جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

خانواده و اخلاق پای ثابت تمام فیلم های بهروز شعیبی‌ست، در بعضی فیلم‌ها مقولات دیگری مثل سیاست یا جامعه هم ضمیمه می‌شود، ولی فیلم آخر بهروز شعیبی بیش و پیش از همه چیز فیلمی خانوادگی‌ست. موضوعی که در دهه‌های اخیر سینمای ایران چندان درباره‌اش حرفی زده نمی‌شود و اگر هم زده شود برای این است که فحشی نثارش کنند! اگر هیچ دلیل دیگری وجود نداشت همین دلیل و همینطور حال خوب فیلم، آن را دیدنی کرده است، و البته که خوبی‌های دیگری هم وجود دارد.

 

«آغوش باز» روایتی از سه زوج است. یکی در اواخر راه ازدواج و زندگی، یکی در اواسطش و دیگری در ابتدای راه نامزدی.

 

[از این پاراگراف خطر لو رفتن قصه وجود دارد]

 

مهوش آلزایمر دارد به‌نحوی که حتی همسرش را هم به خاطر نمی آورد، با این وجود عشق مصطفی به مهوش و پیشینه‌ی عاشقانه زندگی‌شان این مشکل را به مشکل جدی تبدیل نکرده، حتی می‌توان گفت به نوعی فرصتی شده برای در کنار هم ماندن. چالش‌ها و معضلات اصلی فیلم مربوط به دو زوج دیگر است. گویی عشق بین مهوش و مصطفی که نماینده نسل گذشته هستند در دو زوج جوان از بین رفته؛ بین پیام و زهره به عادت تبدیل شده، بین هومن و شادی هم اصلا عشقی وجود نداشته، از همان اول فریب جایش را پر کرده است. در واقع شعیبی با نشان‌دادن رفتارشناسانه سه زوج در سه مرحله زمانی مختلف و مشکلاتشان، ما را متوجه بحران خانواده در این نسل و نسل های آینده می‌کند، سه‌نسلی که هرچه جلوتر آمده‌اند چیزهایی را از دست داده‌اند. ظاهرگرایی، پول‌پرستی و بی‌اخلاقی مواردی است که فیلم آن را دلیل نابودی خانواده می‌داند.

 

از خوبی‌های دیگر فیلم سکانس‌های نمکینش است، از طنز موقعیت‌های هومن و خاطرات و ضرب‌المثل‌های بامزه‌ای که از پدرش بازگو می‌کند تا نوع ارتباط و گاهی دیالوگ‌های بین مصطفی و مهوش، با بازی خیلی خوب و باورپذیر احترام برومند و البته سکانس انتقام هومن و تعلیق جالبش.

از سویی دیگر اگر بخواهیم دقیق‌تر نگاه کنیم آغوش باز را می‌توان یک فیلم زنانه دانست. اعتراض زهره، به نادیده‌انگاشته‌شدن توسط همسرش -که با تعلیق هنرمندانه و کنایی کارگردان تا آخر او را نمیبینیم- و همچنین خرده‌داستان‌های فیلم همگی رنگ و بوی زنانه داشتند. که البته مادرانه‌های فیلم بیش از همه چیز به چشم می‌آمد؛ پیام که به خاطر مادر بیمارش قبول می‌کند کنسرتش را برگزار کند و هاتف که در زمان مسابقه با فکر کردن به مادرش استرسش را کم می‌کند.

 

از نقاط قوت فیلم گذشته، آخرین ساخته شعیبی روی دیگری هم دارد که نسبت به ساخته‌های قبلی اش مثل دارکوب، دهلیز و حتی شاید بدون قرار قبلی در نگاه مخاطب امتیاز کمتری می‌گیرد. فیلمنامه نقطه ضعف اصلی فیلم است، فیلم‌نامه‌ای که روایتی ساده دارد و جایی برای عمیق‌شدن چه در داستان‌ها چه در شخصیت‌ها ندارد. بعضی جاهای داستان برایمان گنگ است، ما دلیل رفتار تند پیام و حتی هاتف را نمی‌دانیم، معنی بعضی جملات را در قصه متوجه نمی‌شویم، پایان فیلم هم خیلی عجولانه، بچگانه و لوس تمام شد، گویی قصه فدای پایان خوب شده بود! نگاه هومن به نگین ناگهان تغییر کرد و زهره ناگهان پیدایش شد، بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی رخ داده...

