جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۱۳ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة...

انتظار ما از یک رهبر اسلامی بیشتر از هرچیزی راهبری در مسیر اسلام است؛ رهبری برای رسیدن به جامعه توحیدی 

اسلام البته چون انسان را خوب می‌شناسد کدهای مورد نظر را برای راهبری جامعه در اختیار گذاشته است، یکی از مهم‌ترین‌هایش همین آیه ابتدای متن است.

حکمت به عنوان کلام عقلانی برآمده از استدلال و برهان است و موعظه به عنوان تکرار همان حکمت‌ها و حرف‌هاست و این به چند دلیل است، 

اول: انسان موجودی فراموشکار است و نیاز به یادآوری دارد. خیلی اوقات انسان حکمت را می‌داند اما انگار پس ذهنش گیر کرده و نیاز به یادآوری دارد 

دوم: فرهنگ مقوله‌ای پیچیده است که با ده سال و بیست سال و پنجاه سال و حتی صد سال دگرگون نمی‌شود و بیشتر از هرجای دیگر به مداومت و صبر نیاز دارد.

به خاطر همین دو دلیل است که ما در زندگی ۲۵۰ساله ائمه گاهی می‌بینیم که همان حرفی که پیامبر(ص) گفته است به نحوی دیگر در کلام حضرت عسکری(ع) هم می‌بینیم!

 

 

  • هانیه معینیان
ما شبیه هم نیستیم!
هرطور فکر می‌کنم ما شبیه شما نیستیم.
دنیایمان خیلی متفاوت است؛ ما روزمره‌هایمان خلاصه می‌شود در خواب و خوراک و کار و تفریح و لباس و... روزمره‌های شما ولی فرق دارد. موقع غذا پختن صدای انفجار می‌شنوید، با صدای موشک از خواب بیدار می‌شوید... مویه صدای آشنای روزگارتان است و بوی خون رایحه هر روزتان...
شما با جنگ بزرگ شدید! مرگ بخشی از زندگی روزمره‌تان شده..
 هربار که تصویر یکی از شما را می‌بینیم غمی بر دلم می‌نشیند و راستش را بخواهید به شما غبطه می‌خورم!
ایمانتان
ایمانتان 
ایمانتان 
ستودنی‌ست و مثال زدنی... 
چه آن زمان که مقلوبه فلسطینی را محکم بر سینی می‌کوبید، چه آن زمان که  فرزند شهیدتان را در آغوش می‌گیرید، چه آن زمان که برای همسرتان عزاداری می‌کنید، چه آن زمان که با شجاعت بر دشمن سنگ می‌زنید، چه آن زمان که زینب‌وار با دست خالی روبه روی خصم می‌ایستید و محکم و بدون ترس با سلاح زبان به او تیر می‌زنید. 
نمی‌دانم؛ شاید آن زمان بیش از همه به یاد زنان شهید مقاومت می‌افتید به یاد «وفا ادریسی» اولین شهید راه مبارزه یا اقدام شجاعانه و شهادت «نورا جمال» ۱۵ ساله یا «ریم صالح الریاشی» که قبل از شهادت در وصیت‌نامه‌اش برای دو فرزند ۱۸ ماه و سه‌ساله‌اش نوشت «این بچه‌ها را نزد خانواده به امانت می‌گذارم و اطمینان دارم که تحت توجهات خداوند، رشد خواهند کرد.»
به شما غبطه می‌خورم؛ برای روح بلندتان و برای ایمان استوراتان، که شما درختان زیتون پرباری هستید که در صحرا روییده‌اید...
که مولایمان علی(ع) می فرماید:
بدانید که درختان بیابانی چوبشان محکمتر است، اما درختان سرسبز که همواره در کنارآبند پوست نازکترند. درختانی که در بیابان می رویند و جز با آب باران سیراب نمی شوند، آتششان شعله ورتر و با دوامتر است.
 
  • هانیه معینیان

 آنقدر ذهنم از ذهن بعضی‌ها دور است که انگار ما در دو اقلیم متفاوت زیست می‌کنیم.
البته که شخصی که از صبح تا شب در رسانه‌های خارجی سرک می‌کشد و خوراکش را از آنها می‌گیرد بزرگ شده اقلیم آنهاست. 
آنها که شیفته فرهنگ غرب هستند فقط بدنشان اینجاست وگرنه فرزند همان‌هایند. 

