سرکار علیه
دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۰،
راستش من از خواندن این کتاب لذت نبردم و احساس می کنم که اگر این کتاب را در سن پایینتر می خواندم شاید لذت میبردم. خیلی از دغدغههایی که کتاب به آن اشاره کردهبود تکراری بود و از طرفی از یک منظر جدید هم به آن قضیه نگاه نکردهبود که حداقل برای من جذابیت داشته باشد.
در یک برآیند کلی میتوانم بگویم نوشتههای مادر تا حدی از نوشته های دختر بهتر بود. مثلا روایت « برو کار میکن» واقعا خوب بود و از همهی روایتها یک سر و گردن جلوتر بود.
ایرادهای دیگری هم داشت که توی ذوق میزد؛ مثل اینکه بعضی روایتها آنجا که باید تمام نمیشد و آدم احساس میکرد یکجای قصه حذف شده است! یا کمی تناقض داشت و از همه بدتر اینکه یک جاهایی رسما شخصینویسی میشد و آدم هرچه میگشت نخ اتصال به اجتماع را درش پیدا نمیکرد. نتیجهگیری فصل آخر هم به شوخی شباهت بیشتری داشت تا طرح یک مسئله مهم در حوزه زنان.
خلاصه کتاب شاید برای نوجوانها یا آنهایی که در مسائل زنان دقیق نشدهاند خوب باشد.
برای من هم چندان دلچسب نبود
ایدهی بسبار محترمی بود ولی پرداختش رو دوست نداشتم
توی ذوق میزد گاهی
من حس میکردم یک نتیجهای داره بهم تحمیل میشه
و اینکه برای تحلیل و تفکر پیرامون این موضوع انگار وسعت دید کافی وجود نداشت