آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم میکرد هر کداممان در اطرافمان آدمهای مجرد زیادی دیدهایم که فکری برای ازدواج ندارند.
- ۵ نظر
- ۱۱ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۰۹
آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم میکرد هر کداممان در اطرافمان آدمهای مجرد زیادی دیدهایم که فکری برای ازدواج ندارند.
ما آدمهای امروزی به درد ازدواج نمیخوریم! اصلا فضای زندگی مدرن که انسان را خودخواهِ کم صبرِ حق طلبِ بدون تکلیفِ کم مسئولیت بار میآورد که حوصله شنیدن حرف مخالف ندارد و نمیتواند احساسش را کنترل کند به درد ازدواج نمیخورد. انسانی هم که به درد ازدواج نخورد به درد طلاق میخورد! وقتی حال و حوصله و تحمل ساختن و تغییر را نداشتهباشی راحتترین کار را انتخاب میکنی. در این جامعه طلاق روبه افزایش باشد جای تعجب دارد؟! وقتی خانوادهها فرزندان را فردمحور تربیت میکنند نه خانواده محور، وقتی خانواده حواسش به خانواده نیست چه تعجبی از بالا رفتن آمار طلاق؟ همانها که فرزندان حق به جانبی تربیت میکنند که باهوشند، همه چیز در اختیارشان است،مسئولیتی ندارند، کسی حق ندارد نگاه چپ بهشان بیندازد، معلم مدرسه و همسایه و دوست که هیچ، خاله و عمه و دایی و عمو و مادربزرگ هم حق ندارند بگویند بالای چشمش ابروست.
دقیقا در همین جامعه چقدر این فیلم میچسبد، اینکه یکی بدون اینکه در گوشت حرفهایی بزند که نشان از «گربه را دم حجله کشتن» داشته باشد حرفهایی بزند که بوی خوش خانواده را بدهد. چقدر شیرین است این فیلم، چقدر دوست داشتنی است،چقدر عالی ست...
خدا رحمت کند آیت الله مجتبی تهرانی را...
برداشت اول:
مقالهها را میخوانم. تقریبا همهشان در تحلیل رفتار بارداری و فرزندآوری سراغ زنان رفتهاند. شاید بین آن همه مقاله فقط یکی نگرش مردان را، آن هم ناقص بررسی کرده بود ولی تا دلتان بخواهد از تحصیلات زنان، اشتغال زنان، فردگرایی زنان و ...صحبت شده بود و من مابین آن مقاله ها به این فکر میکردم که آیا مقوله جمعیت و فرزندآوری فقط به زنان مربوط است؟!
برداشت دوم:
جزوه را باز میکنم« دیدگاه انقلاب در مورد زن این است: هم مشارکت اجتماعی مهم است و هم خانواده مهم است...»
خیلی ها دوست دارند بگویند این نشدنی است این فقط وقتی به زبان می آید شیرین است ولی عملی نیست.
برداشت سوم
در تحلیل مشکلات و اشتباهات مربوط به «خانواده» زنان مقصر ردیف اصلی و حتی گاهی تنها مقصر شناخته میشوند؛ اگر رشد جمعیت پایین است، اگر در باروری به زیر سطح جانشینی رسیده ایم، اگر طلاق افزایش یافته، اگر ازدواج کاهش یافته انگشت اشاره به سمت زنان است.و این نگاه نشئت گرفته از این تفکر رایج است که خانواده تنها با زن فهم میشود. مرد جامعه دیروز در خانه حکمرانی میکرده است و در جامعه امروز فقط وظیفه تامین معاش دارد( که بعضی ها این را هم قبول ندارند!) وظیفه دیگری بر مرد مترتب نیست. اصلا جامعه با جوش و خروش این مردان(و گاهی زنان!) پیشرفت میکند وقتی اولویت ذهنی مرد همیشه جامعه باشد و تنها وظیفه اش در خانواده را تامین معاش بپندارد میشود همین اوضاعی که شاهدش هستیم. یعنی یا زن به مادری و همسری بپردازد و حضور اجتماعی نداشته باشد یا هم مادر و همسر و خانهدار باشد و هم فعالیت اجتماعی داشته باشد ولی زمانی که کم آورد، خسته شد، مریض شد باید یکی را فدای دیگری کند؛ همین. توقع کمک از سمت مرد بیجاست چون اولویت مرد همیشه جامعه است نه چیز دیگر...کاش یکبار در این نشستها و همایشها و مناظره ها با موضوع «تحلیل الگوی سوم زن» از نقش مهم و حیاتی مردان هم صحبت به میان میآمد...
