من؛ روسریهایم رنگیتر شده، خندههایم پررنگتر، حرفهای نزدهام تلنبارتر
او؛ روسریاش عقبتر رفته، خندهاش محوتر، صدایش بلندتر...
گمان میکردم دوستیمان، تفاوت عقیدهمان را کمرنگ میکند؛که انگار نکرده است... او هرروز طلبکارتر و من هرروز بدهکارتر... گرانی، بالارفتن دلار، کارنداشتن پسرهایشان، صاحب خانه نشدن... همه تقصیر من و تفکر من و امثال من است. وگرنه رئیسجمهور انتخابیاش هیچ نقشی نداشتهاست...
انگار لبخند دیگر جواب نمیدهد. میترسم کمی پیش برویم بهشت و جهنمش را هم از من طلبکار شود...
- ۳ نظر
- ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۳:۴۴