حجاب فقط چادر نیست. میشود بدون چادر هم حجاب کامل اسلامی داشت. اینکه جامعه یا بعضی افراد اینطور القا کردهاند که حجاب مساوی چادر است اشتباه فرهنگیست مثل هزاران اشتباه دیگر. اینکه در گذشته به فرد مانتویی طوری نگاه میشد که گویی حجاب ندارد یک اشتباه دیگر است که هیچکدام از این اشتباهات ربطی به اسلام ندارد. اشتباه سنت بوده و فرهنگ. حالا اینکه یک عده آمدهاند به جای اینکه این فرهنگ را درست کنند فرهنگ غلط دیگری جایگزین کردهاند جای تعجب دارد. اینکه چادر به سر میکنی یا مانتو به تن یک انتخاب است؛ ولی اینکه جوری ادا دربیاوری که انتخاب مانتو بشود «چرخش قهرمانانه» خیلی مسخره است. مسخره است که از خوبتر به خوب برسی و همه جا جار بزنی. هرچی هم بگوییم، هرچی هم بگویید، هرچی هم بگویند دیگر در برتر بودن حجاب چادر که شکی نیست.
اینکه چادر حجاب برتر است یعنی «تو ای زن حق انتخاب داری.» شبیه مخیر بودن بین نماز اول وقت و نماز با تاخیر. هیچ کدامش گناه نیست ولی اولی ثوابش بیشتر است. چادر سر کردن سخت است این را هر آدم عاقلی میفهمد اصلا به قول شهید مطهری تکلیف همراه با سختی است. دیگر در هوای داغ و سوزان تابستان هم باشد سختیاش دوچندان میشود. با همه این احوال آیا نمیشود چادری بود ولی گاهی مانتو پوشید؟ چرا میشود. دیگر این به سنجش شرایط برمیگردد خودم یادم هست وقتی خواستم از کوه بالا بروم چادر را برداشتم. ولی کوهی دیگر را با چادر رفته ام. گاهی هم به خاطر چادر کاری که دوست داشته ام را انجام نداده ام. خلاصه شرایط است که تعیین میکند چه کار کنی. ولی اگر به خاطر شرایط مجبور شدی چادر را کنار بگذاری این کار را یک صعود به مرحله بالاتر تلقی نکن و در گوشمان جار نزن... میخواهی سختیهایت را کمتر کنی بکن، فقط ارزش این «عزیز» را پایین نیاور...
دختر چه کسی است؟ یعنی ما در فرهنگمان چه کسی را دختر مینامیم؟ دو دسته افراد در فرهنگ ما دخترند: اول آنهایی که هنوز ازدواج نکردهاند دوم دختر به عنوان نقش، به عنوان فرزند یک خانواده. اینکه ما در تقویممان یک روز به نام روز دختر داریم خیلی خوب است (البته کاش یک روز هم به نام پسر داشتیم) ولی چرا آنقدر تکبعدی؟ چرا روز دختر را فقط شامل گروه اول میدانیم؟اصلا چرا به این بعد توجه داریم؟ توجه به این بعد، وقتی «دختر» در سنین بالاست به یک تناقض زشت میرسد.فرهنگ ما از سویی ازدواج نکردن را برای کسی نمیپسندد، درحالی که فشار این نپسندیدن برای دختران خیلی بیشتر از پسران است از سویی دیگر یک روز را در تقویم برای دختران ازدواج نکرده نامگذاری کرده است. چطور با وجود این تناقض، به زن پنجاه سالهای که هنوز ازدواج نکرده میتوان این روز را تبریک گفت؟! اصلا میشود تبریک گفت؟ اگر دلیل دخترنامیدن کسی نگاه اول باشد باید تبریک بگوییم ولی آیا درست است؟ آیا تناقض ندارد؟ اصلا این تبریک خود یک فشار بیشتر است البته غیر از افرادی که توانستهاند خودشان را از زیر این فشار نجات دهند.
به جایش بیاییم از منظر دوم به این روز نگاه کنیم. بیاییم به دختران، از این باب که نقش دختری دارند تبریک بگوییم. این منظر که هم شامل افراد گروه اول میشود و هم دوم، فقط نکات منفی نگاه اول را ندارد.
