جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۲۲ مطلب با موضوع «سینما» ثبت شده است

 
من هنوز مادر نشده ام ولی مادر ایده‌آل در ذهنم آن چیزی نیست که نرگس آبیار در فیلمش نشان داده‌است. اینکه مادری جانش در خطر باشد و بداند میخواهند او را بکشند. چند نفری هم آمده‌اند تا نجاتش دهند ولی او به خاطر بچه‌هایش قبول نمی‌کند‌ می ماند و بعد هم کشته میشود... این شخصیت مادر الگو و نمونه نیست. تا دنیا دنیا بوده مادر همین بوده‌است. عشق مادر به فرزند آنقدر زیاد است که هر مادری می‌خواهد خودش را فدای فرزندش کند. ولی این اول ماجراست؛ این الفبای مادری‌ست. مادری جاهای سختتری دارد. آنجا که بتواند این بند ناف فرزند را نه تنها در بیمارستان که سالها بعد با تمام وجود از خود جدا کند؛ آن زمانی که عشق فرزند هروز بیشتر می‌شود. از کودکی برایمان اینطور جا افتاده که مادر یعنی ایثار، مادر یعنی کسی که  خودش را در فرزند ذوب می‌کند، وابسته می‌شود، هویتش با او معنا میشود.
ولی این تعریف  مادر ایده‌آل نیست. مادر الگو کسی است که ایثار میکند؛ نه جانش را بلکه عشقش را، فرزندش را.‌‌..
می‌دانید تعریف کلیشه ای از مادر کجا حال آدم را بد میکند؟! آنجا که مادری فرزندش را برای دین، عقیده، وطن و... فدا می‌کند بعد همین مردمان و مادران کلیشه‌ای گمان میبرند که او حتما از دل و جان مادر نبوده، او احساس نداشته، او مانند من فرزندش را دوست نداشته، او را تافته جدابافته می‌بیند. آن وقت است که روح بزرگ این مادران دیده نمی‌شود،اگر هم دیده شود به عنوان یک «زن» دیده‌می‌شود نه «مادر»..
 این مادران به تمام معنا مادرند، مادر را با آنها باید تعریف کرد؛ کسی که  عشق بی پایان به فرزندش دارد ولی آنقدر روحش بزرگ شده‌است که میتواند عشقش را فدا کند... و کیست که نداند فدا کردن عشق جانکاه‌تر از فدا کردن جان است؟!
پی‌نوشت: این مطلب تکمله مطلب قبل است؛ به دنبال پرسش بعضی از دوستان از شخصیت زن فیلم وقتی که ماه کامل شد.
  • هانیه معینیان
تا به حال دو فیلم با موضوع تجاوز دیده‌ام؛ اولی «من مادر هستم» فریدون‌‌جیرانی و دومی «جاده قدیم» منیژه حکمت. با اینکه موضوع اصلی هردو فیلم یکی است ولی روایت‌ها کاملا متفاوت است.
فیلم اول از «تجاوز معشوق» یا همان تجاوز فرد آشنا صحبت می‌کند و فیلم دوم درباره تجاوز فردی غریبه است. هر دو فیلم را پیشنهاد می‌کنم که ببینید ولی آنچه بیشتر نیاز به بررسی دارد فیلمی است که جیرانی در سال ۹۱ ساخته است. ما زن‌ها همه‌مان یک ترس درونی ناشناخته از تجاوز داریم؛ مفهومی که در تاریکی،خیابان، تنهایی و... تشدید می‌شود. ولی واقعیت چیز دیگری‌ست؛ واقعیت این است که گاهی آنکه ترسناک‌تر است نه آن مرد غریبه بلکه مردی‌ست که او را می‌شناسیم. مفهوم ترس از غریبه را در بچگی یادگرفته‌ایم ولی شاید هیچ وقت نیاموختیم که همه غریبه‌ها شایستگی این را ندارند که آشنا شوند! و ما تا کجا و با چه افرادی باید پیش برویم و کجا باید ترمز کنیم. قطعا گناهکاری که از اعتماد یک نفر سوءاستفاده می‌کند شقی‌تر از گناهکاری‌ست که هنوز اعتمادی ایجاد نکرده‌است؛ ولی مهم این است که ذات گناه یک چیز است.
 گناهکار،گناهکار است؛ چه با دلیل، چه بی دلیل. قربانی هم قربانی‌ست؛ چه خود تقصیری نداشته‌باشه چه داشته‌باشد. گناه راه خودش را می‌رود؛ شومی خودش را به‌جا می‌گذارد و میرود و شاید هم هیچ‌وقت نمی‌رود. 
 خودمان... فقط خودمان  باید حواسمان را خوب جمع کنیم؛ که نه تنها باید از تنهایی خود از عبور در خیابانی تاریک واهمه داشت  بلکه همان‌قدر و حتی بیشتر باید از رابطه‌ها ترسید...
 

