جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادربزرگ» ثبت شده است

جیبها را می‌گردم ولی پیدایش نمی‌کنم. دوباره می‌گردم همه جیبهای بزرگ و‌کوچک کیفم را، ولی پیدایش نمی‌کنم.‌ آنقدر با عجله آمدم که یادم رفته برش دارم. خوب که فکر می‌کنم یادم می‌آید آخرین کیفی که استفاده کردم کیف مشکی جیرم بوده‌است؛ همان‌جا هم مانده و یادم رفته در کیفی که امروز دستم گرفته‌ام بگذارمش.

دوباره غبطه می‌خورم به روزگار ساده و بی‌آلایش گذشته؛ به کیف‌های همه چیز‌دان مادربزرگ‌هایمان. مادربزرگ‌هایی که فقط یک کیف داشتند و همه چیزشان در همان یک کیف بود و هیچ‌وقت هیچ چیزی را جا نمی‌گذاشتند...


  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...