برداشت چهارم:
کلام امام موسی صدر در این مورد خواندنی است:
در این عصر قبول ندارم که گفته شود: «پشت هر مرد موفق یک زن ایستاده است.» زیرا این فرد موفق، هم میتواند مرد باشد و هم میتواند زن باشد. زن اگر بخواهد میتواند بزرگ باشد، همانگونه که مرد نیز اگر بخواهد میتواند بزرگ باشد.
سمت راست تصویر را بخوانید بعد هم سمت چپ بالا را. جاهای دیگرش خیلی مهم نیست یا حداقل برای صحبت الان من اهمیت ندارد. «بیش از۶۰ درصد زنان ایرانی خشونت خانگی را تجربه کردهاند». شاید متعجب شوید که بگویم اولین واکنش من به این خبر یک خنده پت و پهن روی صورتم بود چون مطمئن بودم تحلیل کاملا علمی و موشکافانه و دقیق و عاقلانه پشت این موضوع است! بعد از این واکنش اولیه رفتم بیشتر جستجو کردم. توضیحات بیشتر اینکه: این خبر مربوط به سال ۹۷ است و مربوط میشود به گزارش روزنامه ایران. رضا جعفری، رئیس مرکز فوریت های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور آنجا ضمن بیان « آمار ۲۰ درصدی همسر آزاری» میگوید «پژوهش های انجام شده در ۲۸ استان کشور نشان می دهد حدود ۶۰ درصد از زنان ایرانی حداقل یک بار در زندگی زناشویی خشونت را تجربه کرده اند» طبق تعریف خشونت در سمت راست تصویر یعنی اگر مردی به همسرش بگوید «چقدر غذات شور شده!» یا «چرا امروز صورتت انقدر بیروحه» یا شوخی بیمورد کند یا اینکه از روی عصبانیت به همسرش نگاه کند یا همه اخبار شبانهروز را ببیند و حوصله همسرش را سرببرد یا به اندازه کافی در خانه به همسرش کمک نکند، مهمتر اینکه تاریخ عقد و تولدش را فراموش کند برایش هدیه نخرد! و... همه اینها شامل خشونت میشود و حالا اینجا دو سوال مهم برایم پیش آمده؛اول اینکه آیا مردان با خشونتهایی از این دست در خانواده مواجه نمیشوند؟ و سوال مهمی بعدی اینکه آن زنانی که این مسائل را هم در زندگیشان نداشته اند دقیقا چه شکلی اند؟ از آنها مهمتر همسرانشان است؛ آیا آدمند؟ روحند یا جن؟ یا فرشته؟ :)
جامعه امروز ایرانی بلد نیست مرد تربیت کند، مردی نه به صدای کلفت است؛ نه به هیکل تنومند و نه به قد بلند. مردانگی بیشتر از هرچیزی با مسئولیت هممعنی است. اصلا «قوامون علی النسا» تمامش مسئولیت است. اینکه امروز همهمان حداقل چندتایی مرد دیدهایم که اصلا مرد نیستند تمامش به خاطر تربیت است. شاید همان روزی که « مادری» را بیش از حد بزرگ کردیم و «پدری» را کمرنگ کردیم به این چیزها فکر نمیکردیم. به این که تربیت مادرانه تنها، پسران لوس، تیتیش مامانی تقدیم جامعه میکند که حالا خودشان را هم نمیتوانند مدیریت کنند چه برسد یک خانواده را.
فضای شهری و مدرنیته به اندازه کافی آدمها را لوس کردهاست ما دیگر بیش از این لیلی به لالایشان نگذاریم...
پینوشت: این متن زمانی به ذهنم آمد که دوستم داشت چند مورد از خواستگاری های جدید و رفتارهای جدیدتر و ناز! و شیک آنها را برایم تعریف میکرد...
