اینبار هم با ذوق زیاد به تماشای یک فیلم نشستم: دسته دختران. ذوق زیاد برای فیلمی که میدانستم با محوریت زنان ساخته شدهاست، کلی سروصدا کردهبود و به مذاق خیلیها خوش آمدهبود و حتی بعضی آن را فمینیستی میدانستند. ولی باز هم توی ذوقم خورد و فیلم هرچه جلوتر رفت بیشتر دوستش نداشتم.
راستش را بخواهید من ویلاییها ی منیر قیدی را هم دوست نداشتم. ولی دسته دختران به مراتب بدتر و ضعیفتر از ویلاییها بود.
دسته دختران هیچچیزی برای دوستداشتن نداشت؛ نه بازی خوب (جز فرشته حسینی) نه کارگردانی، نه فیلمنامه و... صرفا ثانیه به ثانیه صدای بمباران در فضا میپیچید! فیلمی با این سوژه و داستان پرکشش که کاملا جای حماسهسرایی داشت، تهی بود از این مضامین. در حساسترین جای فیلم، داستان یخ، خالی و بدون احساس و حتی بدون اوج گرفتن ادامه پیدا کرد. شخصیتها خیلی نچسب بودند و نمیشد ذرهای باهاشان همذاتپنداری کرد. نیکی کریمی تا دلتان بخواهد بد بود.
کاش بدبودنش به همینجا ختم میشد.مهمتر از همه اینها و بدتر از همه اینها برای من این بود که دسته دختران ساخته شد تا بگوید دسته دخترانی نباید وجود داشته باشد! چرا؟! چون زنان فیلم در حساسترین موقعیتها احساساتشان گل میکرد و به دشت کربلا میزدند! خانم دکتر داستان درست در زمان رسیدن به انبار مهمات فیلش یاد هندوستان میکند و به جای کمک در آن موقعیت حساس به دنبال نامزد گم شدهاش میرود! فرمانده هم در هنگام سقوط شهر و فرار مردم یاد فرزندانش میافتد و در این حین با دوستش شروع میکند به دردودل کردن! واقعا کجای این فیلم ضدزن، فمینیستی بود؟!
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی میگفت این شخصیتهایی که ترسیم کردید قهرمان بودند یا پهلوان پنبه؟! زنانی که در بین خانوادهشان جا ماندهبودند و هیچ فکری، هیچ اندیشهای و هیچ هدف والایی نداشتند؛ نه وطن، نه دین و نه حتی شهر محل زندگی... این دسته دختران! فقط یک هدف داشتند؛ مویهکردن برای خانواده از دست رفتهشان! فرزند و برادر از دست رفته و شوهر از راه به در شده و نامزد گم شده... اینان دقیقا جنگشان، اسلحه بهدستگرفتنشان، به دل دشمن زدنشان چیزی فراتر از یک خواسته شخصی نبود. همینقدر کوچک و حقیر؛ کدام قهرمانی اینگونه قهرمان میشود؟
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی میگفت مفهوم پس ذهنشان را در یک ژانر دیگر خالی میکردند نه در این ژانر... نشاندادن همدلی باحجاب و بیحجاب و مست و عاقل جایش اینجا نبود. دفاع مقدس هویت یک ملت است خاطرات شخصی نیست که یک مفهوم بیرونی را بارش کنیم. خودش یک هویت مستقل دارد.
.کاش خانم منیر قیدی یکبار یک صفحه از خاطرات این زنان میخواند! بیخیال صدها کتاب با این موضوعات؛ فقط یکبار «دا» را ورق میزد یا «من_زنده ام» را. ما که زنانی اینچنین جسور و قهرمان در تاریخ دفاع مقدس داشتهایم چرا دنبال قهرمان پوشالی خودمان میرویم؟!.
پینوشت: من هم زمان هم دسته دختران را دیدم هم هناس را. دسته دختران داعیهدار مباحث زنان بود و قهرمان هناس مرد بود، روایتی از شهید داریوش رضایی نژاد. هرچه ذهنم را زیر و رو میکنم میبینم هناس با آن داستان مردانهاش،زنانهتر از دسته دختران بود! شهره پیرانی هناس در داستان قهرمانی همسرش، کمتر از یک قهرمان نبود...
- ۵ نظر
- ۰۹ مهر ۰۲ ، ۰۰:۱۹