 اسلام بیش از هر دین و مکتبی به عقل و تفکر اهمیت داده است. بیش از هر دین و مکتبی با تقلید جاهلانه مبارزه کرده است.
اسلام برای همیشه تاریخ یک درس جاودانه برای انسان دارد. چه آنجا که می‌گوید «أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ» _که جای آبائهم هرچیزی را می‌شود گذاشت_ که می‌خواهد یک حکم کلی بدهد که محو شدن و مرعوب شدن و افسون شدن باطل است. حتی اگر آن پدرت باشد! 
چه آنجا که می‌گوید «قُل هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ» حالا که خودت را نباختی باید دنبال برهان و دلیل باشی...
 چون جمهوری اسلامی طرفدار فلسطین است پس من مخالف فلسطین می‌شوم که هم تقلید بچگانه از غرب است و هم دلیلی بی پایه و برهان.

  • هانیه معینیان

این مدت خیلی وقت گذاشتم که نظر متخصصان مختلف را درباره لایحه حجاب بشنوم. این متن کوتاه حاصل این پژوهش کوتاه است:


در قوانین کشور، قانون حجاب از سال 62 با عنوان حجاب شرعی وارد شد که مجازات افراد را بیان می‌کرد. این مجازات در سال 75 و بعد در سال 92 تغییر کرد. لایحه عفاف و حجاب که امسال از سمت قوه قضاییه تدوین شد، از فیلتر دولت گذشت و در حال حاضر در مجلس است سعی کرده نواقص و اشتباهات قوانین قبلی را درست کند

 مهمترین نکته در قانون جدید توجه به اصل مدارا در حکمرانی است: 
برای مثال لفظ حجاب شرعی برداشته شده‌است. اگر بخواهیم از لفظ حجاب شرعی استفاده کنیم یعنی اکثریت زنان، متخلف شناخته می‌شوند زیرا زنی که کمی از موهایش بیرون است یا حتی زنی چادری که آرایش دارد از دایره حجاب شرعی خارج می‌شود! البته در عمل و در دادرسی‌ها حجاب شرعی به حجاب عرفی تنزل پیدا می‌کرده

علاوه بر این، لایحه از جرم به تخلف رسیده‌است. یعنی زنی که حجاب را رعایت نکند مجرم شناخته نمی‌شود، بلکه متخلف است، مگر اینکه میزان بی‌حجابی‌اش شدید باشد یا تخلفش را چندبار تکرار کند. این امر به این معناست که فرد از سابقه کیفری و لفظ مجرمانه نجات پیدا می‌کند

