جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رومینا» ثبت شده است

وقتی واکنش بیشتر از آنچه که باید باشد آدم را به فکر فرو نمی‌برد که هیچ؛ حوصله آدم را هم سر می‌برد. بی‌تدبیری و بیشعوری و بی‌سلیقگی وزارت آموزش و پرورش که کاملا واضح و مبرهن است ولی آدم که واکنش‌ها را می‌سنجد خنده‌اش می‌گیرد:
 
خانم ابتکار که همه‌جا جلوتر از همه نظرات تندشان را به سمع و نظر مردم می‌رسانند در این قضیه خیلی شیک و مجلسی و بدون هوچی‌گری گفته‌اند که این کتاب را باید کنار کتاب علوم دید ولی به هرحال دختران را نمی‌توان نادیده گرفت. عجب! بنده خدا راست گفته‌است ولی ما از آنجایی که اکثر اوقات نیمی از واقعیت را از زبان ایشان شنیده‌ایم این واکنششان برایمان جالب و عجیب است.
از آن طرف طیف وسیعی از آد‌مها با الفاظ مختلف از خجالت وزارت آموزش و پرورش درآمده‌اند. جالب اینجاست این گروه هم گاهی دهانشان بسته می‌ماند ولی حالا رگ گردنشان باد کرده. خنده‌دارتر واکنش آنهایی‌ست  که این حذف را نشانی از حذف نیمی از جامعه دانستند و ظلم و زوری که کودکان دختر در این سرزمین نصیبشان میشود! خنده‌دارترین هم برای آن پوستری که تصویر دو مرد را روی جلد کتاب طراحی کرده که دارد با زور و چماق دخترکان را می‌برد. بله! نیمی از جمعیت دختران ایرانی تحت ستم و زور پدر و لابد «پدرسالاری» ست. آری همه یا اکثر دختران ایرانی «رومینا» هستند...
 
 
پی‌نوشت: آقای زیبایی‌نژاد در مباحث یکی از کلاسهایشان می‌گفتند که ذهن بشر امروز مدرن و پست مدرن است بدون اینکه بداند و گاهی حتی بخواهد‌. این را هم من اضافه می‌کنم ذهن مردمان ایران تحت تأثیر مباحث فمینیسم هست؛ چه بخواهند چه نخواهند. چه بفهمند چه نفهمند. و این البته همیشه بد نیست. لذا این اذهان حذف کتاب قرآن از یکی از کتب درسی را نمی‌بیند، ببیند هم برایش اهمیت ندارد. از آن طرف به جای اینکه طوفان توییتری راه بیندازد یا «محمد» را ترند کند همه حواسش سمت آن دخترکان است‌...
  • ۱ نظر
  • ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۲۵
  • هانیه معینیان

 

شاید اگر بدانید این متن درباره رومیناست اصلا مطلب را نخوانید. نه به این خاطر که قتل رومینا اهمیت ندارد، به این خاطر که در این چندوقت زیاد راجع‌به رومینا نوشته شده‌است و هرکسی هم سعی کرده از ظن خودش یار رومینا شود. من هم بارها خواستم مطلبی بنویسم ولی پشیمان شدم‌. ولی اینبار موضوعی به ذهنم رسید که به نظرم آمد باید آن را بیان کنم.

سایت «زنان امروز» لیستی از زنانی که سرانجامی شبیه رومینا داشتند را بازگو کرده‌است. زنانی از گوشه و کنار ایران که از طرف نزدیکانشان به قتل رسیده‌اند همه‌شان هم رسانه‌ای شدند البته هرکدامشان به شرایط جامعه و انتخاب سردبیر و زور رسانه در زمان خودش گسترش یافتند و دیده‌شدند ولی قطعا هیچ‌کدام اندازه رومینا‌ تاثیرگذار نبودند. آن قتل‌های گذشته را فراموش کردیم، رومینا را هم چندوقت دیگر فراموش می‌کنیم. به نظر می‌رسد جنجال رسانه ای در این امور راه به جایی نمی‌برد جز اینکه عده‌ای خودشیرینی کنند و عده‌ای عقده‌گشایی کنند. در اموری که ریشه در سنت و باورهای مردم دارد استفاده از قانون کوتاه‌ترین و آسان‌ترین راه است که خیلی راه به جایی نمی‌برد. این اعمال از فرهنگ نشئت می‌گیرد حذف آن هم به فرهنگ نیاز دارد نه قانون‌.
پدری که فرزند خود را می‌کشد آیا قانون مانع این کارش خواهدشد؟ کسی که به خاطر آبرو، فرزندی که عزیزتر از جان است را می‌کشد آیا هنگامی که داس را می‌خواهد بردارد چوبه دار مانعش می‌شود؟

«آبرو» یعنی سرچشمه قتل، ریشه در باورهای مردم دارد، ریشه در فرهنگ مردم. ما نیاز به فرهنگ‌سازی داریم. نیاز به فرهنگ‌سازی در باب خانواده قوی و کارآمد و امن. خانواده باید درست کار کند؛ باید کارآمد باشد؛ پدر باید پدر باشد، مادر،مادر و فرزند هم فرزند؛ باید محل امنیت باشد نه اینکه یک دختر برای تامین امنیتش از خانواده فرار کند و به قانون پناه ببرد...

حالا اگر خانواده‌ای کاملا راه را به خطا رفت باید چه کار کرد؟! آیا قانون می‌تواند حال خراب آدم‌های یک خانواده را خوب کند؟ آیا اگر رومینا به قتل نمی‌رسید اصلا ما باخبر می‌شدیم از رومینا و رفتار پدر رومینا و...؟ 
خیلی از قتل‌هایی که اتفاق افتاده در روستا بوده اگر اعتقاد داشتیم به اینکه دین فقط راهی برای آخرت بهتر نیست بلکه راه دنیای بهتر هم هست آن‌وقت زندگی دینی را محدود به مسجد و نماز جماعت و جمعه و نمی‌کردیم. اگر می‌گذاشتیم دین در همه جنبه‌های زندگیمان وارد شود، اگر مسجد را مثل زمان پیامبر ملجا و پناهگاه مردم می‌دانستیم، اگر مسجدهایمان پررونق بود، اگر چندتا از آن مبلغان روحانی به آن روستاها رفته‌بودند، اگر در بین مردمشان زندگی کرده‌بودند، اگر برایشان از عزیز بودن زن و رحمت بودن دختر می‌گفتند، اگر پناه مردم روستا می‌شدند، اگر قاضی مردم روستا می‌شدند، اگر خانه‌شان محل رسیدگی به دعواهای روستا بود، اگر همه به اسمشان قسم می‌خورند، اگر پدر رومینا دردش را به آن روحانی باصفای روستایشان گفته‌بود، اگر رومینا دردودلش را به روحانی روستایشان گفته‌بود شبیه آن زن که از ترس همسر به امام علی پناه برده‌بود، آن وقت شاید هیچ رومینایی به قتل نمی‌رسید ...

*حدیث نبوی: ما بُنَی بِنَاءً فِی الإِسْلَامِ أحَبَّ اِلَی اللهِ عَزّوَجَلَّ مِنَ اَلتَّزْوِیجِ

 

  • ۲ نظر
  • ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۶
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...