همسرم میگوید از پنج نفری که در اتاق اداره با هم همکار هستند چهارنفرشان متاهلاند که از در این بین سه نفرشان از ازدواج ناراضیاند! و به یک نفر مجرد هم اتاقیشان نهیب میزنند که «ازدواج نکن» یک نفرشان پا را فراتر گذاشته « من اگه بچه نداشتم تا حالا زنم رو طلاق داده بودم»...
این جملهی «ازدواج نکن» را زیاد شنیدهایم قطعا این همه آدم نمیتوانند بد باشند ولی چه شده است که ما این جمله را بارها از افراد مختلف میشنویم؟
▪️یک: این نارضایتی مثل بسیاری از غرزدنهای دیگر تبدیل به یک اپیدمی شدهاست. به همین خاطر به دنبال ازدیاد افراد غرغرو که از همهچیز ناله میکنند، اینبار نوبت به خانواده و ازدواج رسیده است و چون افراد با این ناله کردنها توسط افراد دیگر تایید میشوند کارشان را ادامه میدهند و با شدت بیشتری غر میزنند!
▪️دو: واقعیت این است که آدم های امروزی با همه ادعایشان بلد نیستند یک رابطه خوب و سالم با شریک زندگیشان بسازند درواقع اکثر مواقع این رابطه است که مشکل دارد نه خود افراد. یعنی اگر فرد مقابل تغییر کند باز هم اتفاقی نمیافتد و فقط ممکن است شکل مشکلات تغییر کند.
▪️سه: ما در جامعهای زندگی میکنیم که آدمهایش روز به روز خودخواهتر، فردگراتر، بیتفاوتتر و بیگذشتتر! میشوند که دوست دارند مسئولیت خود را نپذیرند و همه چیز را به گردن طرف مقابل بیندازند. یعنی دقیقا چیزهایی که با ذات ازدواج جور در نمیآید؛ به قول مادربزرگم «من» باید «نیممن» بشود.
▪️چهار: این مورد خاص مردان است! مردان الگوهایی از زنان دیدهاند یا حتی شنیدهاند که زن خودش را برای خانواده فدا کرده است، «من» این زنان در خانوادهشان هضم شده و از بین رفته است. زنان گذشته اکثرا اینطور بودهاند. زنان امروز پس از یک دوره طولانی ظلمپذیری، به این آگاهی رسیدهاند که به خودشان اهمیت بدهند. این تغییر قطعا به مذاق خیلی از مردان خوش نمیآید مردانی که مادر، مادربزرگ و ... خود را جور دیگر دیدهاند و حالا همسرشان جور دیگر رفتار میکند. این مردان ذهنیتشان از زن ایدهآل همان زن دیروز است و وقتی همسرشان بر خلاف ذهنیت ایدهآلشان رفتار میکند نمیتوانند با آن کنار بیایند و دوست ندارند بپذیرند که ذهنیت خودشان ایراد دارد.
قرار بود این یک متن طولانی باشد ولی تا دلتان بخواهد از مقدمات زدم تا متن کوتاهتر شود و سریع رفتم سراغ اصل مطلب.
احتمالا مطالبی از موافقان ترویج ازدواج موقت برای جوانان مجرد شنیدهاید یا خواندهاید. افرادی که برای حال بد جامعه به دنبال راهحل هستند و البته حرف همهشان یک چیز است: «فاصله زیاد بین بلوغ و ازدواج» که به راستی روز به روز هم بیشتر میشود و خطرناکتر.
ولی آیا واقعا ازدواج موقت راهکار درستی است؟
اصل ازدواج در اسلام در تک همسری و دائم بودنش است. تعدد زوجات و متعه نسخه همگانی اسلام نیست. برای افراد خاص در شرایط خاص است.
اینکه بعضی افراد خواهان نسخهپیچی همگانی ازدواج موقت هستند چند اشکال دارد.
