دلخوشی های صدکلمهای
سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹،
خیلی خوب است اوایل ماه مهر یک نفر تو را به یک چالش وبلاگی دعوت کند. حس و حال انشانویسی دوران مدرسه برایم زندهشد. با تشکر از خانم شاهان عزیز بابت دعوتشان...
دلخوشیهای من در این روزهای پاییزی کرونایی خیلی چیزها میتواند باشد گرچه اگر بخواهم به ناخوشیها فکر کنم فهرستشان بلندتر و عمیقتر است ولی بهشان فکر نمیکنم و به خوشیها فکر میکنم که انسان به امید زنده است...
صحبت کردن تلفنی با همسرم و گاهی دیدن تصویرش در گوشی موبایلم از مهمترین دلخوشی های این روزهایم است و وقتی حالش روبهراه باشد و بخندد و شوخی کند خوشیام چندبرابر میشود...
اینکه کنار خانوادهام هستم و بعد از چندین وقت خانواده چهار نفرهمان دور هم جمع شدهاست.
وقتی با همین جمع مینشینیم به دیدن سریال «آن شرلی» و «چهل تکه» آن زمانی که خنده از ته دل خانوادهام در خانه میپیچد.
وقتی پارچههای نمدی رنگی را پهن میکنم وسط اتاق و از دوختن و چسباندن تکهتکههای رنگی یک چیز جدید خلق میکنم.
وقتی هندزفری را میگذارم در گوشم و صدای آرام آقای زیبایینژاد با آن لهجه زیبای شیرازیاش از جریانات زنان دوران بعد انقلاب میگوید.
از خویشانی که حواسشان به حال این روزهایم است و جویای احوالم هستند و دلداری و دعای خیرشان را حوالهام میکنند.
دلخوشی های دیگر هم هست:
از پیادهروی و دویدن روزانه در پشتبام در این هوای دلچسب، از دیدن فیلمهای کوتاه پایتخت و کلاه قرمزی و ساعت خوش و... از مطلبهای زیبایی که در فضای مجازی میخوانم، از ورق زدن مجله کاغذی ترجمان...
دلخوشی های دیگر هم هست:
از پیادهروی و دویدن روزانه در پشتبام در این هوای دلچسب، از دیدن فیلمهای کوتاه پایتخت و کلاه قرمزی و ساعت خوش و... از مطلبهای زیبایی که در فضای مجازی میخوانم، از ورق زدن مجله کاغذی ترجمان...
حیف که دلخوشی های صدکلمهای است وگرنه فهرست دلخوشیهایم بلندتر بود :)
- ۹۹/۰۷/۱۵
ممنون که نوشتید :)
الهی همیشه به خوشی.