 

با این حال من گمان می‌کنم می‌شود این نقاط ضعف را نادیده گرفت و به تماشای فیلم خوب آغوش باز نشست، آن هم با خانواده! در فیلم خبری از شوخی‌های جنسی و عاشقانه‌های افراطی لوث‌شده نیست. علاوه بر این، گرچه خوش‌بختانه در سینمای ایران مضامینی مثل طعمه قرار دادن فقر و بی‌پولی در پایین شهر، یا روایت اغراق‌آمیز دعواهای زن و شوهری در طبقه متوسط هر سال دارد کمتر می‌شود و گویی کپی از فیلم‌های پرفروش ژانر نکبت در بین مخاطبان ایرانی دیگر مثل سابق طرفدار ندارد، ولی هنوز هم پیدا کردن حال خوب از بین اکثر فیلم‌های جنگی از یک طرف و فیلم‌های روشنفکرانه در طرف دیگر، خیلی سخت است. شعیبی به درستی جای خالی حال خوب را در سینما حس کرده است و تلاشش را می‌کند فضای تکراری این دهه را تغییر دهد و این ستودنی است.

 

انتشار در مجله میدان آزادی

  • هانیه معینیان

آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم می‌کرد هر کداممان در اطرافمان آدم‌های مجرد زیادی دیده‌ایم که فکری برای ازدواج ندارند.

 
 دلیل اقتصادی شاید مشهورترین دلیل‌شان باشد، ولی من گمان می‌کنم این دلیل برای اکثریتشان بهانه‌ای بیش نیست. البته من به دلیل ازدواج نکردن انسان‌های امروزی کاری ندارم، بلکه می‌خواهم در مورد دلایل ازدواج کردن حرف بزنم. 
 
تصور خیلی‌ها از ازدواج مخدوش است و این ربطی به صنف مردان یا زنان ندارد. یک اپیدمی جهانی است. به همین خاطر خیلی فرقی ندارد چه کسی رو به رویشان قرار بگیرد، به هرحال بر اساس یک تصور اشتباه یک رابطه بدشکل خواهد گرفت. شاید شما هم گمان می‌کنید که دلیل این همه طلاق در جهان و ایران قرار گرفتن افراد کنار یک آدم اشتباهی است؟! و مثلاً اینکه نیمهٔ گمشدهٔ خیالی‌شان کنارشان نیست؟
گرچه برای درصدی از آدم‌ها این موضوع صحت دارد ولی واقعیت این است که برای اکثریتشان حتی اگر آدم دیگری هم روبه رویشان قرار می‌گرفت اوضاع تغییری نمی‌کرد!
البته این رابطه بد می‌تواند ادامه‌دار باشد و طلاقی هم اتفاق نیفتد چون همیشه یک طرف ماجرا دارد فداکاری می‌کند، به تنهایی ( گرچه این دست آدم‌ها کم شده‌اند ولی هنوز وجود دارند!)
 
اصلا ازدواج چیست؟
اگر نگاه لیبرالیستی غالب در جهان را کنار بگذاریم و به اسلام نگاهی کنیم به کامل ترین و در عین حال مطابق با واقع ترین تعریف از ازدواج می‌رسیم؛
اسلام از ازدواج به «پیمانی غلیظ» تعبیر می‌کند. آنچه در یک پیمان بیش از هرچیزی اهمیت دارد وفای به آن پیمان و مسئولیت‌پذیری است، وقتی از یک پیمان به «پیمان سخت» تعبیر می‌شود یعنی این امر اهمیتش چندبرابر است و قطعا نقض این پیمان هم خیلی سخت، دورتر از انتظار و با تبعات زیاد است. به همین خاطر خداوند طلاق را مغبوض‌ترین حلال می‌داند و درست به همین خاطر از ازدواج به مهمترین بنای اسلامی تعبیر می‌شود. 
نکته جالب توجه این است که خداوند وقتی می‌خواهد از ازدواج حرف بزند برعکس زمانی‌که می‌خواهد از خانواده حرف بزند کمتر از عشق و دوست داشتن حرف به میان می‌آورد. این به این معنی است که مانند هر مسئولیت دیگری این عقل است که باید راهنما و مدیر باشد ولی آنچه زندگی را به پیش می‌برد و دوام آن را تضمین می‌کند عشق و محبت است.
 