اول: اینکه خانواده را تهدید میکند. جامعه
ای که افرادش به دنبال حقاند و دم از مسئولیت و تکلیف نمیزنند و درواقع از آن فراری اند، جامعه ای که طلاق در آن رو به فزونی است، جامعه ای که خانواده در آن ارج و قربی که اسلام مدنظرش بوده را ندارد، جامعه ای که تشکیل خانواده جزو اولویت های خانوادهها برای فرزندانشان نیست و شغل، تحصیل و چیزهای دیگر اهمیتشان بیشتر از آن است در این جامعه ترویج ازدواج موقت رفتن به بیراهه است. منظور این افراد موافق ازدواج موقت، آزادی جنسی ولی در چارچوب شرع است ولی آیا غرب که آزادی کامل در مسائل جنسی دارد دچار بحران جنسی نیست؟ آیا منظور اسلام از ازدواج موقت همین است؟
دوم: اسلام بر خلاف مسیحیت غرایز جنسی را منکوب نمیکند و آن را خبیث نمیداند ولی از آن طرف به شدت با هواپرستی و توجه بیش از اندازه به شهوت مخالف است. اسلام انسان «ذواق» را مورد نکوهش قرار میدهد. شهید مطهری ذواق را اینطور تعریف کردهاند: «در اسلام آدم " ذواق " یعنی کسی که هدفش اینست که زنان گوناگون را مورد کامجوئی و " چشش " قرار دهد ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است .»
در واقع اسلام میگوید غریزه جنسی باید در زمان خودش و به درستی پاسخ دادهشود ولی اگر ازدواج موقت ترویج شود چطور میتوان آن را خاص جوانان مجرد دانست؟ اصلا کاری به متاهلان ندارم بلکه صحبتم درباره نوجوانان است. سن بلوغ به گفته متخصصان به دبستان رسیدهاست آیا با ترویج ازدواج موقت میتوان جلوی این نوجوانان را گرفت؟ و اصلا اگر بپذیریم که همهچیز خوب پیش برود بالاخره در سن دبیرستان احتمال زیاد سراغ متعه میروند و آن وقت چطور میتوان جلوی افراد را گرفت تا ذواق نشوند؟!
سوم: در احادیث ازدواج موقت با باکره نهی شده است و گاهی شدت نهی هم بسیار شدید بودهاست. البته بکر هم شامل دختر میشود و هم پسر و بیشتر باید در این احادیث دقت شود که آیا پسر را هم شامل میشود؟! ولی آنچه قطعی است نهی از ازدواج موقت با دختر باکره است. واقعا اولین برخورد با جنس مخالف برای هر دوجنس بسیار اهمیت دارد ولی این قضیه برای دختران اهمیت ویژهای دارد. حتی مسائل جنسی زنان هم به مسائل روانی گره خورده است و لذا شکست در اولین تجربه یا موقتی بودن و عدم تعلق گاهی میتواند ضربه روحی به دختر وارد کند. سرانجام دختری که بعد از اتمام مدت متعه دلبسته شده است چه میشود؟
چهارم: اسلام ارتباط زن و مرد نامحرم را منحصرا در ازدواج میداند. رابطه عاطفی بین زن و مرد در ازدواج موقت هیچ تفاوتی با ازدواج دائم ندارد برخلاف رابطه جنسی که تفاوت های ریزی دارد. کسی که یک رابطه عاطفی و عاشقانه و رابطه احساسی و دوستانه را شروع کرده است و بعد از مدتی آن را تمام میکند مانند شخصی است که ازدواج کرده و بعد طلاق گرفته است. آیا طلاق های متعدد و وجود رابطه های متعدد ناتمام اعتبار و اعتماد به فرد را خدشهدار نمیکند؟
پس چه باید کرد؟
قرآن می فرماید: وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (32) وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (33) وَلَقَدَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ (34)﴾
«آیت الله جوادی آملی در اینباره میفرمایند:
در جریان تشکیل خانواده و نکاح که مقدّمه تشکیل یک خانواده بزرگ و امّت اسلامی است چندین مطلب را ذات اقدس الهی گاهی به صورت توصیه اخلاقی گاهی به صورت حکم الهی بیان فرمود بعد از جریان آن حدّ مشخص, چهار امر را مطرح فرمود اول رعایت حجاب و عفاف است که هم زنها خود را بپوشانند هم مردها چشمپوشی کنند چه اینکه زنها هم باید چشمپوشی کنند. چشمپوشی از نامحرم از دو طرف این اوّلین وظیفهٴ اجتماعی است که رعایت عفاف را به همراه دارد.
