جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدرسالاری» ثبت شده است

 
همیشه فیلم و سریال های طنز در تعریف و تمجیدهای نخبگانی و فرهیختگی رتبه آخر را دارند یا گاهی حتی همان را هم ندارند. حالا که این روزها زیاد راجع به گاندو شنیدیم حیفم آمد از نون خ نگویم.
نون خ واقعا سریال خوبی است. بسیار بالاتر از حدی که برایش متصور بودم. خیلی خوب است و این خوب بودنش دلایل بسیار زیادی دارد، ولی آنچه بیشتر از همه خودنمایی میکند این است که شخصیت اصلی داستان یک پدر است. پدری که بر عکس پدرهای فیلم و سریال های ایرانی زورگو و مستبد نیست، معتاد و مفتخور هم نیست، حتی یک پدر متوسط هم نیست، یک پدر عالی‌ست. نورالدین خانزاده با اینکه شأن پدری دارد ولی پدری‌ست بسیار دوست‌داشتنی و به یادماندنی؛ بسیار مهربان است، هوای دخترانش را دارد، تکیه گاهشان است، دلسوزشان است، با همه‌شان صمیمی‌ست، هوای دلشان را دارد، قربان صدقه‌شان میرود. همین یک ویژگی برای خوب بودن نون خ و دوست داشتنش کافی ست. همین یک شخصیت، همین «بابا گیان»... 
 
پی‌نوشت: البته نون خ نکات مثبت زیادی دارد: شخصیت پردازی های دقیق و ریزبینانه، بازی های عالی، توجه خاص به یک قومیت، توجه به فرهنگ ایرانی_اسلامی، توجه به عشق در زندگی مشترک و ... 
امیدوارم سعید آقاخانی با همین قوت و همت و قدرت این راه را ادامه دهد...
  • ۲ نظر
  • ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۴۱
  • هانیه معینیان

اگر مطالعات زنان خوانده باشید یا اگر چند کتاب فمینیستی خوانده‌باشید، مهمتر آنکه حرفهای چند فعال زن را دنبال کرده‌باشید متوجه می‌شوید که کلیدواژه آنها «پدرسالاری» و «قرائت مردانه» است. اولش برایتان جالب است، شما را به فکر وادار میکند و می‌پذیرید که این حرف تا حدودی درست است. جریان وقتی خسته‌کننده و مبتذل می‌شود که پای این دو واژه همه‌جا باز می‌شود؛ برای هر مشکل و مسئله اجتماعی بازگو می‌شود. آنقدر که آدم از این همه تکرار تحلیل دم دستی و ساده حوصله‌اش سر می‌رود و دنبال تحلیل دقیق‌تر و موشکافانه‌تر می‌گردد.آنقدر موارد استفاده و تعمیم دادن این مفاهیم زیاد است که گاهی به جای هم استفاده می‌شوند. مثلا در موضوع «علل علاقه کمتر زنان به مباحث اجتماعی و سیاسی» گفته‌می‌شود که قرائت مردانه از این مباحث موجب این امر شده‌است. در حالی که پیش از قرائت مردانه که تاحدی تاثیرگذار است به این امر توجه نمی‌شود که این عرصه‌ها عرصه‌هایی مردانه است. مردانه بودن موضوع پیش از تفسیر کردن مردانه است. البته بنده دارم از «هست ها» صحبت میکنم نه «بایدها»؛اینکه باید چگونه باشد مطلب دیگری است. نکته بعدی این است واقعا این قرائت مردانه پایانش کجاست؟ تا کجا می‌خواهد ادامه داشته‌باشد؟ انسانیت پس چه می‌شود؟ اگر آنقدر مرد بودن یا زن بودن مهم است پس تعریف انسان زن با انسان مرد هم باید متفاوت باشد. پس هیچ فهم، درد، احساس مشترک نباید باشد. و آن وقت چه کسی قرار است به ما بگوید فهم زنانه از زندگی بهتر است یا فهم مردانه؟! درحالی که در منابع دینی ما جنسیت امری عرضی است یعنی در خلقت اول انسانی به وجود آمده‌است و دوم مرد یا زن شده‌است. از طرفی با این نگاه ما فقط چیزی را می‌توانیم بشناسیم که آن را زیسته‌باشیم یا تجربه کرده‌باشیم در حالی که اینگونه نیست. حتی در همین مبحث مورد نظر نیز با این نگاه هیچ‌وقت نباید در علم‌ روان‌شناسی دنبال شناخت جنس مقابل باشیم. چون امکان شناخت وجود ندارد.وقتی عیب زنان را نمی‌گوییم و همه‌چیز را می‌اندازیم گردن مردان و پدرسالاری و قرائت مردانه وضعیت از این هم بدتر خواهدشد. کمی هم تیزی انتقاد را به سمت زنان بگیریم. زنان خودشان خودشان را محبوس کرده‌اند؛ در خانه و خانواده و خرید و مد و زیبایی و دکوراسیون و آرایش و حجاب و ... خودشان را گیر انداخته‌اند‌. وقتی فکر و ذهن و عمل مدام در چیزی دست و پا بزند تو دیگر نه حوصله و نه وقت مسائل دیگر را داری...

