جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دختر» ثبت شده است

دختر چه کسی است؟ یعنی ما در فرهنگمان چه کسی را دختر می‌نامیم؟ دو دسته افراد در فرهنگ ما دخترند: اول آنهایی که هنوز ازدواج نکرده‌اند دوم دختر به عنوان نقش، به عنوان فرزند یک خانواده. اینکه ما در تقویممان یک روز به نام روز دختر داریم خیلی خوب است (البته کاش یک روز هم به نام پسر داشتیم) ولی چرا آنقدر تک‌بعدی؟ چرا روز دختر را فقط شامل گروه اول می‌دانیم؟اصلا چرا به این بعد توجه داریم؟ توجه به این بعد، وقتی «دختر» در سنین بالاست به یک تناقض زشت می‌رسد.فرهنگ ما از سویی ازدواج نکردن را برای کسی نمی‌پسندد، درحالی که فشار این نپسندیدن برای دختران خیلی بیشتر از پسران است از سویی دیگر یک روز را در تقویم برای دختران ازدواج نکرده نامگذاری کرده است. چطور با وجود این تناقض، به زن پنجاه ساله‌ای که هنوز ازدواج نکرده میتوان این روز را تبریک گفت؟! اصلا می‌شود تبریک گفت؟ اگر دلیل دخترنامیدن کسی نگاه اول باشد باید تبریک بگوییم ولی آیا درست است؟ آیا تناقض ندارد؟ اصلا این تبریک خود یک فشار بیشتر است البته غیر از افرادی که توانسته‌اند خودشان را از زیر این فشار نجات دهند.

 

به جایش بیاییم از منظر دوم به این روز نگاه کنیم. بیاییم به دختران، از این باب که نقش دختری دارند تبریک بگوییم. این منظر که هم شامل افراد گروه اول میشود و هم دوم، فقط نکات منفی نگاه اول را ندارد. 

 

 

میلاد حضرت معصومه(س) و روز دختر بر همه فرزندان دختر این سرزمین مبارک :)

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۰۲
  • هانیه معینیان

من زادگاهم را ندیده ام 

جایی که مادرم 

بار سنگین بطنش را

 در زیر سقفی فرو نهاد

 هنوز زنده است

 نخستین تیک‌تاک‌های قلب کوچکم 

در سوراخ بخاری

 و درز آجرهای کهنه

 و پیداست جای نگاهی شرمسار 

بر در و دیوار اتاق 

نگاه مادرم

 به پدرم 

و پدر بزرگم

 صدای خفه ای گفت 

دختر است!

 قابله لرزید

 در تردید سکه ناف‌بران

 و مرگ حتمی شیرینی ختنه سوران

 در اولین زیارت از زادگاهم

 نگاه شرمسار مادرم را 

از دیوارها می زدایم

 و آنجا که نبضم آشکارا کوفتن آغازید

 اقرار می آغازم که

 در دستهای روشنم

 شهوت گره شدن و کوبیدن نیست

 عربده نمی‌کشم

 افتخار کشتن انسان‌ها را ندارم

 که بر سر سفره برتری آدم‌های نر پروار نشده‌ام

 

پی‌نوشت: شعری از طاهره صفارزاده به مناسبت سالروز درگذشتش

  • هانیه معینیان

«دختر» را اگر بخواهیم براساس فیلم‌های ایرانی که با این موضوع ساخته شده‌‌است بسنجیم فیلم خوبی است ولی اگر به آنچه که باید باشد نظر داشته‌باشیم فیلم معمولی است. موضوع فیلم دختر، رابطه دختر و پدری است ولی هرچه ابتدای فیلم به «دختر» نزدیک است از اواسط فیلم به «پدر» می‌پردازد آنقدر که می‌توان نام را از « دختر» به « پدر» تغییر داد.
دوست داشتم: به خاطر نماهای باز زیبا و دوست‌داشتنی از آبادان، لهجه شیرین جنوبی، بازی های خوب، نمادسازی میرکریمی، وجود عاطفه و احساس در فیلم، خاکستری بودن به‌جای سیاه بودن، شخصیت دختر و بعضی دیالوگ‌های خوب.
دوست نداشتم: پایان بد، شخصیت پردازی ضعیف، غیرقابل باور بودن بعضی سکانس‌ها.

  • هانیه معینیان

 

 
 

 

​​​​

این فیلم بخشی از سریال پرستاران ساخته علیرضا افخمی ست. زن وارد خانه میشود و با عصبانیت غیرمنطقی با دخترش صحبت میکند. درواقع فیلم قصد دارد عصبانیت غیرمنطقی زن را گردن شاغل بودن زن بیندازد. از طرفی مسئله ای را مطرح میکند که گرچه امروز کمرنگ تر شده است ولی هنوز هم برای خیلی‌ها بسیار مهم و حیاتی است. «کدبانو بودن دختر»؛ در ادامه فیلم، مادر در گفت‌وگویی که با پدر دارد اذعان دارد که این رفتارش به دلیل دم بخت بودن دختر و حرف مردم است و اینکه اگر پسرش در خانه خودش کار نکند و بلد هم نباشد بازخواست نمیشود ولی در مورد دختر قضیه فرق میکند.

واقعیت این است که خیلی از آداب و رسوم ما بر اساس جنسیت صرف است درحالی که اسلام نگاه جنسیتی ندارد بلکه موقعیت و جایگاه افراد را مدنظر قرار میدهد. برای مثال در قضیه پربحث ارث، پدر و مادر بدون توجه به جنسیتشان ارث یکسان از فرزند می‌برند.

قطعا تربیت دختر و پسر با توجه به موقعیتی که در آینده خواهند داشت و نقشی که عهده‌دار می‌شوند متفاوت است؛ ولی اولا باید اولویت بندی کرد. مثلاً دختر نقش مادری، همسری، خانه‌داری و .... را خواهد داشت وقطعا مادری و همسری اولویت دارند بر بقیه نقش ها. (اسلام اصلا خانه‌داری را وظیفه فقهی زن نمی‌داند بلکه آنرا جزو وظایف اخلاقی زن به حساب می‌آورد.) آیا واقعا آنقدری که به کدبانو بودن دختر و حرف مردم اهمیت می‌دهیم به مادری و همسری او هم توجه داریم؟ قطعا زنی که مادرو همسر خوبی باشد خانه‌دار خوبی هم خواهد شد...
دوم: چرا با باید های غلط همراهی می‌کنیم؟ چرا ارزش یک زن را در خانه‌داری‌اش خلاصه می‌کنیم؟ چرا این حق را به مردم می‌دهیم که دخترمان را مورد انتقاد قرار دهند به این خاطر که دستپخت خوبی ندارد یا حواسش به آشپزخانه اش نبوده یا ...؟ چرا این انتقاد را حق می‌پنداریم؟ واقعا ارزش یک زن به ساختن یک غذای خوشمزه است یا پرورش یک انسان موفق؟!
سوم: به نظر می‌رسد سخت‌گیری بیجا درباره دختران و از آن‌سو رفتار آسانگیرانه با پسر موجب دلخوری و عصبانیت پنهان دختران شده است که فقط این جمله آشنا که « کاش پسر بودم» یک نمونه اظهار آن بوده است. واقعا پسر و دختری که موقعیت یکسانی دارند چرا نباید مسئولیت یکسانی داشته باشند؟ مسئولیت مشابه نه مسئولیت مساوی. واقعا دلیل آزادی های بی‌حسابی که به پسران داده میشود چیست؟

​​

 

 

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...