پی نوشت: موج metoo# سه سال پیش در جهان اتفاق افتاده‌است؛ آنقدر هم جنجالی و پر هیاهو بوده‌است که بعد از مدتی از نفس افتاده. جهان امروز هم جهان چاپارخانه و کبوتر نامه‌بر و اینها نیست. کوچکترین اتفاقی در یک جای دنیا صدایش در آنور دنیا می‌پیچد. چطور می‌شود جریان #me_too در زمان همه‌گیریش در سال ۲۰۱۷ آنقدر پرسر و صدا و همه‌گیر نمی‌شود که این روزها شده است؟ آن هم درست بعد از تجاوز سی نفره مردان اسرائیلی به یک دختر نوجوان؟!!!

 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۰۳:۴۹
  • هانیه معینیان

افراد زیادی فهرست های مختلفی از فیلم خوب برای این روزهای قرنطینه پیشنهاد داده‌اند. حالا که معلوم نیست قرار است چقدر قرنطینه باشیم من هم تصمیم گرفتم فهرستی از فیلم‌های حال‌خوب‌کن جدید ایرانی را پیشنهاد بدهم.
حال‌خوب‌کن لزوما کمدی نیست؛ حال‌خوب‌کن به این معنی که اشکت را درنمی‌آورد( حتی اشکهای تر و تمیز فیلم‌های حاتمی‌کیا) حالت را از مردم، کشور، جایی که زندگی می‌کنی و حتی خودت به هم نمی‌زند( مثل همه فیلم‌های اصغر فرهادی و همه فیلم‌های کپی از رو دست اصغر فرهادی!) خیلی جاها خنده به لبت می‌آورد و اگر این کار را هم نکند لذت دیدن فیلم خوب حالت را جا‌می‌آورد و مهم‌تر از همه اینکه فیلم فارسی نیست.


۱. نفس/ نرگس آبیار
فیلم بسیار زیبایی است. حال و هوای خیلی خوبی دارد و به نظرم بهترین فیلم نرگس آبیار است. بازی ‌های خوب و سکانس های خوب و فضای های خوب زیاد دارد و گاهی شگفت‌زده‌تان می‌کند. هرچند آخرش تلخ است ولی عوضش دو ساعت فیلم خوب دیده‌اید.
«
طعم شیرین خیال» هم می‌تواند جزو این فهرست قرار بگیرد و اتفاقا نفس تحت تاثیر این فیلم بوده‌است ولی به نظرم نفس شیرین‌تر از طعم شیرین خیال است.

                                        

 

                                    

۲.قندون جهیزیه/ علی ملاقلی‌پور
فیلمی با بازی خوب و متفاوت صابر ابر و نگار جواهریان‌. فیلم فضاهای خاصی ندارد و همه‌اش در یک آپارتمان است ولی بازی خوب و داستان خوبتر دارد که آدم را سر ذوق می‌آورد.

                                             

 

 

3.یک حبه قند/ رضا میرکریمی
یک فیلم پربازیگر با لهجه یزدی. گرچه این فیلم هم شبیه نفس پایان تلخی دارد ولی پایان تلخ حال خوب فیلم را خیلی تحت تاثیر قرار نداده است.