نکته‌های مهم بعدی در لایحه این است که: 
- بین فرد مشهور یا فردی که بی‌حجابی سازمان‌یافته دارد با شهروند عادی تفاوت گذاشته
- فقط مرتکبین را در نظر نگرفته بلکه مرتبطین را هم در نظر گرفته، مثل خودرویی که یکی از سرنشینانش بی‎حجاب باشد
- بین میزان بی‎حجابی تفاوت قائل شده و نوع برخورد قانونی را هم متفاوت کرده‌است.
- تاکید شده افراد بی‌حجاب یا بدحجاب شهروند جمهوری اسلامی‌اند و کسی حق توهین یا تهمت یا ضرب و شتم یا...با  ایشان را ندارد (ماده ۸)  
.
خیلی از نقدهایی که درمورد این لایحه شنیدم این روزها، به دلیل فهم غلط از لایحه است. مثل اینکه مجازات بازدارنده نیست. این نقد به این خاطر است که به جای رجوع به تصویب‌نامه سال 99 هیئت وزیران و تغییر مبلغ مجازات‌ها، منتقدان به اشتباه مواد و قوانین قبلی را نگاه می‌کنند. علاوه بر این ما تجربۀ مجازات‌های سنگین‌تر را داشته‌ایم آیا این مجازات‌ها موفق عمل کردند؟! نقد بعدی این است که چرا از وسایل هوشمند استفاده می‌شود و نقش پلیش کاهش یافته؟ در پاسخ باید گفت، جدا از اینکه آیا برخورد فیزیکی پلیس در همه موارد درست و موثر است یا خیر، آیا اصلا زیرساخت‌های لازم برای این کار وجود‌ دارد؟ نقد دیگر ناقدان ماده ۸ لایحه است درحالیکه این ماده قبلا در مصوبه 94 وجود داشته و تکراری است و اگر نقدی به این ماده وارد باشد باید به مصوبه سال 94 نقد را وارد کرد 
.
البته به نظر من هم -بیرون از فضای سیاسی و احساسی- به لایحه نقدهایی واقعی وارد است، مهمترینش وجود ابهام است، لایحه اول در قوه قضاییه گویا شفافیت بیشتری داشته. نکته بعدی اینکه این لایحه حجاب را در حد هنجار پایین آورده و نقد آخر هم اینکه در مجازات‌ها به پایگاه اقتصادی افراد توجه نشده در حالی که برای بازدارندگی قشر مرفه -که اتفاقا این تخلف در بین این افراد شیوع بیشتری دارد- توجه به این امر بدیهی است
.
گرچه این لایحه هنوز به قانون تبدیل نشده و مشخص نیست چه سرنوشتی خواهد داشت ولی من فکر می‌کنم اگر از هیجانات طرفین دور شویم و منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، این لایحۀ حجاب تا تا همینجای کار، هم مبتنی بر عقلانیت حکمرانی است و هم مبتنی بر رحمانیت اسلام

 

متن کامل در نسیم آنلاین

  • ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۵۲
  • هانیه معینیان

موضوع برنامه دوشنبه شب «جهان‌آرا» بررسی لایحه عفاف و حجاب بود. به لایحه کاری ندارم چند خطی راجع به این برنامه می‌خواهم بنویسم؛

همان اول برنامه قبل از اینکه حرفی راجع به لایحه زده‌شود سه تا اتفاق افتاد که واقعا من را از دیدن ادامه برنامه منصرف کرد ولی چون موضوعش برایم اهمیت داشت تا پایان برنامه را دیدم.

اول: با موضوع بررسی لایحه عفاف و حجاب دو نفر را دعوت کرده‌اند که مخالف سرسخت لایحه بودند! که این مخالفت را حداقل زیر علمشان پنهان نکردند بلکه کاملا با احساسات شروع کردند تا از همان اول احساسات مخاطب درگیر شود. البته کار سختی هم نبود چون احساسات مردم چندی قبل درگیر شده‌بود. من فکر می‌کردم این برنامه قرار است با عنوان «بررسی» آگاهی‌بخش باشد ولی گویا عنوان اصلی برنامه «تقبیح» بوده‌است و برانگیزاننده احساس...

دوم: امیرحسین ثابتی همان ابتدای امر با تعجبی فراوان رو به مهمان برنامه جمله‌ای این چنینی گفت؛ که «مگر کارشناسی هم هست که موافق این لایحه باشد؟» باورم نمی‌شد! راستش را بخواهید از این دست رفتارها از این ژانر آدم‌ها دیده‌بودم و نباید متعجب می‌شدم ولی شدم. یعنی این توهم حداکثر‌پنداری مرض عجیبی است که من گاهی به کروبی و موسوی سال ۸۸ حق می‌دهم که به دنبال این توهم، دنبال آرای گمشده وجود نداشته خود بگردند! جالب اینکه اینجا مجری پا را از حداکثرپنداری فراتر گذاشته‌بود و به همه‌پنداری رسیده‌بود! 

سوم: همان ابتدا یکی از مهمان‌ها حرفی زد که من هنوز دارم به آن حرف فکر می‌کنم. ایشان گفتند دلایل موافقان لایحه از نشناختن فضای جامعه ایران بیرون آمده، چون معتقدند شدت عمل می‌تواند فضا را دوقطبی و در نهایت متشنج کند. من مدام دارد این فکر در سرم می‌چرخد که مگر قضیه مهسا امینی در ایران اتفاق نیفتاد؟! چه تغییراتی در جامعه ایرانی  پیش آمده که دیگر امکان آن اتفاق وجود ندارد؟ چه آمار و ارقام و پژوهشی از جامعه وجود دارد که ما اتفاق به چشم دیده را کنار بگذاریم و بگوییم دیگر آن اتفاق نمی‌افتد؟ باشد؛ موافقان فضا را نمی‌شناسند شما که فضا را می‌شناسی چرا دلیلی بر ادعای خود نمی‌آوری؟!