چرا ازدواج کنیم؟
چون انسانیم! شهید مطهری در تفسیر آیه امانت« إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ» می‌گوید منظور از امانتی که بقیه مخلوقات از پذیرش آن امتناع کردند و انسان آن را پذیرفت «مسئولیت» است.
از همینجا اهمیت مسئولیت و اراده‌ای که منشا آن است مشخص می‌شود: یک پایه اصلی انسانیت انسان همین مسئولیت‌پذیری اوست.
البته مثل همه مسئولیت‌های اسلامی دیگر، در ازدواج هم پاداش‌هایی وجود دارد که برخی به غریزه انسان برمی‌گردد و برخی به روح انسان مربوط است. تامین نیاز و بقای نسل را همه‌مان شنیده‌ایم ولی ازدواج چیزی بیش از این‌هاست؛ انسانِ در مسیرِ شدن یکی از مهم‌ترین راهبرهایش ازدواج است، چه‌بسا هیچ امری مثل ازدواج نتواند آدم را آبدیده کند! هرچقدر قبل ازدواج در نقش آدم خوب‌ بازی‌کرده‌باشی این ازدواج است که خودت را به خودت می‌شناساند و می‌فهماند واقعا چقدر آدم خوبی هستی!
صبر، گذشت، ایثار، دیگری‌خواهی، مسئولیت‌پذیری، صداقت و ... به شکل عیانی در ازدواج مورد سنجش قرار می‌گیرد. اینها به این معناست که اگر برای خوب‌شدن تلاش می‌کنی ازدواج یک سکوی پرتاب است! 
 
البته اگر کامل شدن و جهان‌بینی اسلام را هم کنار بگذاریم ازدواج یک خاصیت دیگری هم دارد و آن اینکه لذت‌هایی را به تو می‌چشاند که تا قبلش هرچند آن‌ها را تجربه کرده‌باشی ولی آنقدر عمیق نبوده است و البته لذت‌هایی که تا به حال تجربه نکردی و جزو ناب‌ترین لذت‌های بشری است؛ مثل مادری و پدری.
  • هانیه معینیان

برای چندمین بار است که فهمیدم گره زدن حال خوب به یک اتفاق، سرابی بیش نیست. نمی‌دانم شاید این عادت مردم این روزگار باشد؛ غرق در آینده و حسرت‌خور گذشته...
ولی برای چندمین بار زندگی به من فهماند که باید در حال زندگی کنم و از آن لذت ببرم! اینکه در سرم هزارتا نقشه بکشم که اگه فلان اتفاق بیفتد، فلان چیز را بخرم، اگر آنجا بروم، اگر، اگر، اگر...این «اگر»ها هیچ‌وقت برایم شادی غلیظی را به ارمغان نیاورده. چه بسا اگر با خودم بنشینم و فکر کنم آن گذشته‌ای که گمان می‌کردم دردناک است شادی‌اش دلچسب‌تر از آن «اگر» اتفاق افتاده باشد...
نمی‌دانم...شاید به انتظار نشستن برای یک شادی مضحک‌ترین اتفاق این دنیا باشد، شادی همیشه هست فقط باید پیدایش کرد و چه بسا در روزهای سخت شادی عمیق‌تر و دلچسب‌تر هم باشد!

 

  • هانیه معینیان

بسم الله الرحمن الرحیم 

ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة...

انتظار ما از یک رهبر اسلامی بیشتر از هرچیزی راهبری در مسیر اسلام است؛ رهبری برای رسیدن به جامعه توحیدی 

اسلام البته چون انسان را خوب می‌شناسد کدهای مورد نظر را برای راهبری جامعه در اختیار گذاشته است، یکی از مهم‌ترین‌هایش همین آیه ابتدای متن است.

حکمت به عنوان کلام عقلانی برآمده از استدلال و برهان است و موعظه به عنوان تکرار همان حکمت‌ها و حرف‌هاست و این به چند دلیل است، 

اول: انسان موجودی فراموشکار است و نیاز به یادآوری دارد. خیلی اوقات انسان حکمت را می‌داند اما انگار پس ذهنش گیر کرده و نیاز به یادآوری دارد 

دوم: فرهنگ مقوله‌ای پیچیده است که با ده سال و بیست سال و پنجاه سال و حتی صد سال دگرگون نمی‌شود و بیشتر از هرجای دیگر به مداومت و صبر نیاز دارد.

