اگر بخواهیم جواب ساده و دمدستی به این سوال بدهیم جوابش این میشود که چون جامعه بیمار است! این مختص ایران هم نیست همه دنیا همینطور است. زن و مرد فطرتا به ازدواج نیاز دارند و هیچ کدام نیازمندیشان بیشتر از جنس دیگر نیست. اینکه چه شده این اتفاق رخ دادهاست دلایلی دارد:
اول: زن امروز نسبت به گذشته از نظر عقلی، اجتماعی، اقتصادی و ... خیلی پیشرفت داشتهاست ولی به دلیل رعایت نشدن بعضی اصول بسیار مهم ارزشش کمتر از زن دیروز شدهاست. امام موسی صدر زن امروز را به «تابلوی هنری» تعبیر میکنند و شهید مطهری هم در اینباره معتقدند: « دقایق روانشناسی ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای عزیز نگه داشتن زن. هر وقت این حریم بکلی شکسته و این حصار خرد شده است، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پایین آمده است. البته از جنبه های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلا با سواد شده باشد، عالمه شده باشد...»
چیزی که اهمیت دارد این است که این قضیه شامل همه زنان میشود و به اصطلاح تر و خشک باهم میسوزند؛ یعنی بدحجابی فقط ارزش وجودی زن بدحجاب را پایین نمیآورد بلکه ارزش زن با حجاب را هم کم میکند! و اینجاست که اهمیت نهی از منکر مشخص میشود و اینکه همه مسافران یک کشتی هستیم! لذا زن در گذشته با اینکه در اکثر مواقع بیشتر شبیه یک کالا بودهاست، ولی یک کالای گرانقیمت محسوب میشده که مردان گاهی مجبور بودهاند برای به دست آوردن این کالای ارزشمند با هم بجنگند!
دوم: زنان و دختران مجرد در جامعه ایرانی تحت فشار اجتماعی هستند. این دختر است که ترشیده می شود نه پسر! جامعه ایرانی ازدواج نکردن را نمی پسندد( آن هم به درست) ولی واکنشش نسبت به مجرد ماندن دختر و پسر بسیار متفاوت است. یک پسر اگر مجرد بماند خانوادهاش فقط ناراحت میشود. ولی یک دختر اگر مجرد بماند خانواده در موضع ضعف قرار میگیرد، انگار جنس خوبی نداشته که بتواند بفروشد! خانواده زخم زبان میشنود و حتی اگر نشنود بارها و بارها خودشان، خودشان را زخم میزنند، نه لزوما در ظاهر و به زبان، بلکه در فکر و ذهنشان.
و کدام دختریست که اینها را نفهمد حتی اگر به رویش نیاورند؛ که میآورند!
ازدواج یک مسیر طبیعی و ترجیحی برای زن و مرد است. چرا نمیخواهیم بپذیریم که شاید بعضیها این ترجیح را نخواهند؟ چرا نمیگذاریم مردم خودشان راهشان را انتخاب کنند. مگر ازدواج تنها مسیر زیستن است؟ اصلا اگر بپذیریم به فرض محال همه دختران ایرانی واله و شیدا و دیوانه ازدواج هستند مگر فرهنگمان، دینمان، سنتمان نمیگوید که باید خواسته شوند نه بخواهند؟ چرا کسی را بابت چیزی که از ارادهاش خارج است آنقدر مواخذه میکنیم و تحت فشار میگذاریم؟
مجموع این امور باعث میشود که ازدواج برای دختر ایرانی فقط ازدواج نباشد بلکه یک پیروزی بزرگ به حساب آید و یک مدال افتخار! که از جامعه نصیبش شدهاست به همین خاطر تمایلش به ازدواج بیشتر شود.
سوم: ازدواج برای دختران یک جذابیتهایی دارد که برای پسران ندارد. مثلا فرهنگ ایرانی به غلط رنگ کردن مو و اصلاح صورت را برای دختران مجرد منع میکند. این قضیه شاید برای گذشته که دختر زیر شانزده سالگی ازدواج میکرد مناسب بودهاست ولی در این روزگار این قضیه خیلی خندهدار و مضحک و حتی بدوی است! شاید بگویید این امر منقضی شدهاست. ولی راستش را بخواهید هنوز بسیاری از دختران در خانواده های مذهبی و خانوادههای سنتی بر همین منوال پیش میروند. یا رویای پوشیدن لباس عروس که خاص دختر است زیرا میل به جلوهگری در زن خیلی بیشتر است. شاید خندهدار به نظر برسد ولی اکثر زنان ایرانی یک گروهای زیرزمینی دارند که دختران مجرد را به آن راه نمیدهند! آدم اینجور وقتها یاد هوشمندی اسلام عزیز میافتد که معتقد است حرفهای خصوصی را در جمع بازگو نکنید، ولی خب این هم از آن حرفهایی ست که در گنجه دارد خاک میخورد! درحالی که در مردان این قضیه اصلا وجود ندارد، مرد مجرد و متأهل اصلا فرقی ندارد. مجرد همینقدر آزاد است یکسری حرفها را بزند که متاهل.
چهارم: واقعیت این است که خانه بیشتر از اینکه به مرد متکی باشد به زن متکی است. این قضیه را از آن طرف هم میتوان گفت، زن بیشتر به خانه دلبسته است تا مرد. یک جورهایی خانه محل فرمانروایی زن است لذا زن بیشتر از مرد خانه مستقل را دوست دارد، جایی که بتواند خودش به تنهایی مدیریتش کند. اشتغال ممکن است این حس را کم کند ولی از بین نمیبرد. از طرفی نرخ اشتغال زنان هنوز خیلی پایین است و این یعنی زنان زیادی هنوز بیشتر وقت خود را در خانه سپری میکنند. سریال سرباز در این مورد دیالوگ جالبی داشت. یلدا در گفتگو با یحیی میگوید: « من زن خانهدارم؛ زن خانهدار هم قبل از هرچیز باید خانه داشتهباشد...»:
پنجم: در جامعهمان دختران را بیشتر از پسران به ازدواج ترغیب میکنیم. فرهنگی که از کودکی به کودکانمان القا میکنیم.
«عروس شی مادر!»
«انشالله یک بخت خوب نصیبت بشه»
«سفیدبخت شی»
جملاتیست که برای دختران به کار میرود و برای پسران مابهازایی ندارد.
لباس توری و سفیدی که تن دختربچه میکنیم «لباس عروس» مینامیم ولی اگر پسربچهای کت و شلوار بپوشد آنرا لباس دامادی نمینامیم.
درحالی که در سنت و فرهنگ ما تشویق به ازدواج برای مردان هم بودهاست. مثلا بعضی فرهنگ های ایرانی غیر از لباس عروس، لباس دامادی خاصی هم داشتهاند یا آنقدر ازدواج را برای مرد مهم میدانستند که اگر جوانی ازدواج نکرده از دنیا میرفت «جوان ناکام» نام میگرفت!
ششم: آزادی عمل دختران در خانواده کمتر از پسران است و این کنار این موضوع که بعضی خانوادهها مسئولیت بیشتری را از دختر طلب میکنند درحالی که مسئولیتی به پسر نمیدهند یا خیلی کم میدهند اوضاع را سختتر میکند.
بماند که توجه و عاطفهای که دختر لازم دارد در خانوادههای زیادی دیده نمیشود.
- ۵ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۰