 رسانه ملی تا وقتی با سه دهان یک حرف را می‌زند روز به روز کوچک و کوچک‌تر می‌شود

  • ۲۴ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۴۷
  • هانیه معینیان

من اهل دنبال کردن اخبار نیستم. آن شب قبل خواب وقتی چرخی در ایتا زدم و خبر شهادت آن جوان سبزواری را خواندم خیلی ناراحت شدم. وقتی هم فهمیدم همان شب می‌خواسته دنبال دخترش برود اشک در چشمانم جمع شد. سرم را که روی بالشت گذاشتم افکار مختلف به سرم هجوم آوردند. اولینش هم این که، اگر همسرت جای شهید الداغی بود چه؟ انگار قلبم جایش تنگ شده‌بود! خیلی زود این فکر را پس زدم. به جایش فکر کردم اگر من جای آن دخترها بودم چه؟
همینطور که افکار مختلف به سرم هجوم آورده‌بود تصمیم گرفتم فردا متنی برای این شهادت بنویسم؛ مهمترین جمله‌های آن متنی که در سرم چرخ می‌خورد این بود:
*«غیرت» آن مزخرفاتی نیست که در «ابلق» نرگس آبیار دیدید؛ همسر مونا حیدری و پدر رومینا هم هیچ ارزشی نه برای زن و نه برای ناموس قائل بودند، آنها تنها چیزی که دیدند خودشان بوده و بس...نمیدانم شهید «حمیدرضا الداغی» هشتگ «من ناموس کسی نیستم» به گوشش خورده‌بوده یا نه، ولی با شهادتش نشان داد که به آن باور ندارد. او دختران دیگر شهر را هم مانند دختر خودش ناموسش می‌پنداشت...*

«بله» را باز کردم تا اینها را بنویسم. چشمم به گروه چند هزار نفری‌مان افتاد، بازش کردم. آنچه را که می‌خواندم باور نمی‌کردم! واکنش بعضی‌ها را نمی‌توانستم درک کنم و هر ثانیه بر بهتم افزوده می‌شد: 

 «آنقدر تبلیغ شهادت کردید که جوان مردم بیخود پرپر شد!»
« آنها که خودشان حجاب درستی نداشتند»
«او خودش را بیخود وسط معرکه انداخته!»
«او میتوانسته پدری دلسوز و فداکار برای فرزندش باقی بماند و به جامعه و حکومت اسلامی خدمت کند نه اینکه در جوانی شهید شود»

 باورم نمی‌شود. همیشه با خودم می‌گفتم چطور یک آدمهایی پیدا شدند که به خانواده شهدا زخم زبان زدند و خون ارزشمند شهیدشان را بی قدر کردند ولی حالا داشتم خودم همین حرفها را می‌خواندم! از فکر اینکه این حرف‌ها به گوش خانواده آن شهید برسد سرم داغ کرد. نمی‌دانم در آن گروه چند هزار نفری چه‌ها گفتم، حتما خطبه امام علی را به خاطرشان آورده‌ام:
" به من خبر رسیده که مردى از لشکر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى که هیچ وسیله اى براى دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشته اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون این که حتّى یک نفر آنان، زخمى بردارد، و یا قطره خونى از او ریخته شود، اگر براى این حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است." امیرالمومنین در مورد زن غیرمسلمان اینطور می‌گوید، زنی که فقط گوشواره ‌اش را گرفته‌اند، نه اینکه چاقو گذاشته باشند روی بدنش، نه اینکه دستش را به زور کشیده باشند... امیرالمومنین اینطور از امنیت زن در جامعه اسلامی سخن می‌گوید. بعد بعضی ها...