به خاطر همین دو دلیل است که ما در زندگی ۲۵۰ساله ائمه گاهی می‌بینیم که همان حرفی که پیامبر(ص) گفته است به نحوی دیگر در کلام حضرت عسکری(ع) هم می‌بینیم!

 

 

  • هانیه معینیان

 

واقعا چرا هشتگ «اعدام نکنید» ترند نمی‌شود؟! گرچه هم آن موقع هم الان این هشتگ حرف بی سرپایی است ولی چرا این اتفاق نمی‌افتد؟!
 
 بشر در گذشته‌های دور خیلی راحت، بدون اینکه کمی احساس خجالت کند رک و پوست کنده در چشمانت نگاه میکرد و می‌گفت این زنان، این برده‌ها، این سیاه‌پوستان انسان نیستند! بعد که کمی رشد کرد فهمید باید حرفش را در لفافه بپیچد، فهمید نمی‌تواند آنقدر رک حرفش را بزند. 
ولی در واقعیت هیچ اتفاقی رخ نداده‌است! بشر نامتمدن دیروز با بشری که امروز ادعای تمدن میکند هیچ فرقی ندارد. فرقش در روی میز و زیر میز بازی کردن است. آپارتاید برداشته شده‌است ولی تفکر آپارتایدی همچنان با قوت بیشتر ادامه دارد. 
سیاه پوستان همچنان انسان واقعی نیستند 
در جنگ، مردم اوکراین و فلسطین اشغالی انسان دانسته می‌شوند ولی مردم یمن و فلسطین و سوریه اصلا انسان نیستند که راجع بهشان حرف زده شود!
 
 در نمای کوچکتر همین تناقض در به کارگیری هشتگ غیر متمدنانه «اعدام نکنید» است.واقعا یعنی چه؟! یعنی مهرجویی و همسرش( خدا رحمتشان کند)چون در دنیای هنر شناخته شده‌اند انسان هستند ولی حسن ترکمان، آرمان علی‌وردی، زینال زاده، رضازاده، عجمیان و... انسان نبودند؟!!! یا قاتل اینها انسان بودند ولی قاتل مهرجویی انسان نیست؟! یا خون مادر قاتل مهرجویی از نوع خون مادر آن قاتلان نیست؟!
واقعا ملاک تشخیص انسان از غیر انسان چیست؟ 
تا چه زمانی قرار است بشر این افکار آپارتایدی خودش را داشته باشد و ادعای انسانیت هم بکند؟!
  • هانیه معینیان
ما شبیه هم نیستیم!
هرطور فکر می‌کنم ما شبیه شما نیستیم.
دنیایمان خیلی متفاوت است؛ ما روزمره‌هایمان خلاصه می‌شود در خواب و خوراک و کار و تفریح و لباس و... روزمره‌های شما ولی فرق دارد. موقع غذا پختن صدای انفجار می‌شنوید، با صدای موشک از خواب بیدار می‌شوید... مویه صدای آشنای روزگارتان است و بوی خون رایحه هر روزتان...
شما با جنگ بزرگ شدید! مرگ بخشی از زندگی روزمره‌تان شده..
 هربار که تصویر یکی از شما را می‌بینیم غمی بر دلم می‌نشیند و راستش را بخواهید به شما غبطه می‌خورم!
ایمانتان
ایمانتان 
ایمانتان 
ستودنی‌ست و مثال زدنی... 
چه آن زمان که مقلوبه فلسطینی را محکم بر سینی می‌کوبید، چه آن زمان که  فرزند شهیدتان را در آغوش می‌گیرید، چه آن زمان که برای همسرتان عزاداری می‌کنید، چه آن زمان که با شجاعت بر دشمن سنگ می‌زنید، چه آن زمان که زینب‌وار با دست خالی روبه روی خصم می‌ایستید و محکم و بدون ترس با سلاح زبان به او تیر می‌زنید. 
نمی‌دانم؛ شاید آن زمان بیش از همه به یاد زنان شهید مقاومت می‌افتید به یاد «وفا ادریسی» اولین شهید راه مبارزه یا اقدام شجاعانه و شهادت «نورا جمال» ۱۵ ساله یا «ریم صالح الریاشی» که قبل از شهادت در وصیت‌نامه‌اش برای دو فرزند ۱۸ ماه و سه‌ساله‌اش نوشت «این بچه‌ها را نزد خانواده به امانت می‌گذارم و اطمینان دارم که تحت توجهات خداوند، رشد خواهند کرد.»
به شما غبطه می‌خورم؛ برای روح بلندتان و برای ایمان استوراتان، که شما درختان زیتون پرباری هستید که در صحرا روییده‌اید...
که مولایمان علی(ع) می فرماید:
بدانید که درختان بیابانی چوبشان محکمتر است، اما درختان سرسبز که همواره در کنارآبند پوست نازکترند. درختانی که در بیابان می رویند و جز با آب باران سیراب نمی شوند، آتششان شعله ورتر و با دوامتر است.
 