 

                                            

۴. آواز گنجشک‌ها/ مجید مجیدی
یکی از بهترین فیلم‌های ایرانی که تا‌به‌حال دیده‌ام‌‌. غیر از فضاهای غیرشهری و خوشحال فیلم( شبیه اکثر فیلمهای مجید مجیدی) پر از انسانیت است و دقیقا همین نکته حال فیلم را خیلی خوب کرده‌است.

                                             

۵.فصل نرگس/نگار آذربایجانی
یک فیلم با چند داستان تو در تو. آنچه فیلم را دیدنی می‌کند غیر از بازی متفاوت و خیلی خوب یکتا ناصر، « انسان» هایی‌ست که خیلی وقت است در فیلم ها پیدایشان نیست.

                                               

۶.خجالت نکش/رضا مقصودی
یک فیلم طنز با چاشنی تکه های سیاسی. می‌توانید ارسطوی عامل را با هیبتی عجیب و شیرین ببینید و از دیالوگ‌های بامزه‌اش با شبنم مقدمی لذت ببرید.
                                              

۷.خسته نباشید/ افشین هاشمی
اولین فیلم افشین هاشمی‌ با لهجه شیرین کرمانی. اگر از دیدن فضاهای تاریخی کویر لذت میبرید خسته نباشید انتخاب خوبی ست.
«خداحافظ دختر شیرازی» ساخته دیگر افشین هاشمی جزو فیلم های حال‌خوب‌کن است فقط موضوع فیلم تکراری‌ست وگرنه افشین هاشمی بازی خیلی خوبی دارد و خلاصه می‌تواند جزو فهرست حال‌خوب‌کن‌ها قرار گیرد.

                                             

8.کودک و فرشته/ مسعود نقاش رضازاده
یک فیلم خیلی خیلی خیلی خوب. آنقدر خوب که میتوان بیخیال چند سکانس دردآور و گریه‌آور فیلم شد و در این فهرست قرار دادش و از دیدنش کیفور شد.

                                       

  • ۳ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۳۳
  • هانیه معینیان


خیلی ها به صحبت های فاطمه معتمد آریا واکنش نشان دادند. اکثر واکنش ها هم تهاجمی بود. واقعا من دوست دارم از همه شان بپرسم که واقعا شما بعد از شنیدن صحبت های معتمدآریا فقط عصبانی شدید؟! صحبت های معتمدآریا از جنس صحبت های یک معترض آن هم از نوع پررویش بود. وقتی اعتراض به سمت پررویی می‌رود آدمیزاد اول متعجب می‌شود، مثل همه مان بعد از شنیدن حرفهای معتمدآریا؛ و بعدتر احساسات دیگر مثل عصبانیت به آن اضافه می‌شود. ولی اشکال اینجاست که همه فقط با حس عصبانیت جواب دادند. معتمدآریا بعد از انقلاب ظهور یافت، فعالیت کرد، حدود پنجاه فیلم سینمایی بازی کرد و فقط چهار سیمرغ بلورین گرفت که جزو رکورداران دریافت کننده سیمرغ است. البته غیر از اینها نامزدی در جشنواره و جوایز در دیگر جشنواره های ایران هم است.انصافا آدم بعد از خواندن اینها غیر از تعجب، خنده اش هم می‌گیرد که واقعا چه اتفاقی بیش از این باید برای یک بازیگر بیفتد تا راضی شود؟! همان زمان ها که فاطمه معتمدآریا با ساخته های ایرج طهماسب مورد توجه قرار گرفت مهرانه مهین ترابی هم با سریال های بیژن بیرنگ مشهور شد. ولی مهرانه مهین ترابی نه تنها هیچ جایزه ای نگرفته با توجه به آن همه بازی های عالی و خاطره سازی هایی که در ذهنمان ایجاد کرده حتی یک بزرگداشت هم برایش نگرفته اند.
البته اعتراض خانم بازیگر از یک جهت درست است. اینکه سینمای جمهوری اسلامی بلد نیست بعد از ده سال شخص دیگری را جایگزین کند و هنوز چشمش دنبال شخصی ست که ممنوع التصویر شده و برایش مراسم بزرگداشت هم برگزار میکند؛ من را هم پررو میکند :)