 ولی این را خاطرم هست که از شدت بهت فراموش کردم بهشان بگویم اگر خودتان یا دختر و همسرتان جای آن دختران بودند به همین نتیجه می‌رسیدید؟

  • ۱۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۱:۱۱
  • هانیه معینیان

در روزهایی که عده‌ای به تبعیت از رسانه‌های آنور آبی، فریادشان بلند شده و مدام تکرار می‌کنند: «هنرمند جایش در زندان نیست» و درواقع با این حرفشان دنبال نوعی کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی برای سلبریتی‌ها هستند، خوب است نگاهی بیندازیم به ینگه دنیا و ببینم آنجا چطور با هنرمندان و سلبریتی ها برخورد می‌کنند.

1-«دالتون ترامبو» فیلم‌نامه‌نویس در سال 1947 مانند نه نفر دیگر از هنرمندان هالیوود درفهرست سیاه «اف‌بی‌آی» قرار گرفت. او به دلیل عضویت در حزب کمونیست آمریکا به زندان محکوم شد. ترامبو جزو اولین گروهی بود که در فهرست سیاه قرار گرفته‌بود؛ بعد از آنها نزدیک به پانصد نفر از هنرمندان آمریکایی در این لیست قرار گرفتند. ترامبو بعد از گذراندن دوران زندان به مکزیک رفت و در آنجا با نام مستعار فیلمنامه‌نویسی را از سر گرفت.

2-«چارلی چاپلین» با اینکه عضو حزب کمونیست نبود ولی به دلیل اینکه جامعه سرمایه‌داری را در فیلم‌هایش مورد طعن قرارداده‌بود جزو لیست سیاه «اف‌بی‌آی» قرار داشت. در سال  1952وقتی چاپلین بعد از سفری به خارج از کشور قصد ورود به آمریکا را داشت با ممنوعیت روبه رو شد و به او گفته‌شد برای ورود به خاک آمریکا باید تعهد بدهد. او هم نپذیرفت و برای همیشه آمریکا را ترک کرد.

3-«لی گرنت» بازیگر، مستندساز و کارگردان آمریکایی سال 1951 در مراسم تشییع «برومبرگ» بازیگری که در لیست سیاه قرار داشت از تحقیقات «اف‌بی‌آی» انتقاد کرد( بعضی‌ها برومبرگ را قربانی لیست سیاه نامیدند) چند روز بعد با اینکه گرنت عضو حزب کمونیست نبود در لیست سیاه قرار گرفت و از حضور در سینما و تلویزیون برای  12 سال منع شد.

4-«داریل حنا» یک بازیگر و فعال محیط زیستی است که تا به حال سه‌بار دستگیر شده و به زندان افتاده است. در تجمع اعتراضی سال  2006همراه چند هنرمند دیگر و  350کشاورزی که به دلیل نابودی مزرعه‌ای بزرگ قرار بود بیکار شوند دستگیر شد. تا سال  2014چندین بار به دلیل اعتراض به تصمیمات دولتی در قبال محیط زیست دستگیر شد و به زندان رفت. او در مورد دورانی که در زندان سپری کرده می‌گوید؛ همیشه در انفرادی بوده زیرا همه گمان می‌کردند او رهبر معترضین است.

5-«ایمی شومر» ستاره کمدی سینمای آمریکا و «امیلی راتایکوفسکی» دیگر بازیگر آمریکایی در تجمع اعتراضی دستگیر شدند. این اعتراض که در مقابل ساختمان سنا و علیه «برت کاوانا» نامزد قضاوت در دادگاه عالی برگزار شده‌بود موجب دستگیری  300نفر شد. معترضین نسبت به این که کاوانا متهم به آزار جنسی چندین زن است تجمع کرده‌بودند. در ویدئوهای منتشر شده در آن روز، شومر قبل از آنکه دستگیر شود گفته‌بود «فکر میکنم قرار است بازداشت شویم!»

6-در سال « 2012جورج کلونی» به همراه پدر روزنامه‌نگارش، در تجمع اعتراضی علیه دولت سودان شرکت کرد. او که به همراه چند فعال سیاسی و هنرمند دیگر مقابل سفارت سودان در واشنگتن تظاهرات کرده‌بودند درخواست پیگیری مسئولان در این موضوع را داشتند.