  • هانیه معینیان

 آنقدر ذهنم از ذهن بعضی‌ها دور است که انگار ما در دو اقلیم متفاوت زیست می‌کنیم.
البته که شخصی که از صبح تا شب در رسانه‌های خارجی سرک می‌کشد و خوراکش را از آنها می‌گیرد بزرگ شده اقلیم آنهاست. 
آنها که شیفته فرهنگ غرب هستند فقط بدنشان اینجاست وگرنه فرزند همان‌هایند. 

 اسلام بیش از هر دین و مکتبی به عقل و تفکر اهمیت داده است. بیش از هر دین و مکتبی با تقلید جاهلانه مبارزه کرده است.
اسلام برای همیشه تاریخ یک درس جاودانه برای انسان دارد. چه آنجا که می‌گوید «أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ» _که جای آبائهم هرچیزی را می‌شود گذاشت_ که می‌خواهد یک حکم کلی بدهد که محو شدن و مرعوب شدن و افسون شدن باطل است. حتی اگر آن پدرت باشد! 
چه آنجا که می‌گوید «قُل هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ» حالا که خودت را نباختی باید دنبال برهان و دلیل باشی...
 چون جمهوری اسلامی طرفدار فلسطین است پس من مخالف فلسطین می‌شوم که هم تقلید بچگانه از غرب است و هم دلیلی بی پایه و برهان.