مطلب دوم فرمودند پدر و مادر دو طرف و همچنین جامعه مسئول تأمین ازدواج جوانها چه دختر چه پسر هستند که در سنّ نکاحاند که فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ اگر فرمود: «النکاح سنّتی»یا فرمود: «مَن تزوَّج فقد أحرز نصف دینه»که این تکلیفها متوجّه به خود جوانهای عَذَب است به اولیای آنها و همچنین به جامعه و مسئولان یک نظام سفارش میکند که وسیلهٴ ازدواج جوانها را فراهم بکنید ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ فرقی بین آزاد و بنده نیست.
مطلب سوم آن است که تا آن نکاح فراهم بشود اینها خودشان را با عفّت اُنس بدهند نه تنها نگاه به نامحرم نکنند بلکه مَلکهٴ عفّت را فراهم بکنند.»
قرآن اول از حجاب و حریم حرف زده است. این همه اختلاط بدون حریم قطعا خطرات زیادی دارد. از طرفی خانواده و جامعه را مسئول میداند. چرا دنبال تسهیل ازدواج نیستیم؟ چرا پسران را برای قبول مسئولیت آماده نمیکنیم؟ چرا دختران را برای تشکیل خانواده آماده نمیکنیم؟ چرا فرزندان را عفیف بار نمیآوریم؟
بچه ای که هرچه خواسته مهیا شده، سختی نکشیده، ماه رمضان را یا روزه نگرفته یا به جان کندن روزه گرفته چطور میتواند با این اراده ضعیف و بعضا با این اراده نداشته در برابر غریزه اش بایستد. آیت الله جوادی آملی در قسمتی از تفسیر این آیه و درباره عفیف میفرمایند: «یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ» نزدیک است که انسانِ عفیف فرشتهای از فرشتههای الهی باشد این شبیه فرشته شدن به وسیله همین آداب است یک وقت است انسان کار حرام نمیکند یک وقت عفیف است این عفّت یک ملکه نفسانی است غیر از غضّ بصر است...» عفت یعنی انسان نزدیک به فرشته شود ولی بعضیها طوری راجع به غریزه جنسی صحبت میکنند که گویی انسان حیوانی ست بی اراده، سست عنصر، مجبور و بدبخت...
شاید اگر بدانید این متن درباره رومیناست اصلا مطلب را نخوانید. نه به این خاطر که قتل رومینا اهمیت ندارد، به این خاطر که در این چندوقت زیاد راجعبه رومینا نوشته شدهاست و هرکسی هم سعی کرده از ظن خودش یار رومینا شود. من هم بارها خواستم مطلبی بنویسم ولی پشیمان شدم. ولی اینبار موضوعی به ذهنم رسید که به نظرم آمد باید آن را بیان کنم.
سایت «زنان امروز» لیستی از زنانی که سرانجامی شبیه رومینا داشتند را بازگو کردهاست. زنانی از گوشه و کنار ایران که از طرف نزدیکانشان به قتل رسیدهاند همهشان هم رسانهای شدند البته هرکدامشان به شرایط جامعه و انتخاب سردبیر و زور رسانه در زمان خودش گسترش یافتند و دیدهشدند ولی قطعا هیچکدام اندازه رومینا تاثیرگذار نبودند. آن قتلهای گذشته را فراموش کردیم، رومینا را هم چندوقت دیگر فراموش میکنیم. به نظر میرسد جنجال رسانه ای در این امور راه به جایی نمیبرد جز اینکه عدهای خودشیرینی کنند و عدهای عقدهگشایی کنند. در اموری که ریشه در سنت و باورهای مردم دارد استفاده از قانون کوتاهترین و آسانترین راه است که خیلی راه به جایی نمیبرد. این اعمال از فرهنگ نشئت میگیرد حذف آن هم به فرهنگ نیاز دارد نه قانون.