7-«مارتین شین» به دلایل مختلف بارها دستگیر شده‌است؛ از اعتراضات سیاسی مثل مخالفت با حمله به عراق، انباشت سلاح های خطرناک تا مسائل اجتماعی و محیط زیستی. اولین اعتراض او به سیاست های ریگان بوده‌است. او در سال  2009 گفته‌است که تا به حال66 بار دستگیر شده‌است.

8- «روزاریو داوسون» بازیگر آمریکایی است که در فعالیتهای سیاسی هم حضور دارد. او اولین بار در سال  2004 در اعتراض علیه «جرج بوش» دستگیر شد. در سال   2016نیز او جزو  800 نفری بود که روبه روی کنگره در تظاهرات دموکراسی‌خواهانه با نام «بهار دموکراسی» شرکت کرد و بازداشت شد.

اینها فقط تعداد اندکی از بازیگرانی هستند که در ایالت‌متحده‌آمریکا به دلایل سیاسی دستگیر شده‌اند.  این موضوع البته محدود به بازیگران نمی‌شود بلکه شامل هر هنرمند یا ورزشکاری می‌شود. شاید همه‌مان اسم «محمدعلی‌کلی» و محرومیت‌هایش از میادین ورزشی و محکوم به زندان شدن‌هایش را شنیده‌ایم یا بایکوت کردن «مل گیبسون» و دستگیر کردن صوری او و اجبارش به عذرخواهی از یهودیان به خاطر نظرش مبنی بر «جنگ‌افروزی یهودیان در ادوار مختلف تاریخ» یا به خاطر فیلم «مصائب مسیح». 
نکته جالب توجه در این قضیه نوع واکنش رسانه‌ها و  سلبریتی‌ها نسبت به این برخورد پلیس است. خود سلبریتی‌ها کاملا این بازداشت‌ها را پذیرفته‌اند و اذعان دارند که پلیس وظیفه قانونی خودش را انجام می‌دهد! 
از طرفی رسانه های اصلی‌شان در بیشتر مواقع به تحقیر این هنرمندان می‌پردازند و با جملاتی مثل این که «قانون برای همه یکسان است» به دفاع از پلیس می‌پردازند و اینها را تخطئه می‌کنند. حتی بعضی‌ها پا را فراتر می‌گذارند و درخواست مجازات بیشتری برای این چهره‌ها دارند!

  • ۰۷ آذر ۰۱ ، ۰۱:۰۷
  • هانیه معینیان

«ما اغتشاشگر نیستیم؛ ما فقط معترضیم»

🔻استوری‌ها را میخوانم، حرف دانشجویان را گوش میدهم، با دوستم صحبت میکنم و... یک چیز مدام تکرار می‌شود؛ «ما اغتشاشگر نیستیم؛ ما فقط معترضیم»

🔻من عمیقاً به این حرف معتقدم. من معتقدم یک عده که تعدادشان کم هم نیست معترض عملکرد مسئولین هستند ولی صحنه بازی به اعتقاد من و شما کاری ندارد. من عمیقاً معتقدم یک عده گرگ در لباس میش این وسطها جولان می‌دهند ولی وقتی فضا مه گرفته است هیچ چیز درست دیده نمیشود معترض و اغتشاشگر دیگر قابل تشخیص نیست. 

🔻حتی در این فضای پرهیاهو صدا به صدا نمیرسد. آنقدر که آتش زدنها،شکستن ها، چاقو زدن‌ها، ترورها و حمله مسلحانه ها شنیده می‌شود حرف شما به گوش نمی‌رسد. 
این کاملا طبیعی است وقتی صدای تیشه زدن ها بلند شود دیگر صدای هیچ انسانی به گوش نمی‌رسد...

🔻دیروز هنگامی که خواستم با سه تا از دوستانم از عرض خیابان رد شوم، یک ماشین مدل بالایی که من حتی اسمش را نمیدانم از کنارمان رد شد و یک توهینی به ما کرد. چرا ما مستحق توهین بودیم؟! چون چهارنفرمان چادر به سر داشتیم...

