جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم می‌کرد هر کداممان در اطرافمان آدم‌های مجرد زیادی دیده‌ایم که فکری برای ازدواج ندارند.

 
 دلیل اقتصادی شاید مشهورترین دلیل‌شان باشد، ولی من گمان می‌کنم این دلیل برای اکثریتشان بهانه‌ای بیش نیست. البته من به دلیل ازدواج نکردن انسان‌های امروزی کاری ندارم، بلکه می‌خواهم در مورد دلایل ازدواج کردن حرف بزنم. 
 
تصور خیلی‌ها از ازدواج مخدوش است و این ربطی به صنف مردان یا زنان ندارد. یک اپیدمی جهانی است. به همین خاطر خیلی فرقی ندارد چه کسی رو به رویشان قرار بگیرد، به هرحال بر اساس یک تصور اشتباه یک رابطه بدشکل خواهد گرفت. شاید شما هم گمان می‌کنید که دلیل این همه طلاق در جهان و ایران قرار گرفتن افراد کنار یک آدم اشتباهی است؟! و مثلاً اینکه نیمهٔ گمشدهٔ خیالی‌شان کنارشان نیست؟
گرچه برای درصدی از آدم‌ها این موضوع صحت دارد ولی واقعیت این است که برای اکثریتشان حتی اگر آدم دیگری هم روبه رویشان قرار می‌گرفت اوضاع تغییری نمی‌کرد!
البته این رابطه بد می‌تواند ادامه‌دار باشد و طلاقی هم اتفاق نیفتد چون همیشه یک طرف ماجرا دارد فداکاری می‌کند، به تنهایی ( گرچه این دست آدم‌ها کم شده‌اند ولی هنوز وجود دارند!)
 
اصلا ازدواج چیست؟
اگر نگاه لیبرالیستی غالب در جهان را کنار بگذاریم و به اسلام نگاهی کنیم به کامل ترین و در عین حال مطابق با واقع ترین تعریف از ازدواج می‌رسیم؛
اسلام از ازدواج به «پیمانی غلیظ» تعبیر می‌کند. آنچه در یک پیمان بیش از هرچیزی اهمیت دارد وفای به آن پیمان و مسئولیت‌پذیری است، وقتی از یک پیمان به «پیمان سخت» تعبیر می‌شود یعنی این امر اهمیتش چندبرابر است و قطعا نقض این پیمان هم خیلی سخت، دورتر از انتظار و با تبعات زیاد است. به همین خاطر خداوند طلاق را مغبوض‌ترین حلال می‌داند و درست به همین خاطر از ازدواج به مهمترین بنای اسلامی تعبیر می‌شود. 
نکته جالب توجه این است که خداوند وقتی می‌خواهد از ازدواج حرف بزند برعکس زمانی‌که می‌خواهد از خانواده حرف بزند کمتر از عشق و دوست داشتن حرف به میان می‌آورد. این به این معنی است که مانند هر مسئولیت دیگری این عقل است که باید راهنما و مدیر باشد ولی آنچه زندگی را به پیش می‌برد و دوام آن را تضمین می‌کند عشق و محبت است.
 
چرا ازدواج کنیم؟
چون انسانیم! شهید مطهری در تفسیر آیه امانت« إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ» می‌گوید منظور از امانتی که بقیه مخلوقات از پذیرش آن امتناع کردند و انسان آن را پذیرفت «مسئولیت» است.
از همینجا اهمیت مسئولیت و اراده‌ای که منشا آن است مشخص می‌شود: یک پایه اصلی انسانیت انسان همین مسئولیت‌پذیری اوست.
البته مثل همه مسئولیت‌های اسلامی دیگر، در ازدواج هم پاداش‌هایی وجود دارد که برخی به غریزه انسان برمی‌گردد و برخی به روح انسان مربوط است. تامین نیاز و بقای نسل را همه‌مان شنیده‌ایم ولی ازدواج چیزی بیش از این‌هاست؛ انسانِ در مسیرِ شدن یکی از مهم‌ترین راهبرهایش ازدواج است، چه‌بسا هیچ امری مثل ازدواج نتواند آدم را آبدیده کند! هرچقدر قبل ازدواج در نقش آدم خوب‌ بازی‌کرده‌باشی این ازدواج است که خودت را به خودت می‌شناساند و می‌فهماند واقعا چقدر آدم خوبی هستی!
صبر، گذشت، ایثار، دیگری‌خواهی، مسئولیت‌پذیری، صداقت و ... به شکل عیانی در ازدواج مورد سنجش قرار می‌گیرد. اینها به این معناست که اگر برای خوب‌شدن تلاش می‌کنی ازدواج یک سکوی پرتاب است! 
 
