نقدی بر فیلم آغوش باز
خانواده و اخلاق پای ثابت تمام فیلم های بهروز شعیبیست، در بعضی فیلمها مقولات دیگری مثل سیاست یا جامعه هم ضمیمه میشود، ولی فیلم آخر بهروز شعیبی بیش و پیش از همه چیز فیلمی خانوادگیست. موضوعی که در دهههای اخیر سینمای ایران چندان دربارهاش حرفی زده نمیشود و اگر هم زده شود برای این است که فحشی نثارش کنند! اگر هیچ دلیل دیگری وجود نداشت همین دلیل و همینطور حال خوب فیلم، آن را دیدنی کرده است، و البته که خوبیهای دیگری هم وجود دارد.
«آغوش باز» روایتی از سه زوج است. یکی در اواخر راه ازدواج و زندگی، یکی در اواسطش و دیگری در ابتدای راه نامزدی.
[از این پاراگراف خطر لو رفتن قصه وجود دارد]
مهوش آلزایمر دارد بهنحوی که حتی همسرش را هم به خاطر نمی آورد، با این وجود عشق مصطفی به مهوش و پیشینهی عاشقانه زندگیشان این مشکل را به مشکل جدی تبدیل نکرده، حتی میتوان گفت به نوعی فرصتی شده برای در کنار هم ماندن. چالشها و معضلات اصلی فیلم مربوط به دو زوج دیگر است. گویی عشق بین مهوش و مصطفی که نماینده نسل گذشته هستند در دو زوج جوان از بین رفته؛ بین پیام و زهره به عادت تبدیل شده، بین هومن و شادی هم اصلا عشقی وجود نداشته، از همان اول فریب جایش را پر کرده است. در واقع شعیبی با نشاندادن رفتارشناسانه سه زوج در سه مرحله زمانی مختلف و مشکلاتشان، ما را متوجه بحران خانواده در این نسل و نسل های آینده میکند، سهنسلی که هرچه جلوتر آمدهاند چیزهایی را از دست دادهاند. ظاهرگرایی، پولپرستی و بیاخلاقی مواردی است که فیلم آن را دلیل نابودی خانواده میداند.
از خوبیهای دیگر فیلم سکانسهای نمکینش است، از طنز موقعیتهای هومن و خاطرات و ضربالمثلهای بامزهای که از پدرش بازگو میکند تا نوع ارتباط و گاهی دیالوگهای بین مصطفی و مهوش، با بازی خیلی خوب و باورپذیر احترام برومند و البته سکانس انتقام هومن و تعلیق جالبش.
از سویی دیگر اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم آغوش باز را میتوان یک فیلم زنانه دانست. اعتراض زهره، به نادیدهانگاشتهشدن توسط همسرش -که با تعلیق هنرمندانه و کنایی کارگردان تا آخر او را نمیبینیم- و همچنین خردهداستانهای فیلم همگی رنگ و بوی زنانه داشتند. که البته مادرانههای فیلم بیش از همه چیز به چشم میآمد؛ پیام که به خاطر مادر بیمارش قبول میکند کنسرتش را برگزار کند و هاتف که در زمان مسابقه با فکر کردن به مادرش استرسش را کم میکند.
از نقاط قوت فیلم گذشته، آخرین ساخته شعیبی روی دیگری هم دارد که نسبت به ساختههای قبلی اش مثل دارکوب، دهلیز و حتی شاید بدون قرار قبلی در نگاه مخاطب امتیاز کمتری میگیرد. فیلمنامه نقطه ضعف اصلی فیلم است، فیلمنامهای که روایتی ساده دارد و جایی برای عمیقشدن چه در داستانها چه در شخصیتها ندارد. بعضی جاهای داستان برایمان گنگ است، ما دلیل رفتار تند پیام و حتی هاتف را نمیدانیم، معنی بعضی جملات را در قصه متوجه نمیشویم، پایان فیلم هم خیلی عجولانه، بچگانه و لوس تمام شد، گویی قصه فدای پایان خوب شده بود! نگاه هومن به نگین ناگهان تغییر کرد و زهره ناگهان پیدایش شد، بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی رخ داده...
با این حال من گمان میکنم میشود این نقاط ضعف را نادیده گرفت و به تماشای فیلم خوب آغوش باز نشست، آن هم با خانواده! در فیلم خبری از شوخیهای جنسی و عاشقانههای افراطی لوثشده نیست. علاوه بر این، گرچه خوشبختانه در سینمای ایران مضامینی مثل طعمه قرار دادن فقر و بیپولی در پایین شهر، یا روایت اغراقآمیز دعواهای زن و شوهری در طبقه متوسط هر سال دارد کمتر میشود و گویی کپی از فیلمهای پرفروش ژانر نکبت در بین مخاطبان ایرانی دیگر مثل سابق طرفدار ندارد، ولی هنوز هم پیدا کردن حال خوب از بین اکثر فیلمهای جنگی از یک طرف و فیلمهای روشنفکرانه در طرف دیگر، خیلی سخت است. شعیبی به درستی جای خالی حال خوب را در سینما حس کرده است و تلاشش را میکند فضای تکراری این دهه را تغییر دهد و این ستودنی است.
انتشار در مجله میدان آزادی
- ۰۲/۱۱/۱۷
فیلمو کجا میتونیم ببینیم یا از کدوم پلتفرم میشه دانلود کرد؟