اولین هدیه عاشقانهای که به من دادی یک کاشی آبی بود یک کاشی آبی که رویش این شعر نوشته شدهبود:
«ای عشق همه بهانه از توست، من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی، وین زمزمهی شبانه از توست»
حالا اما اولین سوم اردیبهشتیست که تو نیستی و خوب میدانی همیشه اولینها در یاد میمانند...
نگاه میکنم به کاشی و بعد زمزمه میکنم
«من انده خویش را ندانم، این گریهی بی بهانه از توست...»
هدیه امروز من به تو، به این روزها...
- ۴ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۲۱