  • هانیه معینیان
ًًاگر مطالعات زنان خوانده باشید یا اگر چند کتاب فمینیستی خوانده‌باشید، مهمتر آنکه حرفهای چند فعال زن را دنبال کرده‌باشید متوجه می‌شوید که کلیدواژه آنها «پدرسالاری» و «قرائت مردانه» است. اولش برایتان جالب است، شما را به فکر وادار میکند و می‌پذیرید که این حرف تا حدودی درست است. جریان وقتی خسته‌کننده و مبتذل می‌شود که پای این دو واژه همه‌جا باز می‌شود؛ برای هر مشکل و مسئله اجتماعی بازگو می‌شود. آنقدر که آدم از این همه تکرار تحلیل دم دستی و ساده حوصله‌اش سر می‌رود و دنبال تحلیل دقیق‌تر و موشکافانه‌تر می‌گردد.
آنقدر موارد استفاده و تعمیم دادن این مفاهیم زیاد است که گاهی به جای هم استفاده می‌شوند. مثلا در موضوع «علل علاقه کمتر زنان به مباحث اجتماعی و سیاسی» گفته‌می‌شود که قرائت مردانه از این مباحث موجب این امر شده‌است. در حالی که پیش از قرائت مردانه که تاحدی تاثیرگذار است به این امر توجه نمی‌شود که این عرصه‌ها عرصه‌هایی مردانه است. مردانه بودن موضوع پیش از تفسیر کردن مردانه است. البته بنده دارم از «هست ها» صحبت میکنم نه «بایدها»؛اینکه باید چگونه باشد مطلب دیگری است. نکته بعدی این است واقعا این قرائت مردانه پایانش کجاست؟ تا کجا می‌خواهد ادامه داشته‌باشد؟ انسانیت پس چه می‌شود؟ اگر آنقدر مرد بودن یا زن بودن مهم است پس تعریف انسان زن با انسان مرد هم باید متفاوت باشد. پس هیچ فهم، درد، احساس مشترک نباید باشد. و آن وقت چه کسی قرار است به ما بگوید فهم زنانه از زندگی بهتر است یا فهم مردانه؟! 
درحالی که در منابع دینی ما جنسیت امری عرضی است یعنی در خلقت اول انسانی به وجود آمده‌است و دوم مرد یا زن شده‌است. از طرفی با این نگاه ما فقط چیزی را می‌توانیم بشناسیم که آن را زیسته‌باشیم یا تجربه کرده‌باشیم در حالی که اینگونه نیست. حتی در همین مبحث مورد نظر نیز با این نگاه هیچ‌وقت نباید در علم‌ روان‌شناسی دنبال شناخت جنس مقابل باشیم. چون امکان شناخت وجود ندارد.
وقتی عیب زنان را نمی‌گوییم و همه‌چیز را می‌اندازیم گردن مردان و پدرسالاری و قرائت مردانه وضعیت از این هم بدتر خواهدشد. کمی هم تیزی انتقاد را به سمت زنان بگیریم. زنان خودشان خودشان را محبوس کرده‌اند؛ در خانه و خانواده و خرید و مد و زیبایی و دکوراسیون و آرایش و حجاب و ... خودشان را گیر انداخته‌اند‌. وقتی فکر و ذهن و عمل مدام در چیزی دست و پا بزند تو دیگر نه حوصله و نه وقت مسائل دیگر را داری...
  • ۳ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۱۵
  • هانیه معینیان

 یا  «آیا اعتقادات بتی فریدان توانسته اوضاع زنان ایرانی را بهبود ببخشد؟»


این یادداشت، متنی جامعه شناسی مبتنی بر اصطلاحات سخت و پشت هم و مترداف و پیچیده نیست. این متن یک مطلب جامعه شناسی ساده است.