میلاد حضرت معصومه(س) و روز دختر بر همه فرزندان دختر این سرزمین مبارک :)
سمیرا زرگری سرمربی تیم اسکی به خاطر ممنوع الخروج شدن توسط همسرش، از همراهی تیم ملی در ایتالیا جاماند. خبر واقعا شوکهآور است. نمونه مشابهش نیلوفر اردلان را هنوز که هنوز است نتوانستیم هضم کنیم که این اتفاق دوباره رخ داد. واقعا چندبار دیگر باید چنین اتفاق تلخی رخ دهد که قانون برخورد جدی کند؟ من موافق دخالت بیحدومرز قانون در مسائل خانوادگی نیستم ولی اینجا از آن جاهایی ست که نیاز بود قانون مقتدرانه ورود کند. چرا با فهم نادرست و ناقصمان از دین برای همه یک نسخه میپیچیم؟
اسلام ریاست خانواده را به مرد دادهاست نه از باب اینکه به مرد امتیاز یا حقی داده باشد، بلکه از این باب که مسئولیت سنگینی را بر دوش او بگذارد. مسئولیت داشتن، چندتا وظیفه هم بر دوش فرد میگذارد، اول: باید یاد بگیرد که چطور رفتار کند و چطور در آن جایگاه به وظایفش عمل کند. اصلا وظایفش چیست؟ یعنی مسئولیت با کارآمدی همراه است. صرف مذکر بودن که معنایش مسئول کارآمد بودن نیست. دوم: مصلحت افراد و خانواده را در نظر بگیرد، نه اینکه قلدرمآبانه زور بگوید. سوم از جایگاهش سوءاستفاده نکند، دقیقا در این مورد آخر قانون باید ورود کند. چون همه آدمها صلاحیت، عقل و تقوای لازم را برای تصدی جایگاهشان ندارند. البته قرار بود مجلس قانونی را برای این موارد خاص تصویب کند که با اعتراض گروهی از فعالان زن، منتفی شد.
نکته خیلی مهم دیگر این است که در این قضیه به خصوص منافع ملی هم مطرح بوده است. قرار بوده فردی با پرچم جمهوری اسلامی ایران در آنورآبها برای کشورش سرمربیگری کند و افتخار بیافریند. منافع ملی مگر کم چیزی است!؟ چطور میشود شوهر سرش را پایین بیندازد و لبخندکنان برود اداره گذرنامه و او را ممنوع الخروج کند و به حیثیت یک ملت و حکومت لطمه بزند و هیچ کس هم نپرسد چرا؟ اصلا همسر تو کیست؟ اصلا چرا در این موارد که بوی سوءاستفاده از جایگاه میآید، نباید دادگاه صالحهای تشکیل شود؟ اصلا کسی به تزاحم منافع ملی و منافع خانواده فکر کردهاست؟
نکته دیگر اینکه فشار روانی که بر این فرد وارد شده است را کسی در نظر گرفتهاست؟ لا ضرر و لاضرار فی الاسلام از قواعد مهم و اساسی اسلام است چطور میشود ضرر روحی روانی این فرد را ندید. فردی که سالها برای این موقعیت زحمت کشیده عرق ریخته همه اش پیش چشم همسرش! و حالا در این موقعیت حساس همسرش او را محروم کرده چطور میشود این را نادیده گرفت؟
فیلم مبتذل عرق سرد اگر مبتذل نبود، اگر بلد بود چطور هنرنمایی کند، اگر صرف یک عقدهگشایی سیاسی و ایدئولوژیک علیه مذهب نبود، باید همان زمان اتفاقاتی را رقم میزد که الان شاهد تلخیهای مشابه نباشیم. حیف که نه هنر داشت، نه اخلاق و نه دلسوزی.
.
آن کلیپی که در مشهد فیلمبرداری شده را اگر دیدهاید این را هم ببینید. این را نگذاشتم که بگویم ببینید آنور آب هم همین است؛ که هست البته و خشونت کلامی و متلک پرانی جزو مبارزات فمینیست ها بوده و خواهد بود و یکی از مسائل خشونت علیه زنان همین مورد است. ولی قصدم از گذاشتن این کلیپ این نبود.این را گذاشتم که بگویم:
اول: اصل آن کلیپ را هم ببینید. اگر کامل کلیپ منهتن را ببینید حتی نوشته های ابتدای هردو عین هم است.
دوم: کلیپ مشهد به عنوان تلنگر خوب است نه بیشتر. به درد تحلیل های همهجانبه و جزیی جامعهشناسانه نمیخورد. اگر این رفتار مردان مشهدی برآمده از بحران جنسی در ایران است پس رفتار آن مردان در آمریکای آزاد در امر جنسی برآمده از چیست؟
سوم: خانمی که با سه پوشش مختلف در مشهد راه میرود میخواهد بگوید نوع پوشش نمیتواند تو را از این رفتارها و گفتارها در امان بگذارد. گزاره ای که آنقدر خندهدار است که نیاز به شرح بیشتر ندارد کافی ست زن باشی و این را بفهمی. جالبتر اینکه برای اینکه فرضیهاش خراب نشود از حدی از پوشش فراتر نمیرود یعنی در هیچ کدامشان ما حجاب مورد قبول اسلام را نمیبینم! و اتفاقا این فیلم خود موید این است که حجاب مورد قبول اسلام( که شامل پوشش، رفتار و گفتار است) ربط مستقیم بر این رفتارهای سخیف دارد.
پینوشت: کلیپ دیگری در آمریکا ضبط شده است که یک خانم با پوشش معمول راه میرود و شاهد متلکها و مزاحمتهاست. بعد همان خانم با چادر راه میرود و متلکها به صفر میرسد...