پدری که فرزند خود را میکشد آیا قانون مانع این کارش خواهدشد؟ کسی که به خاطر آبرو، فرزندی که عزیزتر از جان است را میکشد آیا هنگامی که داس را میخواهد بردارد چوبه دار مانعش میشود؟
«آبرو» یعنی سرچشمه قتل، ریشه در باورهای مردم دارد، ریشه در فرهنگ مردم. ما نیاز به فرهنگسازی داریم. نیاز به فرهنگسازی در باب خانواده قوی و کارآمد و امن. خانواده باید درست کار کند؛ باید کارآمد باشد؛ پدر باید پدر باشد، مادر،مادر و فرزند هم فرزند؛ باید محل امنیت باشد نه اینکه یک دختر برای تامین امنیتش از خانواده فرار کند و به قانون پناه ببرد...
حالا اگر خانوادهای کاملا راه را به خطا رفت باید چه کار کرد؟! آیا قانون میتواند حال خراب آدمهای یک خانواده را خوب کند؟ آیا اگر رومینا به قتل نمیرسید اصلا ما باخبر میشدیم از رومینا و رفتار پدر رومینا و...؟
خیلی از قتلهایی که اتفاق افتاده در روستا بوده اگر اعتقاد داشتیم به اینکه دین فقط راهی برای آخرت بهتر نیست بلکه راه دنیای بهتر هم هست آنوقت زندگی دینی را محدود به مسجد و نماز جماعت و جمعه و نمیکردیم. اگر میگذاشتیم دین در همه جنبههای زندگیمان وارد شود، اگر مسجد را مثل زمان پیامبر ملجا و پناهگاه مردم میدانستیم، اگر مسجدهایمان پررونق بود، اگر چندتا از آن مبلغان روحانی به آن روستاها رفتهبودند، اگر در بین مردمشان زندگی کردهبودند، اگر برایشان از عزیز بودن زن و رحمت بودن دختر میگفتند، اگر پناه مردم روستا میشدند، اگر قاضی مردم روستا میشدند، اگر خانهشان محل رسیدگی به دعواهای روستا بود، اگر همه به اسمشان قسم میخورند، اگر پدر رومینا دردش را به آن روحانی باصفای روستایشان گفتهبود، اگر رومینا دردودلش را به روحانی روستایشان گفتهبود شبیه آن زن که از ترس همسر به امام علی پناه بردهبود، آن وقت شاید هیچ رومینایی به قتل نمیرسید ...
*حدیث نبوی: ما بُنَی بِنَاءً فِی الإِسْلَامِ أحَبَّ اِلَی اللهِ عَزّوَجَلَّ مِنَ اَلتَّزْوِیجِ
خوب است روز عید آدم از عید بنویسد و شادی و خوشحالی و صاحب آن عید؛ ولی گاهی مسئله ای پیش میآید که این امر اتفاق نمی افتد. در یکی از وبلاگ ها چیزی خواندم که فکرم را بسیار مشغول کرده است و لازم دیدم راجع به آن چیزی بنویسم چون خوب میدانم اگر الان ننویسم در بین موضوع های مختلفی که در ذهنم چیدم تا درباره شان بنویسم گم میشود. لذا ضمن تبریک میلاد صاحب امرمان شما را به خواندن این مطلب دعوت میکنم.
بدون مقدمه چینی و برای اینکه مطلب خیلی طولانی نشود میروم سراغ اصل مطلب. با وجود اینکه در جامعه شاهد این هستیم که خانواده با آنچه که اسلام عزیز گفته و خواسته است فاصله دارد و خیلی از اوقات جای زن و مرد عوض شده است ولی موارد بسیاری هم وجود دارد که زن و مرد از این طرف بام افتاده اند. اطاعت زن از شوهر را ولایت مطلق میدانند و گمان میبرند که همه وقت و همه جا این اطاعت باید باشد و اصلا حفظ کیان خانواده در گرو این امر است. مردهایی را میشناسم که تنها ملاکشان برای انتحاب همسر این است که زن همه جا به او چشم بگوید! حالا به سطح تفکر و عمق و بلند نظری! این مردان کاری ندارم و جای تعجبی هم برایم ندارد ولی آنجا انگشت به دهان میشوم که زنان این را می پذیرند و اتفاقا گاهی در دفاع از این امر پرحرارتتر از مردان سخن میگویند و البته که تا مظلومی نباشد ظالمی هم نخواهد بود...