  • هانیه معینیان

زن چادری با هیجان زیاد خطاب به فروشنده صحبت می کرد. دخترش هم با تکان‌های سر حرف مادرش را تایید می کرد. «ما اینو تو آمازون دیدیم؛ بعد خودمون شروع کردیم به تولیدش. خیلی کیف خوب و راحتیه...» اینها را زنی که تازه وارد مغازه شده بود خطاب به فروشنده می‌گفت. فروشنده هم کیف را بررسی می‌کرد و از کارشان تعریف می‌کرد. دختر همراه زن هم ادامه داد که الان خودش زیر چادر همین کیف را انداخته‌است برایم جالب شد. دختر لپ‌تاپش را گذاشته‌بود در همان کیفی که آن زن تعریفش را می‌کرد و انداخته‌بود روی کولش ولی چیزی معلوم نبود!
از مغازه که بیرون آمدم یاد زمان دانشجویی‌ام افتادم. چقدر آن زمان به این کیف‌ها نیاز داشتیم ولی نبود. مجبور بودیم وسایلمان را بگذاریم در یک کیف دوشی و کج شویم از سنگینی کیف! با اینکه کیف کولی راحت‌ترین گزینه برای یک زن چادری‌ست. ولی تصورکیف کولی زیر چادر بیشتر برایمان فحش بود تا راه‌گشا... همینطور که سمت خانه می‌آمدم فکر کردم که ما چند سال از دوره‌زمانه‌مان عقبیم؟ در دوره‌ای که همه وسایل برای راحتی انسان طراحی شده؛ زمانه‌ای که حتی به پیش‌پا افتاده‌ترین کارها هم فکر می‌شود حتی برای اینکه تخمه و چیپس و پفک و تخم‌مرغ آب‌پز را از آنچه که هست راحت‌تر بخوریم ظرف مخصوص می‌سازیم، به راحتی امثال ما اصلا فکر می‌شود؟
ما در این زمانهٔ «همه برای راحتی انسان» زندگی می‌کنیم ولی هرچه جلوتر می‌رویم حجاب داشتن سخت‌تر می‌شود! ما چادری‌ها هروز بیش از دیروز تشویق می‌شویم که چادرمان را کنار بگذاریم. روی بعضی‌ها اثر دارد و چادر را کنار می‌گذارند؛ هرکس هم دلایل خاص خودش را دارد؛ از دلایل فقهی عدم استحباب چادر تا دلایل سیاسی و هزار دلیل دیگر. ولی به نظرم این دلایل همه‌اش پوچ است؛ دلیل اصلی این است که ما هر چه جلوتر می‌رویم شرایط را برای چادری‌ها سخت‌تر می‌کنیم. اصلا منظورم دلایل اجتماعی نیست، که البته این دلایل بی‌تاثیر هم نیست ولی منظورم این است که نتوانستیم چادر را بروز کنیم.
باز هم مقصودم این نیست که مدل جدیدی از چادر ارائه دهیم، کمترین و ساده‌ترین راه همین‌ست. چند سالی است که به ابتذال هم
کشیده شده‌است. منظورم این است که ما در تولید محصولات حجاب، جز زیبایی و تنوع به چه چیزی فکر کردیم؟ آیا به کارآمدی هم فکر کرده‌ایم؟ ست کردن ساق دست و روسری، کیف و روسری و کفش، چادر نگین‌دار یا گلدوزی، جنسهای براق و هرچه ازین دست مگر جز توجه به زیبایی نکته دیگری دارد؟ آنقدری که گیره روسری «یو شکل» هزار تومانی گره از کار ما باز کرد اینها نکرد و نخواهد کرد. آن زمانی که لبنانی بستن روسری مد شد ما تا مدت‌ها از سوزن مرواریدی استفاده می‌کردیم تا اینکه بعد از سالها که سوزن در دست و صورتمان فرو رفت و روسری‌هایمان را خراب کرد این گیره‌ها آمد.
ولی چند درصد کارهای ما برای حجاب شبیه این گیره روسری کارآمد بوده؟ چادر مدل‌دار که سالهای سال است در کشورهای
عربی بوده. ما کار خاصی نکرده‌ایم که ملی و دانشجویی و کارمندی و اینها را اختراع کرده‌ایم. نمی‌گویم تولید اینها مهم نبوده ولی می گویم کار شگرفی نبوده. ما اصلا چقدر به راحتی یک زن محجبه فکر کرده‌ایم؟ چرا هنوز کیف کولى مناسب زن چادری نداریم؟ چرا عینکی به عنوان عینک حجاب ساخته نمی‌شود تا زنهایی که نمی‌خواهند هنگام تردد به مهمانی و عروسی آرایششان دیده‌شود استفاده کنند؟ درست است در حال انقراضیم ولی هنوز منقرض نشده‌ایم. چرا یک دستکش مخصوص با جنس خاص وجود ندارد که وقتی زنان چادری مجبور به استفاده از دستکش هستند نگهداشتن چادر برایشان سخت نباشد؟ چرا لوازم آرایش با ظرفی خیلی کوچکتر از آنچه که هست تولید نمی‌شود که زنانی که کمتر از این وسایل استفاده می‌کنند بعد از چند وقت مجبور نباشند انبوهی از اینها را به خاطر تاریخ گذشته بودنشان دور بریزند؟ چرا ماسک مناسب برای زنان محجبه نداریم و هزاران چرای دیگر که گاهی تولیدش و حتی هزینه‌اش خیلی کم است ولی خیلی راه‌گشاست. مثل همان گیره‌های روسری. ولی چون کسی به «کارآمدی» فکر نمی‌کند اتفاق خاصی نمی‌افتد...

 

ولی دنیا یک زندگی راحت‌تر به ما محجبه‌ها بدهکار است...