🔻در این زمان خاصی که در آن به سر می‌بریم توهین به شخص خودم هیچ اهمیتی ندارد، حتی جسارت به چادرم هم خیلی اهمیتی ندارد؛ چیزی که من به آن می اندیشم جامعه است. جامعه ای که بعد از بیش از چهل روز کار را به اینجا رسانده که دهن ها به هتاکی باز شده، اسلحه ها برداشته شده و  امنیتی که لکه دار شده...

🔻دقیقا در این نقطه دیگر ما با هم هیچ فرقی نداریم. دیگر فرقی ندارد معترض باشیم یا نه... دیگر مهم نیست چه برچسبی بهمان خورده باشد. وقتی امنیت برود بوی مرگ بلند می‌شود، وقتی بوی مرگ بیاید همه‌مان عزادار می‌شویم؛ چون ما همه عضو یک خانواده بزرگ هستیم...

🔻وقتی پسری معترض به جمهوری اسلامی جان بدهد آنسو تر پدر معتقد به جمهوری اسلامی‌اش عزادار می‌شود...
وقتی پدری معترض به حکومت جان دهد، آن طرف تر فرزند معتقد به حکومت‌اش به سوگ می‌نشیند...


🔻این «ما» این مای متکثر پیچیده که آدم هایش عجیب به‌ هم وصل شده‌اند...
 

  • ۰۸ آبان ۰۱ ، ۰۱:۰۵
  • هانیه معینیان

درست هفت ماه پیش، یک افسر پلیس در لندن،  زنی 33 ساله را به بهانه نقض قوانین «کووید 19» در خیابان دستگیر می‌کند. بعد به او تجاوز می‌کند، او را خفه می‌کند، بدنش را می‌سوزاند و در یک برکه می‌اندازد. یک هفته بعد جسد آن زن پیدا می‌شود جسد «سارا اورارد». 
سه شب بعد مردم به خواست یک نهاد مدنی، تجمعی به پا می‌کنند. قبل از آن، وزیر کشور مخالفت خودش را با برگزاری تجمع اعلام می‌کند به همین خاطر به همه روسای پلیس اعلام می‌کند. گفتگوها به نتیجه نمی‌رسد و مردم از دادگاه علیه پلیس شکایت می‌کنند، ولی دادگاه هم طرف پلیس می‌ایستد. مردم در 13 آوریل دور هم جمع می‌شوند. نور گوشی هایشان را روشن می‌کنند، گل‌هایشان را در خیابان می‌گذارند و اعتراض سکوتشان را ادامه می‌دهند. 
با وجود اعتراض آرام مردم، پلیس شروع به سرکوب آنها می‌کند و چند نفر از آنها را دستگیر می‌کند. برخورد خشن پلیس با تجمع آرام مردم واکنش‌های زیادی را بر می انگیزاند. با وجود اعتراضات به دستگیری آن چند نفر  و حتی برگزاری تجمعی دیگر در اعتراض به این روند پلیس، سه نفر از اعضای آن نهاد مدنی جریمه مالی می‌شوند.

 این یک متن دفاعیه نیست، بلکه یادداشتی برای نشان دادن یک تهاجم رسانه‌ایست. بر اساس آخرین اسناد تا الان، یک زن در ایران بدون ضرب و جرح و ظاهرا فقط به علت سکته در اداره پلیس جان می‌دهد و زنی دیگر در لندن توسط یک افسر پلیس مورد تجاوز قرار می‌گیرد، کشته می‌شود و سوزانده می‌شود ولی بازتاب رسانه‌ای آن‌ها خیلی تفاوت داد؛ نتایج جستجوی "mahsa amini" در گوگل 61 میلیون است و نتایج جستجوی Sarah Everard"" کمتر از دومیلیون! درحالیکه مهسا کمتر از یک ماه فوت شده و سارا بیشتر از هفت ماه!

نکته جالب اینجاست که خانم Ingala Smith پژوهشگر این حوزه در انگلیس گفته که «به قتل سارا اورارد خیلی توجه شده و به قتل‌هایی که قبل از او و بعد از او اتفاق افتاده مثل قتل زنان سالمند توجهی نشده است!» گویی ارزش‌های خبری در رسانه‌های امروز برگرفته از ذات خبر نیست بلکه به سیاست آن رسانه مربوط است.