البته اگر کامل شدن و جهان‌بینی اسلام را هم کنار بگذاریم ازدواج یک خاصیت دیگری هم دارد و آن اینکه لذت‌هایی را به تو می‌چشاند که تا قبلش هرچند آن‌ها را تجربه کرده‌باشی ولی آنقدر عمیق نبوده است و البته لذت‌هایی که تا به حال تجربه نکردی و جزو ناب‌ترین لذت‌های بشری است؛ مثل مادری و پدری.
  • هانیه معینیان

 

اگر بخواهیم جواب ساده و دم‌دستی به این سوال بدهیم جوابش این می‌شود که چون جامعه بیمار است! این مختص ایران هم نیست همه دنیا همینطور است. زن و مرد فطرتا به ازدواج نیاز دارند و هیچ کدام نیازمندی‌شان بیشتر از جنس دیگر نیست‌. اینکه چه شده این اتفاق رخ داده‌است دلایلی دارد:

اول: زن امروز نسبت به گذشته از نظر عقلی، اجتماعی، اقتصادی و ... خیلی پیشرفت داشته‌است ولی به دلیل رعایت نشدن بعضی اصول بسیار مهم ارزشش کمتر از زن دیروز شده‌است. امام موسی صدر زن امروز را به «تابلوی هنری» تعبیر می‌کنند و شهید مطهری هم در این‌باره معتقدند: « دقایق روانشناسی ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای عزیز نگه داشتن زن. هر وقت این حریم بکلی شکسته و این حصار خرد شده است، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پایین آمده است. البته از جنبه های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلا با سواد شده باشد، عالمه شده باشد...» 
چیزی که اهمیت دارد این است که این قضیه شامل همه زنان می‌شود و به اصطلاح تر و خشک باهم می‌سوزند‌؛ یعنی بدحجابی فقط ارزش وجودی زن بدحجاب را پایین نمی‌آورد بلکه ارزش زن با حجاب را هم کم می‌کند! و اینجاست که اهمیت نهی از منکر مشخص می‌شود و اینکه همه مسافران یک کشتی هستیم! لذا زن در گذشته با اینکه در اکثر مواقع بیشتر شبیه یک کالا بوده‌است، ولی یک کالای گران‌قیمت محسوب می‌شده که مردان گاهی مجبور بوده‌اند برای به دست آوردن این کالای ارزشمند با هم بجنگند!

دوم: زنان و دختران مجرد در جامعه ایرانی تحت فشار اجتماعی هستند. این دختر است که ترشیده می شود نه پسر! جامعه ایرانی ازدواج نکردن را نمی پسندد( آن هم به درست) ولی واکنشش نسبت به مجرد ماندن دختر و پسر بسیار متفاوت است. یک پسر اگر مجرد بماند خانواده‌اش فقط ناراحت می‌شود. ولی یک دختر اگر مجرد بماند خانواده در موضع ضعف قرار می‌گیرد، انگار جنس خوبی نداشته که بتواند بفروشد! خانواده زخم زبان می‌شنود و حتی اگر نشنود بارها و بارها خودشان، خودشان را زخم می‌زنند، نه لزوما در ظاهر و به زبان، بلکه در فکر و ذهنشان.
 و کدام دختری‌ست که اینها را نفهمد حتی اگر به رویش نیاورند؛ که می‌آورند! 
ازدواج یک مسیر طبیعی و ترجیحی برای زن و مرد است. چرا نمی‌خواهیم بپذیریم که شاید بعضی‌ها این ترجیح را نخواهند؟ چرا نمی‌گذاریم مردم خودشان راهشان را انتخاب کنند. مگر ازدواج تنها مسیر زیستن است؟ اصلا اگر بپذیریم به فرض محال  همه دختران ایرانی واله و شیدا و دیوانه ازدواج هستند مگر فرهنگمان، دینمان، سنتمان نمی‌گوید که باید خواسته شوند نه بخواهند؟ چرا کسی را بابت چیزی که از اراده‌اش خارج است آنقدر مواخذه می‌کنیم و تحت فشار می‌گذاریم؟
مجموع این امور باعث می‌شود که ازدواج برای دختر ایرانی فقط ازدواج نباشد بلکه یک پیروزی بزرگ به حساب آید و یک مدال افتخار! که از جامعه نصیبش شده‌است به همین خاطر تمایلش به ازدواج بیشتر شود.

