آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم میکرد هر کداممان در اطرافمان آدمهای مجرد زیادی دیدهایم که فکری برای ازدواج ندارند.
دلیل اقتصادی شاید مشهورترین دلیلشان باشد، ولی من گمان میکنم این دلیل برای اکثریتشان بهانهای بیش نیست. البته من به دلیل ازدواج نکردن انسانهای امروزی کاری ندارم، بلکه میخواهم در مورد دلایل ازدواج کردن حرف بزنم.
تصور خیلیها از ازدواج مخدوش است و این ربطی به صنف مردان یا زنان ندارد. یک اپیدمی جهانی است. به همین خاطر خیلی فرقی ندارد چه کسی رو به رویشان قرار بگیرد، به هرحال بر اساس یک تصور اشتباه یک رابطه بدشکل خواهد گرفت. شاید شما هم گمان میکنید که دلیل این همه طلاق در جهان و ایران قرار گرفتن افراد کنار یک آدم اشتباهی است؟! و مثلاً اینکه نیمهٔ گمشدهٔ خیالیشان کنارشان نیست؟
گرچه برای درصدی از آدمها این موضوع صحت دارد ولی واقعیت این است که برای اکثریتشان حتی اگر آدم دیگری هم روبه رویشان قرار میگرفت اوضاع تغییری نمیکرد!
البته این رابطه بد میتواند ادامهدار باشد و طلاقی هم اتفاق نیفتد چون همیشه یک طرف ماجرا دارد فداکاری میکند، به تنهایی ( گرچه این دست آدمها کم شدهاند ولی هنوز وجود دارند!)
اصلا ازدواج چیست؟
اگر نگاه لیبرالیستی غالب در جهان را کنار بگذاریم و به اسلام نگاهی کنیم به کامل ترین و در عین حال مطابق با واقع ترین تعریف از ازدواج میرسیم؛
اسلام از ازدواج به «پیمانی غلیظ» تعبیر میکند. آنچه در یک پیمان بیش از هرچیزی اهمیت دارد وفای به آن پیمان و مسئولیتپذیری است، وقتی از یک پیمان به «پیمان سخت» تعبیر میشود یعنی این امر اهمیتش چندبرابر است و قطعا نقض این پیمان هم خیلی سخت، دورتر از انتظار و با تبعات زیاد است. به همین خاطر خداوند طلاق را مغبوضترین حلال میداند و درست به همین خاطر از ازدواج به مهمترین بنای اسلامی تعبیر میشود.
نکته جالب توجه این است که خداوند وقتی میخواهد از ازدواج حرف بزند برعکس زمانیکه میخواهد از خانواده حرف بزند کمتر از عشق و دوست داشتن حرف به میان میآورد. این به این معنی است که مانند هر مسئولیت دیگری این عقل است که باید راهنما و مدیر باشد ولی آنچه زندگی را به پیش میبرد و دوام آن را تضمین میکند عشق و محبت است.
چرا ازدواج کنیم؟
چون انسانیم! شهید مطهری در تفسیر آیه امانت« إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ» میگوید منظور از امانتی که بقیه مخلوقات از پذیرش آن امتناع کردند و انسان آن را پذیرفت «مسئولیت» است.
از همینجا اهمیت مسئولیت و ارادهای که منشا آن است مشخص میشود: یک پایه اصلی انسانیت انسان همین مسئولیتپذیری اوست.
البته مثل همه مسئولیتهای اسلامی دیگر، در ازدواج هم پاداشهایی وجود دارد که برخی به غریزه انسان برمیگردد و برخی به روح انسان مربوط است. تامین نیاز و بقای نسل را همهمان شنیدهایم ولی ازدواج چیزی بیش از اینهاست؛ انسانِ در مسیرِ شدن یکی از مهمترین راهبرهایش ازدواج است، چهبسا هیچ امری مثل ازدواج نتواند آدم را آبدیده کند! هرچقدر قبل ازدواج در نقش آدم خوب بازیکردهباشی این ازدواج است که خودت را به خودت میشناساند و میفهماند واقعا چقدر آدم خوبی هستی!
صبر، گذشت، ایثار، دیگریخواهی، مسئولیتپذیری، صداقت و ... به شکل عیانی در ازدواج مورد سنجش قرار میگیرد. اینها به این معناست که اگر برای خوبشدن تلاش میکنی ازدواج یک سکوی پرتاب است!
البته اگر کامل شدن و جهانبینی اسلام را هم کنار بگذاریم ازدواج یک خاصیت دیگری هم دارد و آن اینکه لذتهایی را به تو میچشاند که تا قبلش هرچند آنها را تجربه کردهباشی ولی آنقدر عمیق نبوده است و البته لذتهایی که تا به حال تجربه نکردی و جزو نابترین لذتهای بشری است؛ مثل مادری و پدری.