تقریبا( اینکه میگویم تقریبا به این خاطر است که شاید یک نفر باشد که خلاف این را گفته باشد و من ندیده باشم)همه مراجع نظرشان درباره محدوده اطاعت زن از شوهر این است:
«اطاعت زن از شوهر مربوط به حقوق زناشویی و بیرون رفتن از منزل است»
در مورد خروج از خانه هم مراجع نکاتی دارند که بعدا در یک مطلب جداگانه خواهم گفت انشاالله.
نظر بعضی از بزرگان
آیت الله جوادی آملی:«هرگز (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ) نیامده است فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه می خواهی، بکن؛ چون اگر مرد از محل کار بیرون بیاید و به منزل نرود، قوام و فرمانروا و مدیر نیست. بنابراین اگر اسلام، این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر می کند، به زن دستور تمکین می دهد و به مرد دستور سرپرستی می دهد؛ تنها بیان وظیفه است و هیچ یک نه معیار فضیلت است نه موجب نقص.»
علامه جعفری در همین مورد، چهار نوع خانواده را بیان میکند: « زن و مرد با هم سرپرستی را به عهده گیرند؛ سرپرستی خانواده به عهده زن باشد؛ حالت پدرسالاری؛ نظام شورایی برای اداره خانواده با سرپرستی و مأموریت اجرایی مرد.
ا«این حالت (چهارم) برای اداره منطقی خانواده، شرط لازم و فوق العاده با اهمیت است، به شرط آنکه طرفین شورا، حتی در خانواده هایی که فرزندان آنان نیز رشد یافته و از معلومات و تجارب مفید برخوردار شده اند؛ اعضای شورا با کمال تقوا و عدالت و بی طرفی از تمایلات شخصی در اداره خانواده دست به کار شوند. مسلم است که کار اجرای تصمیم های اخذ شده در شورا، در نتیجه گیری محض خلاصه نمی شود؛ بلکه بایستی این نتیجه به مرحله اجرا در آید. این عامل اجرا در ایدئولوژی اسلام، مرد معتدل است که با کلمه سرپرست و مسئول که معنای "قوام" است؛ تعبیر شده است».
مقام معظم رهبری: «ز طرف مرد وظیفه این طور است که ضرورتهای زن را درک کند، احساسات او را بفهمد، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختیارِ مطلق العِنان او در خانه نداند.
زن و شوهر دو نفرند، دو شریکاند، دو رفیقاند، هر کدام یک وُسعی از لحاظ فکری و روحی دارند.
مرد باید به زن کمک کند تا عقب ماندگیهایی را که در جامعه ما دارند، جبران کند. البته مراد از این عقب ماندگیها، آن چیزهایی نیست که امروز به تقلید از فرنگیها در جامعه ما مطرح میشود. بلکه مراد معرفت است. مراد تحصیلات است. مراد پیدا شدن روح اندیشه و تأمل و فکر در زن است. مراد اینهاست که هرچه مرد بتواند باید در این زمینه به همسرش کمک کند. اگر زن میخواهد کاری انجام بدهد یا در فعالیتهای اجتماعی سهیم باشد، در حدّ اقتضای وضع زندگی خانوادگی، مانع او نشود.
مرد نباید خیال کند چون میرود توی کوچه و بازار و با این و آن سر و کلّه میزند و یک شاهی ـ صنّار پول میآورد خانه، همه چیز مال اوست؛ نه! آنچه او میآورد نصف موجودیِ همه این خانواده است. نصف دیگر این خانم است. اختیارات خانم، کدبانویی خانم، رأی و نظر و نیازهای روحی خانم، اینها را باید رعایت کند.
این طور نباشد که مرد چون در دوران مجردی، ساعت ده شب میآمده خانهی پدر و مادرش، حالا هم که زن گرفته این طور ادامه بدهد، نه! حالا باید ملاحظهی همسرش را بکند.
در قدیم، بعضی مردها خود را مالک زن میدانستند ... نه! همان قدری که شما در محیط خانواده ذی حق هستید او هم ذی حق است. نباید به زن زور بگویید و تحمیل کنید، چون به حسب جسم، او ضعیفتر است، بعضیها خیال میکنند که بله، حالا باید زور بگویند، صدایشان را کلفت کنند و دعوا کنند و تحمیل کنند ...