سوم: ازدواج برای دختران یک جذابیت‌هایی دارد که برای پسران ندارد. مثلا فرهنگ ایرانی به غلط رنگ کردن مو و اصلاح صورت را برای دختران مجرد منع می‌کند. این قضیه شاید برای گذشته که دختر زیر شانزده سالگی ازدواج می‌کرد مناسب بوده‌است ولی در این روزگار این قضیه خیلی خنده‌دار و مضحک و حتی بدوی است! شاید بگویید این امر منقضی شده‌است. ولی راستش را بخواهید هنوز بسیاری از دختران در خانواده های مذهبی و خانواده‌های سنتی بر همین منوال پیش می‌روند. یا رویای پوشیدن لباس عروس که خاص دختر است زیرا میل به جلوه‌گری در زن خیلی بیشتر است. شاید خنده‌دار به نظر برسد ولی اکثر زنان ایرانی یک گروهای زیرزمینی دارند که دختران مجرد را به آن راه نمی‌دهند! آدم اینجور وقتها یاد هوشمندی اسلام عزیز می‌افتد که معتقد است حرفهای خصوصی را در جمع بازگو نکنید، ولی خب این هم از آن حرفهایی ست که در گنجه دارد خاک می‌خورد! درحالی که در مردان این قضیه اصلا وجود ندارد، مرد مجرد و متأهل اصلا فرقی ندارد. مجرد همینقدر آزاد است یکسری حرف‌ها را بزند که متاهل.

چهارم: واقعیت این است که خانه بیشتر از اینکه به مرد متکی باشد به زن متکی است. این قضیه را از آن طرف هم می‌توان گفت، زن بیشتر به خانه دلبسته است تا مرد. یک جورهایی خانه محل فرمانروایی زن است لذا زن بیشتر از مرد خانه مستقل را دوست دارد، جایی که بتواند خودش به تنهایی مدیریتش کند. اشتغال ممکن است این حس را کم کند ولی از بین نمی‌برد. از طرفی نرخ اشتغال زنان هنوز خیلی پایین است و این یعنی زنان زیادی هنوز بیشتر وقت خود را در خانه سپری می‌کنند. سریال سرباز در این مورد دیالوگ جالبی داشت. یلدا در گفتگو با یحیی می‌گوید: « من زن خانه‌دارم؛ زن خانه‌دار هم قبل از هرچیز باید خانه داشته‌باشد..‌.»:

پنجم: در جامعه‌مان دختران را بیشتر از پسران به ازدواج ترغیب می‌کنیم. فرهنگی که از کودکی به کودکانمان القا می‌کنیم. 

«عروس شی مادر!»
«انشالله یک بخت خوب نصیبت بشه»
«سفیدبخت شی» 
جملاتی‌ست که برای دختران به کار می‌رود و برای پسران مابه‌ازایی ندارد.
لباس توری و سفیدی که تن دختربچه می‌کنیم «لباس عروس» می‌نامیم ولی اگر پسربچه‌ای کت و شلوار بپوشد آنرا لباس دامادی نمی‌نامیم‌.
درحالی که در سنت و فرهنگ ما تشویق به ازدواج برای مردان هم بوده‌است. مثلا بعضی فرهنگ های ایرانی غیر از لباس عروس، لباس دامادی خاصی هم داشته‌اند یا آنقدر ازدواج را برای مرد مهم می‌دانستند که اگر جوانی ازدواج نکرده از دنیا می‌رفت «جوان ناکام» نام می‌گرفت!

ششم: آزادی عمل دختران در خانواده کمتر از پسران است و این کنار این موضوع که بعضی خانواده‌ها مسئولیت بیشتری را از دختر طلب می‌کنند درحالی که مسئولیتی به پسر نمی‌دهند یا خیلی کم می‌دهند اوضاع را سخت‌تر می‌کند.
بماند که توجه و عاطفه‌ای که دختر لازم دارد در خانواده‌های زیادی دیده ‌نمی‌شود.

