جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۱۲ مطلب با موضوع «شخصیت» ثبت شده است

 

ما قاسم سلیمانی را... نه؛ بگذارید از زبان خودم بنویسم، من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم، یک ابرقهرمان، به قول آنور آبی ها یک سوپرمن...

آری؛ من قاسم سلیمانی را یک ابر مرد می‌دانستم؛ شبیه پدر در بچگی‌هایم. آن موقع که انتظار داشتم هر اتفاقی می‌افتد پدرم قرص و محکم روبه‌رویش بایستد و ناکارش کند و هیچ طوریش هم نشود.

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ قرار همیشگی نانوشته‌مان این بود که من شعار مرگ بر آمریکا بدهم و او ضربه های اساسی به آمریکا بزند و پیروزی های پی‌درپی در صحنه نبرد به دست بیاورد.

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ که نه پاشنه آشیل دارد نه چشم اسفندیار...

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم که «برهه حساس کنونی» را از زبان سیاستمداران می‌شنیدم و «ضربه سهمگین حیاتی» را از او می‌دیدم

من قاسم سلیمانی رایک ابر مرد می‌دانستم که نه تنها در ایران و خاورمیانه بلکه در جهان عکسش را با انگشت اشاره نشان می‌دادند و در گوش بغل دستیشان زمزمه می‌کردند «قاسم سلیمانی که می‌گویند این است. سردار ایرانی ..‌.»

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ که شهید نمی‌شود..‌ گویی معنی «سردار» را فراموش کرده بودم؛ سرِدار...

و حالا شوکه‌ام؛ نه اینکه قاسم سلیمانی ابرمرد نباشد، نه؛ اما دیروز پس از شنیدن خبر شهادتش شبیه آن بچه چهار ساله‌ای شدم که توقع ندارد ضعفی از پدرش ببیند، نه اینکه شهادت ضعف باشد، فکر من خیالی بیش نبود...

نمی‌خواهم ناامیدتان کنم. البته من مثل هم‌وطنان عزیز فکر نمی‌کنم ایران پر از قاسم سلیمانی‌ست؛ ولی ایمان دارم به قول یکی از هم‌وطنانم  که «قاآنی مخفف همان قاسم سلیمانی ست»...

 نمی‌خواهم ناامیدتان کنم ولی این دل نوشته‌، سوگواری دختری‌ست که ابرمرد روزگارش را از دست داده...

 

  • هانیه معینیان

«الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوف أَوْ تَسْریحٌ بِإِحْسان وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً إِلاّ أَنْ یَخافا أَلاّ یُقیما حُدُودَ اللّهِ...»

 

متن زیر از تفسیر المیزان و تبیین آیه «۲۲۹» سوره بقره است:

« توضیح آنکه اساساً تقیید به معروف و احسان برای جلوگیری از فسادهایی است که ممکن است در اثر سوء‌استفاده از حکم شرعی بروز کند، مثلاً در مورد امساک ممکن است زن به منظور اضرار و اذیت نگه داشته شود؛ لذا حکم امساک با کلمه  «بمعروف» تقیید شده تا از این گونه اعمال غرض ها جلوگیری شود و در مورد تسریح ممکن است شوهر قسمتی از مهریه زن را ندهد و او را رها کند و بسا این عمل در میان مردم رایج شود به طوری که هیچ زشت و خلاف متعارف نباشد به همین جهت قید «بمعروف» برای جلوگیری از آن کافی نیست و لذا در این مورد به مناسبت این که بلافاصله می فرماید «و لا یحل لکم...» یعنی برای شما جایز نیست از آنچه به ایشان داده اید چیزی بگیرید حکم تسریح با کلمه «باحسان» مقید شده است. به علاوه این قید موجب تدارک مزیتی می‌شود که زن در زندگی زناشویی داشته و اکنون در اثر جدایی از دست داده است و اگر در اینجا هم «بمعروف» گفته شده بود این نکته فوت می شد.

 

نکته: علامه طباطبایی در جایی دیگر از کتاب معروف را امری میداند که انسان با ذوق اجتماعی خود میشناسد.  «تسریح» را طلاقی که بعد از آن رجوع واقع نشود و «امساک» را نگه داشتن معنی می‌کند.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۳۰
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...