بی‌بی‌سی یک فیلم هم از زدوخورد پلیس انگلیس با تجمع مردم معترض به قتل و تجاوز سارا اورارد پخش نمی‌کند، به جایش در تحلیل درگیری آن روز طرف پلیس را می‌گیرد و می‌گوید «تامین امنیت یک کشور خیلی مهم است» یا اینکه «باید توجه کرد این تجمع به گسترش کرونا کمک می‌کند!» ولی از این طرف در وضعیت فعلی هرروز فیلم‌هایی از اغتشاشات ایران و به طرفداری آن‌ها می‌گذارد. هیچ سلبریتی راجع به سارا اورارد حرف نمی‌زند؛ سه نفر مجری هم که در این‌باره نظر می‌دهند فقط در جملاتی کوتاه می خواهند که به مردم اجازه اعتراض مسالمت‌آمیز را بدهند. 

این مورد فقط به مرگ سارا اورارد مربوط نمی‌شود. کسی برای زنان سیاه‌پوستی که توسط پلیس آمریکا کشته می‌شوند صدایش در نمی‌آید؛ طبق مقاله «گاردین» نزدیک به 250 زن از سال 2015 تا 2020 توسط پلیس کشته‌شدند که اکثرشان سیاه‌پوست بوده‌اند. 

یا کسی برای دختر 21 ساله‌ای که چند ماه پیش در فرانسه به دلیل شلیک پلیس فرانسه کشته‌شده هشتگ نمی‌سازد؛ دختری که فقط مسافر خودرویی بوده که راننده‌اش دچار تخلف شده...


اینها یعنی ما در محاصره رسانه‌ایم. آنها می‌گویند ما به چه چیزی فکر کنیم، به چه چیزی بیندیشیم و برای چه چیزی واکنش نشان دهیم. اینها یعنی رسانه‌ها مدام آنچه که می‌خواهند را تکرار می‌کنند و ما را وارد بازی می‌کنند؛ بعد ما می‌شویم بلندگوی آنها و دوباره در رسانه شخصی‌مان حرفشان را تکرار می‌کنیم. درواقع ما فقط صدای مردمی را می‌شنویم که خودشان یک بلندگو دارند؛ خودشان یک تریبون دارند. صدای آن‌هایی که در توییتر و اینستاگرام هستند و حرفهای شیک و بروز می‌زنند . کسی از معضلات زنان سالمند چیزی نمی‌گوید، کسی از مشکلات زنان خانه‌دار حرفی نمی‌زند، کسی از زنان سرپرست خانوار چیزی نمی‌گوید، کسی از معضلات دختران مجرد سن بالا چیزی نمی‌گوید. 
چون حرف زدن از اینها برای کسی آب و نان ندارد...

  • ۰۶ مهر ۰۱ ، ۰۰:۵۵
  • هانیه معینیان
.
روز جهانی داشتن خیلی خوب است؛ این که همه‌ی جهان یک روز مشخص را به عنوان «روز جهانی زن» در نظر بگیرند خیلی خوب است. ولی هشت مارس خوب نیست. این روز جهانی که شاهدش هستیم خوب نیست. خوب نیست چون همه زنان را نمی‌بیند، چون میخواهد یک حرف را به همه زنان دیکته کند، خوب نیست چون نگاه از بالا به پایین دارد؛ هرسال یک شعار را آدمهای اتوکشیده از افکار لیبرالیستی، فمینیسمی‌شان در نظر میگیرند و میخواهند همه زنان آن پایین برای آن شعار دست بزنند، هورا بکشند، تلاش کنند، اعتراض کنند. خوب نیست چون شعارش دغدغه زنان روستایی پای تنور نیست. چون شعارش دغدغه یک مادر با بچه خردسال نیست، چون دغدغه یک زن سالمند نیست، چون دغدغه زن خانه‌دار نیست؛  چون دغدغده‌اش زن جنگ ‌زده یمنی نیست، زنان آواره فلسطین نیست. چون همه را با یک چشم میبیند زن سیاه پوست، زن روستایی، زن ایرانی، زن مسلمان، زن بودایی...
روز جهانی که آنقدر محدود است که فقط تا نوک بینی‌اش را میبیند به چه درد میخورد؟!
  • ۱ نظر
  • ۱۸ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۱۶
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...