  • هانیه معینیان


زیر سقف دودی پوران درخشنده را حتما ببینید. فیلم بچه‌ی خلف زمانه‌ی خودش است؛ بسیاری از موضوعات و دغدغه‌هایی که مطرح می‌کند را یا حس کرده‌اید یا شنیده‌اید، شخصیت‌هایش هم کاملا شبیه آدم‌هایی هستند که باورپذیرند نه دور و الکی. چند سکانس عالی دارد با ریزه‌کاری‌های خوب، دیالوگ‌های فکرشده و بازی‌های دلنشین. غیر از همه‌ی اینها زیرسقف دودی دو نکته‌ی مهم دارد: از معدود فیلمهایی است که هم راه را نشان داده و هم چاه را و دوم اینکه همه‌ی شخصیت‌هایش( جز یک‌نفر که کمی اغراق شده بود) آدم‌اند نه فرشته و نه ابلیس.

فقط تمام مدت فیلم داشتم به این فکر می‌کردم چرا پوران درخشنده آن مرد جوان ناآشنای نچسب را برای یکی از مهمترین شخصیت‌هایش انتخاب کرده است؟!

  • هانیه معینیان


فصل نرگس فیلم خوبی بود. در این ماراتن فیلم‌های حال‌بدکن و حوصله‌سربر این فیلم با آن فضای مثبت و شوخی‌هایش حال آدم را خوب می‌کند.فیلم جدید نگار آذربایجانی یک فیلم اجتماعی و اخلاقی است که سعی کرده‌است چند موضوع مختلف را در آن بگنجاند ولی به نظرم مهترین نکته‌ی فیلم، قرار دادن مرگ و زندگی کنار هم است؛ حرف زدن از مرگ با یک نگاه واقع‌بینانه و بدون تنش که آن‌ را مرحله‌ای از زندگی بداند آن هم در دورانی که فیلم‌ها تمام تلاششان را می‌کنند که برای سوراخ شدن جوراب بچه‌شان و ته گرفتن غذایشان اشک مخاطب را در بیآورند به نظرم خیلی هنر می‌خواهد. فصل نرگس ارزش دیدن دارد با اینکه شاید بعضی جاهایش شعاری باشد و توی ذوق بزند یا بازی بعضی بازیگرانش به دل ننشیند.

  • هانیه معینیان

 

کمدی انسانی تلاش کرده‌بود فیلم متفاوتی باشد و بود؛ ولی نه متفاوت دیدنی، بلکه متفاوت بی‌حس. همان اول بازی خوب هومن سیدی باعث شد تصور کنم قرار است فیلم خوبی ببینم ولی هرچه‌قدر از آغاز فاصله می‌گرفتیم به نظرم فیلم بی‌حس‌تر ونچسب تر می‌شد. قصه‌ها و سکانس‌ها جایی تمام می‌شدند که آدم احساس می‌کرد هنوز باید ادامه داشته باشد و سکانس پایانی ناقص‌تر از همه‌ی سکانس‌ها. به طور کل، آدم احساس می‌کرد فیلم در آنچه که می‌خواسته بیان کند دچار لکنت شده و خوب نتواسته ادا کند.

  • هانیه معینیان

فراری فیلم بدی نبود ولی برای این زمان نبود انگار بابد سالها قبل ساخته می‌شد.حتی تیپ ترلان پروانه مرا یاد کاراکتر فیلم دختری با کفش‌های کتانی انداخت.بازی‌اش هم با تمام تلاشی که کرده بود به نظرم خوب نبود و یکی دیگر بهتر می‌توانست بازی کند. یک جاهایی دلم میخواست یک تکان اساسی به فیلم بدهم بلکه کمی حرکتش تند تر شود یا هیجانش بیشتر یا حسش قوی تر. البته نکته مثبت هم داشت؛ تیتراژ ابتدایی و موسیقی فیلم خیلی خوب بود. 