یکی نوشته بود «سگ نجس نیست، افکار ماست که نجس است» تصویر یک رستوران در یک کشور دیگر هم گذاشتهبود که سگی آن وسط نشسته بود و ناراحتیاش را از اینکه نمیتواند سگش را با خودش به رستوران ببرد ابراز کردهبود.
انسان چقدر خودخواه است، همهچیز را با محوریت خودش میبیند. نجس بودن سگ شاید بیش از اینکه به نفع انسان باشد به نفع سگ باشد. انسان جنبه همزیستی مسالمت آمیز با سگ، این حیوان زیبا با این مقدار عطوفت و مهربانی و وفاداری را ندارد. همانطور که انسان اتفاقات بد بسیاری بر سر این بنده خداوند طی سالیان دراز آورده است.
علاوه بر این نجاست به معنی «بد بودن» یک چیز نیست.انسان بدون خون نمیتواند ادامه حیات دهد مگر میشود این خون حیات بخش را بد و بیارزش بدانیم؟! در حالی که خون هم جزو نجاسات است.
کودکان به زمان عینیت می بخشند؛ زمان نادیدنی را دیدنی میکنند! حافظ میگوید برای دیدن گذر عمر، لب جوی باید نشست ولی من فکر میکنم برای لمس واقعی گذر زمان کافیست تصویر کودکی را ببینی که چند وقتیست او را ندیدهای! گویی ساعتهای عمرمان در چهره و قدوبالای آن کودک هویدا شده...
هیچی مثل این اتفاق نمیتواند شگفت زدهات کند و زمان را معنا ببخشد...
قصد نداشتم راجع به مباحث این روزها با موضوع حجاب بنویسم. راستش این بحثهای مداوم و موجهایی که میرود و میآید برایم حوصلهسربر و تکراری شدهاست. ولی بنا به دلایلی تصمیم به نوشتن این متن گرفتم.
میدانید اولین تظاهرات بعد از انقلاب اسلامی علیه رژیم تازه ظهور چه بودهاست؟ تظاهرات در دانشگاه تهران به مناسبت هشت مارس و علیه حجاب و نظام جمهوری اسلامی ایران. دومین تظاهرات هم ۱۸ اسفند با شدت بیشتر با آمدن سیاهی لشگر فمینیستهای خارج کشور اتفاق میافتد. یعنی فقط ۲۵ روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. گرچه آنها راه به جایی نمیبرند ولی برای منی که در سال ۹۹ دارم این مطلب را مینویسم این نکته را گوشزد میکنند که حجاب مسئله امروز و دیروز و حتی دهه قبل نیست؛ حجاب جزو مسائل تعدادی قلیل در آغاز انقلاب بوده است. گمان نبرید تعدادشان زیاد بوده، خیر. فقط بلندگویشان بسیار خوب کار میکرده و صدایشان گوش را کر میکردهاست. بعد از تظاهرات هم که فهمیدند با این کارها راه به جایی نمیبرند تصمیم گرفتند با مردم کار داشته باشند نه حاکمیت! تعدادی از همان آدمها با یارهای جدیدشان بلندگویشان را برداشتند و بردند آنور آب و شروع کردند به فریاد زدن تا گوششان به جهانیان برسد تعدادی هم در همین ایران کارشان را ادامه دادند.
در ازایش ما چه کردیم؟! نمیگویم هیچ، چون کارهایی کردیم ولی در مقابل کارهایی که آنها انجام دادند هیچ بود.
حجاب آن زمان مسئله بدنه جامعه نبوده بلکه همین آدمهای بلندگو به دست آنقدر در بلندگوها فریاد زدند که آن را مسئله جامعه کردند. همانطور که گفتم اوضاع از همان ابتدا کاملا روشن بود فقط ما در خواب بودیم و همچنان هستیم. در سال ۶۴ گروهی از زنان دولتی و به اصطلاح انقلابی از امام اجازه خواستند که در کنفرانس نایروبی شرکت کنند تا صدای انقلاب باشند در آنور آب. رفتند و از آن همه هجمه فمینیستهای مهاجر ایرانی یکه خوردند و هیچ نگفتند و برگشتند و حتی بعضی هایشان شدند صدای آن ور آب در ایران! یعنی همان موقع هم فهمیدند بیرون مرزها چهخبر است، دانستند آنها ایستادهاند ولی آن بیرون چقدر دارند علیهشان حرف میزنند. آن موقع که نه فضای مجازی بود، نه بی بی سی فارسی، نه مسیح علینژاد، نه...
بعدش را دیگر کموبیش همهمان میدانیم. با این اوصاف سوال من این است چطور میشود با این هجمه همهجانبه و جنگ روانی شدید و در مقابل سکوت ما و جواب های الکی و کارهای الکیترمان همچنان عده بسیار زیادی چادر به سر دارند و از حجابشان دفاع میکنند؟ از نظر من این سوال مهمی است. وگرنه الان بند کردن به حجاب اجباری و این چیزها خندهدارتر از هر زمان دیگری ست...