 

  • ۵ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۰
  • هانیه معینیان

 

 

چندی‌ست فعالان فرهنگی اشاعه چندهمسری بساط خود را از وبلاگ و وبسایت و امثالهم به تلگرام هم کشانده‌اند. البته بنده به شخصه لیاقت حضور در این گروهها را که برای زنان متاهل ایجاده شده‌است نداشته‌ام! ولی طبق شنیده‌هایم از افراد موثق و طبق گفته‌هایشان در وبلاگ و وبسایت چند نکته را عرض می‌کنم؛ نکته‌هایی که بیشتر جنبه اجتماعی و خانوادگی دارند، نه مذهبی و شخصیتی که این دو مقوله خودش یک مطلب جداگانه می‌طلبد.

 

:small_orange_diamond: این افراد فعال در عرصه فرهنگ مدعی هستند که برای فرهنگ‌سازی برای زنان متاهل این گروهها را ایجاد کرده‌اند؛ حال سوال این است که آیا شما اصلا معنی فرهنگ را می‌دانید که ادعای ساختنش را دارید؟! فرهنگ امری است که به صورت تدریجی و آرام و در جامعه‌پذیری افراد یا تربیت خانوادگیشان به وجود می‌آید. آیا ترغیب کردن مردان به گرفتن زن دوم اسمش فرهنگ‌سازی است؟! اجبار زنان برای راضی شدن به اینکه همسرشان زن دوم بگیرد و آوردن استدلال‌های بعضا بی‌منطق چطور؟! اینکه سریع همه مردان را به اقدام ترغیب کنیم چطور؟! فکر کرده‌اید با دو روز یا دو سال یا حتی پنج سال زنانی که یک عمر تک‌همسری را دیده‌اند راضی می‌شوند به اینکار؟! پس لطفا یا ادعایتان را عوض کنید یا روشتان را.

 

:small_orange_diamond:لطفا سری به سازمان آمار ایران بزنید. در حال حاضر نه تنها تعداد دختران مجرد بیشتر از پسران مجرد نیست بلکه تعداد پسران مجرد بیشتر است ولی تعداد زنانی که به تجرد قطعی رسیده‌اند(بالای چهل سال) نسبت به مردانی که به تجرد قطعی رسیده‌اند( بالای چهل و پنج سال) بیشتر است. پس آقایانی که به سن تجرد قطعی نرسیده‌اند و تازه بعضا زیر سی‌سال هم هستند نگران اوضاع وخیم و ناگوار و دهشتناک کشور نباشند!

 

:small_orange_diamond:آقایانی که واقعا دلشان به درد آمده و غصه دختران مجرد برایشان خواب و خوراک نگذاشته‌است! و قطعا به این نتیجه رسیده‌اند که باید زن دوم بگیرند و همسرانشان را هم به هر زر و زوری راضی کرده‌اند، اجر و ثوابشان در این است که از بین دخترانی که به تجرد قطعی رسیده‌اند، مثل دختران مجرد بالای چهل سال روستایی که مردانشان به شهر مهاجرت کرده‌اند، یا زنان بیوه‌ای که وضع مالی نامناسبی دارند و بعضا دو یا چند بچه دارند، یا خانم‌های سن بالایی که ظاهر مناسبی ندارند یک نفر را انتخاب کنند.

 

:small_orange_diamond:کمی هم دلتان برای آن مردان مجردی که سنشان همینطور بالا می‌رود ولی ازدواج نمی‌کنند بتپد. بروید برای آنها فرهنگ‌سازی کنید؛ به جای کار کردن روی زنان متاهل بروید روی مردان مجرد کار کنید و بدانید قطعا این کار بیشتر به نفع جامعه است زیرا تعداد پسران مجرد و دخترانی که باید با آنها ازدواج کنند بیشتر از افرادی است که به سن تجرد قطعی رسیده‌اند.

 

:small_orange_diamond:از یکی از مشاوران محترم شنیدم که زنی پنجاه یا شصت ساله که همسرش زن دوم گرفته‌بود آن هم با اجازه خودش، الان حال و روزش به جایی رسیده که نشسته غش می‌کند... در بین فرهنگ‌سازی‌هایتان کمی هم به فکر آینده و خانه و خانواده و فرزندان زنی باشید که قرار است همسرش زن دوم بگیرد؛ به فکر سلامتی‌اش، فکرهایش، تربیت فرزندانش، روانش، خانه‌اش...

