همسرش می‌گوید؟ چرا همسر شهید مانتویی‌ست؟ چرا همسر شهید آن مردان نامحرم را با اسم کوچک صدا می‌زند؟ چرا همسر شهید همراه نیست؟ و...

واقعیت این است که هناس‌ روایت همسر شهید است نه خود شهید. واقعیت این است که لازم است ماهای بیرون گودنشسته عینک‌هایمان را عوض کنیم و جور دیگر ببینیم؛  لازم است عمیق‌تر ببینیم. مهم‌تر از همه اینها پاسخ سوال آخر است؛
من همیشه فکر می‌کنم صبر زینبی خیلی سخت‌تر از ایثار حسینی است. اینکه بخواهی همه زندگی‌ات را ببخشی خیلی سخت است. اهدای جان خود، راحت‌تر از اهدای جان عزیرانت است. ولی همان حضرت زینب (سلام الله) با آن عظمت و بزرگی و روح بلند، در شب عاشورا طوری حرف می‌زند که با روز عاشورا فرسنگ‌ها فاصله دارد. وقتی تاریخ را می‌خوانیم با یک سیر انفسی عمیق و سخت رو به رو می‌شویم که یک شبه زینب را زینب می‌کند. بعد چطور دلمان می‌خواهد همسر یک شهید که هرگز در مقام حضرت زینب نیست آنقدر راحت از جان عزیزترین کسش‌ بگذرد؟!
منصف باشیم و بگذاریم زینبی شدن همسران شهدا روایت شود..

  • هانیه معینیان

من وقتی فیلم دهلیز و بعدتر فیلم دارکوب بهروز شعیبی را دیدم شگفت‌زده شدم. ولی دیروز بعد از دیدن بدون قرار قبلی غیر از شگفت‌زدگی، هیجان‌زده هم بودم.
بدون قرار قبلی فیلم خیلی خوبی بود. فیلمی که جایش خیلی‌وقت بود که در سینمای ایران خالی مانده‌بود. داستان انسان مدرن گم‌شده در مدرنیته؛ انسانی که از اصل خودش فاصله گرفته و در زیبایی‌های فریبنده این جهان غرق شده است. انسانی که از مذهب و خانواده و وطن دورمانده و دنبال حال خوب در جای دیگری‌ست درحالی که آنچه به دنبالش می‌گردد همان‌هایی‌ست که از آنها فاصله گرفته‌است.

بدون قرار قبلی پر از تقابل خوب و بد بود؛ ولی نه آنطور که دلت را بزند، آنطور که حالت را جا بیاورد. الهام کردا‌ و امین میری شخصیت‌های دوست‌داشتنی فیلم هم دقیقا جزو همین تقابل‌ها بودند؛ آدم‌های حال‌خوب‌کن فیلم با بازی و لهجه دلنشینشان در برابر پگاه آهنگرانی درمانده و مستأصل بازگشته از آلمان...

واقعا خدا قوت به بهروز شعیبی که در مقابل همه آنچه این سال‌های اخیر از سینمای ایران دیدیم یک برگ جدید رو کرد؛ شعیبی جای همه آن‌هایی که گاهی به مذهب تاختند، گاهی به وطن، گاهی به سنت و گاهی به پدر، قاب‌هایی دیدنی ساخت که قلبمان برایشان دوباره به تپش بیفتد. ولی سوال اینجاست چرا قلب مردم برای این فیلم به تپش نمی‌افتد؟ حتما آنقدر این یک دهه ذائقه مردم را تغییر داده‌ایم که دیگر این فیلم‌ها به چشممشان نمی آید. من واقعا حسرت می‌خورم که چرا فیلم خوب بهروز شعیبی در آرای مردمی رتبه هشتم را دارد؟ چرا مردم از زندان و فقر و بدبختی خسته نمی‌شوند؟ خودشان دادشان از سیاهی فیلم‌ها بلند است و بعد خودشان به سیاهی رای می‌دهند!
ولی به هرحال من ممنونم از بهروز شعیبی که کاری کرد بعد از دیدن فیلمش، هم دلم برای امام رضا تنگ شود، هم برای شهرم، هم پدرم و هم ایرانم...

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...