درباره هیئت؛ مهدکودک آری با خیر؟
چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳،
درباره هیئت؛ مهدکودک آری یا خیر!؟
مهدکودک یتیمخانه دوران مدرن است پای این یتیمخانه را به مراسم روضه باز نکنیم. بچهها در عزاداری باید در میان بزرگترها باشند... اینها را محسن عباسی ولدی گفتهاست واقعیتش همان جمله اول کافیست تا آدم را تکان بدهد. من اگر منصفانه بخواهم حرف بزنم میگویم این حرف در وهله اول درست است ولی تجربه زیسته من چیز دیگری میگوید. احساس میکنم این حرف به دلیل نشناختن و تجربه نکردن فضای موجود است.
از سه منظر به این موضوع میتوان نگاه کرد: بچهها،مادران و دیگران
🔹بچهها: هیئت جای «دعوا کردن» و «بکن نکن» و عصبانی شدن سر بچهها نیست، هیئت جای بازی کردن و حال خوب درست کردن برای بچه است. ولی تا کجا؟ آیا حدی هم برای این مورد وجود دارد؟ آیا حضور در هیئت تفاوتی با حضور در جشن و مهمانی دارد؟ اکثر مادران گمان میکنند فقط حضور مهم است و آدابی برای هیئت متصور نمیشوند و در این صورت وضع ناخوشایندی پیش میآید که چهبسا رفتن بچهها به مهد هیئت تاثیر مثبت بیشتری داشتهباشد. بچهها طبیعتاً حوصله سخنرانی را ندارند ولی آیا حوصله مداحی هم ندارند؟ سینه هم نمیتوانند بزنند؟ مادران گذشته، وقتی بچهشان را به هیئت میآوردند حواسشان بود که موقع سینهزنی به بچهشان بگویند برای امام حسین(ع) سینه بزنند( ولو اینکه بچه بعد از چند دقیقه باز هم حوصلهاش نکشد و برود) یا موقع روضه تذکر میدادند که آرام بازی کنند.
ولی این روزها این موضوع بسیار کمرنگ شده یا حتی میتوان گفت خیلی اوقات اصلا دیدهنمیشود. بچهها حضورشان در هیئت همان حضور در مهمانی است! بازی میکنند، میدوند، فریاد میزنند، میخندند ولی یکبار هم حتی به سینهشان نمیزنند. تنها کاری که میکنند موقع مداحی و خاموش شدن چراغها این است که از بازی دستهجمعی به بازی فردی و بازی با گوشی روی میآورند! و در حالت فرهیختهگونه آن، چراغ قوه موبایل را روشن کنند و کتاب بخوانند! درحالیکه هیئت جاییست که میتوان جهان جدیدی را به روی کودک گشود جهانی که با آنچه تجربه کردهاست متفاوت باشد. بین حضور مدرن و بیتفاوت بچهها در هیئت یا حضورشان در مهد، حداقل در پارهای از موارد، به نظر دومی بهتر باشد. آن هم مهدی، که مربی به زبان بچهها با آنها از امام حسین(ع) میگوید.
🔹دیگران: حضور در جمع اقتضائاتی دارد، مخصوصا جمعی که تعدادش زیاد باشد در این صورت نمیتوان فقط به یک سمت ماجرا نگاه کرد چون ممکن است به بقیه ظلم شود. وقتی محیط بسته است( این نکته خیلی اهمیت دارد) و جمعیت زیاد میشود غیر از اینکه گاهی آنقدر صداها در هم میپیچد که صدای سخنران و مداح بین صدای گریه و فریاد و خنده بچهها گم میشود، آدم را کلافه و گیج هم میکند. آدم میخواهد تمرکز کند ولی آنقدر صداها زیاد ودرهموبرهم است که مدام درحال رفت و برگشت تمرکز میشوی. گویی هیئت از حالت هیئت بودن دیگر خارج شدهاست و همه آدمها حوصله،توان و انرژی این را ندارند که این کلافگی را تاب بیاورند. بچهها بسیار مهماند ولی باید حواسمان به آدمهای ناتوان، بیمار، پیر و... هم باشد. بالاتر از این حتی حواسمان به بقیه آدمها هم باشد شاید یک نفر از یک راه دور به هیئت آمده، شاید یک نفر فقط همان شب را میتوانسته در هیئت حضور پیدا کند، شاید یک نفر از غوغای جهان به این گوشه پناه آورده که حالش را خوب کند...نباید یکطرفه نگاه کنیم و اینها را نادیده بگیریم.
🔹مادران: واقعا نسخه پیچیدن کلی برای همه آدمها کار اشتباهیست؛ این مورد هم به شرایط مادر و خود بچه برمیگردد. ما میتوانیم از بایدها حرف بزنیم ولی نمیتوانیم کسی که آن بایدها را رعایت نکرد مواخذه کنیم. شاید مادری یک شب دلش بخواهد بچه را مهد بگذارد و یک دل سیر عزاداری کند و چهار شب بچه کنارش باشد. شاید هم اصلا بخواهد هربار بچه را مهد بگذارد. تشخیص این موضوع کاملا بر عهده مادر است درحالی که گاهی با کلمات سهمگین ممکن است به مادری که نتوانسته آن باید را رعایت کند عذاب وجدان دهیم و این موضوع نه به نفع مادر و نه به نفع کودک است.
گمان میکنم هر هیئتی که توانایی مهد زدن را دارد باید اینکار را بکند. حالا اینکه هر مادری بچهاش را به مهد ببرد یا نه موضوعی است که هم به فضای هیئت مربوط میشود، هم به مادر و هم به کودک...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.