اینکه همه حرف و دودوتا چهارتای فمینیست ها یا حداقل فمینیستهایی که حرفشان در ایران خریدار دارد و به زبانها و اشکال مختلف بیان میشود این است که «همه مشکلات از پدرسالاری ست» تا کی می‌خواهد ادامه داشته باشد؟ تا چه زمانی قرار است چشممان را ببندیم و همه چیز را به پدرسالاری ربط دهیم؟ پدر سالاری به معنای عام و خاصش( تاثیر جهان شمول و همگانی مردان در همه ساخت های اجتماعی و فراتر از آن روی ذهن و علم تک تک آدمها)

واقعا مشکل زنان ایران این است؟ نمی‌خواهد خیلی فکر کنید؛ فقط هر کدامتان به مردان دور و برتان فکر کنید. چند درصدتان با حمایت و پشتیبانی و حتی گاهی تشویق و اصرار پدر یا همسرتان برای درس خواندن روبه رو بودید؟ در بین اطرافیانتان چطور؟خیلی ساده است بعد از انقلاب همزمان با افزایش حق گرایی به جای تکلیف گرایی  مردم، حق گرایی زنان هم به سرعت مطرح شد. حق گرایی زنان یعنی حق زن برای تحصیل، اشتغال، حضور اجتماعی و ...اول بدون همراهی مردان ولی بعد با همراهی و همدلی و کمک و تشویق مردان...

اینکه زنان سرزمین من حضور اجتماعیشان کم هست یا اینطور بگویم حضور موثر اجتماعیشان کم است علتش پدرسالاری نیست. علتش گاهی بی حوصلگی و بیشتر مواقع تفکر این زنان است. اینکه زنان بر اساس سنتها و فرهنگ ایرانی معتقدند به اینکه تکلیف زن فقط مادر بودن و همسر بودن است عامل بسیار مهم و به نظر بنده اصلی این امر است. بگذارید یک مثال بزنم

فرض کنید مادری دو فرزند کوچک دارد.در کنکور شرکت میکند و قبول میشود به دانشگاه هم میرود و بعد از مدتی انصراف میدهد. چرا؟ برای اینکه به نظر خودش و مادر و مادربزرگش زن باید دراین موقعیت به بچه اش برسد و آن زن هم هیچ وقت به این فکر نخواهد کرد که شاید درس خواندن تکلیف شرعی اش باشد...

بنا بر نظر آیت الله خامنه ای، شهید مرتضی مطهری، آیت الله جوادی آملی حضور زن در اجتماع(به هرنحو) گاهی تکلیف زن است. اینکه ما این تکلیف اجتماعی را نمی‌بینیم و فقط به تکلیف خانوادگی نگاه می‌کنیم موجب شده خیلی از افراد موثر و درس‌خوانده خانه نشین شوند... یا حتی موجب شده پست های مهم مدیریتی و حساس را قبول نکنند... به زبان ساده دین و دینی که اتفاقا از زبان مردان بیان شده ما را به سمت جامعه سوق می‌دهند و خودمان تمایلی به آن نداریم. درست است مادری و همسری مهمترین وظیفه یک زن است وبه قول آیت الله جوادی آملی مادری کمال یک زن است ولی مادری و همسری و خانواده تنها تکلیف زن نیست. بخصوص زنانی که تحصیلکرده هستند اگر بدانند جایی در این ایران پهناور میتوانند موثر باشند و کاری انجام دهند که از عهده خیلی ها بر نمی آید و باز هم درخانه بنشینند مسئول هستند...

می‌توانید بگویید این هم نوعی پدرسالاری ست. قبول دارم. ولی پدرسالاری که از ذهن مردان دارد پاک میشود و توسط خود زنان بازتولید میشود...

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...