  • هانیه معینیان

 

 

:small_orange_diamond:

خیلی وقت است که متولیان امر(البته بعضی هایشان) و خیرین برای "ازدواج آسان" تلاش می‌کنند. گرچه در این امر جواب هم گرفته‌اند ولی سوال اینجاست که آیا "ازدواج آسان" مشمول همه افراد مجرد می‌شود؟ آیا واقعا عامل اقتصادی عامل اصلی در ازدواج نکردن است؟ آنطورکه رسانه‌ها می‌گویند و مردم بیان می‌کنند؟ حتی از زبان مردان مجرد؟ آیا بهبود سخت‌افزاری کفایت می‌کند برای آسان شدن ازدواج؟! واقعیت این است که اینطور نیست. گرچه رسانه‌ها بیکاری و بی‌پولی را مهمترین عامل ازدواج نکردن مردان می‌دانند و حتی خود مردان هم همین‌نظر را دارند! ولی واقعیت این است که "پول" عامل اصلی نیست بلکه "طرز تفکر" عامل اصلی ازدواج نکردن است. فقط کافیست سرمان را بچرخانیم و به مردانی که ازدواج نکرده‌اند نگاهی بیندازیم...
 

:small_orange_diamond:

دیشب به طور اتفاقی سر از سایتی درآوردم که دو مطلب درباره "ازدواج" کار کرده‌بود. مطلب اول با این موضوع بود " زن ایده‌آل برای ازدواج به روایت مردان ایرانی" و بعد تقریبا با فاصله یک سال مطلب دومی با این عنوان " مرد ایده‌آل برای ازدواج از نگاه زنان ایرانی". در مطلب اول ثروت دختر و زیبایی مهمترین ملاک هایی‌ست که افراد بیان کرده‌اند و در مطلب دوم مهمترین ملاک، اخلاق بیان شده‌است! یعنی غول ثروت و آنچه که مردان بدان معتقدند که اگر نباشد نمی‌شود ازدواج کرد در صحبت‌های خودشان نمود دارد نه در صحبت زنان! و این برچسب "دختران پرتوقع" تقریبا یک تصورساخته‌شده در ذهن مردان است که خیلی هم نمود عینی ندارد. البته بنده کاملا به این نکته اذعان دارم که نه همه‌ی مردان ایرانی اینطور هستند و نه همه‌ی دختران ایرانی ولی آنچه این تحقیق را قابل تامل می‌کند و باورپذیر، نمونه‌های عینی بسیار ازدختران و مردان مجرد می‌باشد.
 

:small_orange_diamond:

واقعیت این است که ازدواج نیاز به یک خانه‌تکانی و غبارروبی عمیق دارد. نیاز است که فراتر از قضایای مادی به آن نگاه کرد. نوع نگاه به ازدواج به عنوان شالوده اصلی "ازدواج آسان" باید تغییر کند آن هم در مردان به عنوان یک خواستگار نه یک خواهان! درست است که نگاه جدید مردان، به تربیت هم مربوط می‌شود ولی جامعه‌پذیری سهم بیشتری دارد. گرچه سهم بیشتر را خود زنان دارند...
امیر متولد سال 60 و دانشجوی فوق‌لیسانس دراین‌باره می‌گوید: "آن‌قدر دخترای متعدد و متفاوتی اطرافم وجود دارن، که فکرکردن به ازدواج خیلی سخت می‌شه. از طرف دیگه تصمیم‌گیری و انتخاب از میان این‌همه گزینه‌های زیبا و دارای امکانات مختلف، خب آدم رو وسوسه می‌کنه که دنبال بهترین بگرده. دنبال بهترین گشتن هم کار سختیه و انتخاب رو خیلی سخت می‌کنه." راستش وقتی این را خواندم یاد سخن شهید مطهری افتادم: "دقایق روانشناسی‏ ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای‏ عزیز نگه داشتن زن . هر وقت این حریم بکلی شکسته و این حصار خرد شده‏ است ، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پائین آمده است . البته از جنبه‏‌های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلا با سواد شده باشد ، عالمه شده باشد، ولی دیگر آن موجود گرانبها برای مرد نیست. از طرف‏ دیگر زن نمی‏تواند زن نباشد. جزء طبیعت زن این است که برای مرد گرانبها باشد. و این را هم اگر از زن بگیرید ، تمام روحیه او متلاشی می‏شود ."
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...