زمان دانشجویی از لفظ «خواهر» و «برادر» بدم می آمد. از اینکه بسیج تقسیم شده بود به خواهران و برادران لجم میگرفت.این الفاظ را برای خطاب قرار دادن دوست نداشتم. هنوز هم البته خیلی خوشم نمیآید ولی فرقش با گذشته این است که الان میفهمم این خوش نیامدن به خاطر تمسخر اهل رسانه بوده که به جان ما نشستهاست و دارم سعی میکنم شیرینی این اصطلاحات را به جانم بنشانم.
امت اسلامی از این خواهران و برادران دینی شکل میگیرد. اینکه ما زنان جامعهمان را خواهر بدانیم و مردان جامعه را برادر دینیمان. فرقش با «آقا» و «خانم» در این است که ما نسبت به آنها بی تفاوت نباشیم.اگر زنی با بارو بندیل به سختی دارد از پله ها بالا میرود برای کمک کردن بشتابیم، اگر مردی کنار خیابان ایستاده و بنزینش تمام شده کمکش کنیم، اگر دو نفر یقه هم را گرفتهاند و فحش بار هم میکنند جدایشان کنیم... اینها و خیلی مثالهای دیگر. البته اینها خیلی مثال های سادهای است ولی در جامعه ما همینها هم کمرنگ شده است.«احمد احمد» را چند روز پیش تمام کردم.هنوز باورم نمیشود چطور یک نفر میتواند این حجم از مشکلات و اتفاقات عجیب و سخت روزگار را طی کند و هنوز زنده باشد! احمد احمد یک تاریخ نگاری شخصی هم هست و این برای آدمهایی که دلشان میخواهد تاریخ معاصر را از زبان مردم بخوانند و بدانند خواندنی است.خلاصه دعوتتان میکنم به خواندن این کتاب عجیب اما واقعی! آخر کتاب احمد احمد یک توصیفی از مردم دوران بعد از انقلاب دارد که خیلی شیرین است. مصداق واقعی و کامل از امت اسلامی که نه تنها گذشت بلکه ایثار سرلوحه زندگی بسیاری از آدمها بودهاست. کاش برگردیم به آن دوران
- ۰ نظر
- ۰۸ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۵۴