واقعا متاسف شدم برای سیمرغ گرفتن فراری بابت این فیلمنامه تکراری و دهه شصتی و بازی کاملا معمولی محسن تنابنده.

 
  • هانیه معینیان

اولین‌بار که اسمش را دیدم اصلا به نظرم جالب نیامد ولی وقتی فهمیدم فیلم درباره‌ی همسران فرماندهان جنگ هست مشتاق شدم که حتما ببینم. ویلایی‌ها فیلم خوبی بود ولی نه به اندازه‌ای که انتظار می‌رفت و نه به اندازه‌ای که مدعی بود. من آن فضایی که در فیلم دیدم را در هیچ کتابی نخوانده‌بودم. نوع روابط بین زنان فیلم بیشتر شبیه چند همسایه‌ی دهه‌ی شصت بود نه همجواری زنان فرماندهان جنگ که این دو یک تفاوت مهم دارند و آن "وجود یک حس مشترک قوی" بین گروه دوم  است که همان "نبود همسران و مدافع وطن" بودنشان است که همین باعث می‌شد بینشان گذشت و ایثار و مهربانی موج بزند چیزی که در فیلم در حد یک همدلی ساده بین زنان همسایه تقلیل یافت. نکته‌ی دیگر شخصیت‌پردازی بود؛ اینکه آدم انتظار داشت بالاخره شخصیت دو یا حداقل یک نفرشان درست به نمایش دربیاید نه اینکه فقط گفتارشان شخصیت درونشان را بیان کند.

در کل به نظرم فیلم با این موضوع خوب،خیلی بهتر از این می‌توانست باشد. گرچه ارزش دیدن را قطعا دارد به خاطر چند سکانس حسی زیبا، بازی خوب ثریا قاسمی و تیتراژ پایانی خیلی خوب. گرچه من خیلی ربط موسیقی را به موضوع فیلم نفهمیدم.

  • هانیه معینیان


همان اول فیلم که مهرداد صدیقیان را دیدم با خودم گفتم "تمام شد دیگر قرار نیست خاطره‌ی خوب فیلم ایستاده در غبار تکرار شود" فکر می‌کردم حضور احمد مهرانفر و جواد عزتی فیلم را خراب می‌کند و آن حسی که فیلم احمد متوسلیان منتقل می‌کرد که به دلیل ناآشنا بودن بازیگرانش خیلی طبیعی از کار درآمده بود در فیلم جدید مهدویان نمی‌بینم. ولی از وسط فیلم آنقدر محو تماشای صحنه‌ها و بازی‌های خوب و سکانس‌های نفس‌گیرش شده‌بودم که دیگر اصلا شخصیت طنز و آشنای بازیگرانش به چشمم نیامد. ماجرای نیمروز یک سر و گردن از همه‌ی فیلمهایی که در این جشنواره دیدم بالاتر بود و این را گویا مردم هم می‌دانستند. صف طولانی مردم در سینما برای گرفتن بلیطش هم شاهد این مدعا. ماجرای نیمروز برای من یک جذابیت دیگر هم داشت و آن اینکه، من هرچه فیلم تا به حال درباره‌ی منافقین دیده بودم ازخانه‌های تیمی و اعلامیه‌های سازمان و روابط خاص اعضای آنها و عشق و عاشقی‌های نافرجامشان حرف زده‌بود و هیچ‌وقت آنقدر کامل و پروپیمان از آن‌طرف قضیه حرف نزده‌بود؛ از افراد و گروههایی که مقابلشان ایستاده بودند. ولی خب در ماجرای نیمروز دوربین روی انقلابیون فوکوس کرده است؛ مخصوصا در سالهای حیاتی و حساس ترور...

بعد از فیلم که هنوز غرق در لحظه‌ها و سکانس‌های فیلم بودم فکر می‌کردم سینما چقدر می‌تواند مهم باشد و یک فیلم چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد که هم آدمی مثل من را به وجد آورد و هم پسر جوان شلوار لی پاره پوش با تیپ هیپی و موهای بسته‌اش که بعد از فیلم بلند شد و تا جایی که میتوانست محکم دست زد و گفت "عالی بود"

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...