  • هانیه معینیان

این‌بار هم با ذوق زیاد به تماشای یک فیلم نشستم: دسته دختران. ذوق زیاد برای فیلمی که می‌دانستم با محوریت زنان ساخته شده‌است، کلی سروصدا کرده‌بود و به مذاق خیلی‌ها خوش آمده‌بود و حتی بعضی آن را فمینیستی می‌دانستند. ولی باز هم توی ذوقم خورد و فیلم هرچه جلوتر رفت بیشتر دوستش نداشتم.
راستش را بخواهید من ویلایی‌ها ی منیر قیدی را هم دوست نداشتم. ولی دسته دختران به مراتب بدتر و ضعیف‌تر از ویلایی‌ها بود.
دسته دختران هیچ‌چیزی برای دوست‌داشتن نداشت؛ نه بازی خوب (جز فرشته حسینی) نه کارگردانی، نه فیلم‌نامه و... صرفا ثانیه به ثانیه صدای بمباران در فضا می‌پیچید! فیلمی با این سوژه و داستان پرکشش که کاملا جای حماسه‌سرایی داشت، تهی بود از این مضامین. در حساس‌ترین جای فیلم، داستان یخ، خالی و بدون احساس و حتی بدون اوج گرفتن ادامه پیدا کرد. شخصیت‌ها خیلی نچسب بودند و نمی‌شد ذره‌ای باهاشان هم‌ذات‌پنداری کرد. نیکی کریمی تا دلتان بخواهد بد بود.
کاش بدبودنش به همین‌جا ختم می‌شد.مهم‌تر از همه اینها و بدتر از همه اینها برای من این بود که دسته دختران ساخته شد تا بگوید دسته دخترانی نباید وجود داشته باشد! چرا؟! چون زنان فیلم در حساس‌ترین موقعیت‌ها احساساتشان گل می‌کرد و به دشت کربلا می‌زدند! خانم دکتر داستان درست در زمان رسیدن به انبار مهمات فیلش یاد هندوستان می‌کند و به جای کمک در آن موقعیت حساس به دنبال نامزد گم شده‌اش می‌رود! فرمانده هم در هنگام سقوط شهر و فرار مردم یاد فرزندانش می‌افتد و در این حین با دوستش شروع می‌کند به دردودل کردن! واقعا کجای این فیلم ضدزن، فمینیستی بود؟!
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی می‌گفت این شخصیت‌هایی که ترسیم کردید قهرمان بودند یا پهلوان پنبه؟! زنانی که در بین خانواده‌شان جا مانده‌بودند و هیچ فکری، هیچ اندیشه‌ای و هیچ هدف والایی نداشتند؛ نه وطن، نه دین و نه حتی شهر محل زندگی... این دسته دختران! فقط یک هدف داشتند؛ مویه‌کردن برای خانواده از دست رفته‌شان! فرزند و برادر از دست رفته و شوهر از راه به در شده و نامزد گم شده... اینان دقیقا جنگشان، اسلحه به‌دست‌گرفتنشان، به دل دشمن زدنشان چیزی فراتر از یک خواسته شخصی نبود. همینقدر کوچک و حقیر؛ کدام قهرمانی این‌گونه قهرمان می‌شود؟
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی می‌گفت مفهوم پس ذهنشان را در یک ژانر دیگر خالی می‌کردند نه در این ژانر... نشان‌دادن همدلی باحجاب و بی‌حجاب و مست و عاقل جایش اینجا نبود. دفاع مقدس هویت یک ملت است خاطرات شخصی نیست که یک مفهوم بیرونی را بارش کنیم. خودش یک هویت مستقل دارد.

.کاش خانم منیر قیدی یک‌بار یک صفحه از خاطرات این زنان می‌خواند! بیخیال صدها کتاب با این موضوعات؛ فقط یکبار «دا» را ورق میزد یا «من_زنده ام» را. ما که زنانی این‌چنین جسور و قهرمان در تاریخ دفاع مقدس داشته‌ایم چرا دنبال قهرمان پوشالی خودمان می‌رویم؟!.

پی‌نوشت: من هم زمان هم دسته دختران را دیدم هم هناس را. دسته دختران داعیه‌دار مباحث زنان بود و قهرمان هناس‌ مرد بود، روایتی از شهید داریوش رضایی نژاد. هرچه ذهنم را زیر و رو می‌کنم می‌بینم هناس با آن داستان مردانه‌اش،زنانه‌تر از دسته دختران بود! شهره پیرانی هناس در داستان قهرمانی همسرش، کمتر از یک قهرمان نبود...

  • هانیه معینیان

این مدت خیلی وقت گذاشتم که نظر متخصصان مختلف را درباره لایحه حجاب بشنوم. این متن کوتاه حاصل این پژوهش کوتاه است:


در قوانین کشور، قانون حجاب از سال 62 با عنوان حجاب شرعی وارد شد که مجازات افراد را بیان می‌کرد. این مجازات در سال 75 و بعد در سال 92 تغییر کرد. لایحه عفاف و حجاب که امسال از سمت قوه قضاییه تدوین شد، از فیلتر دولت گذشت و در حال حاضر در مجلس است سعی کرده نواقص و اشتباهات قوانین قبلی را درست کند

 مهمترین نکته در قانون جدید توجه به اصل مدارا در حکمرانی است: 
برای مثال لفظ حجاب شرعی برداشته شده‌است. اگر بخواهیم از لفظ حجاب شرعی استفاده کنیم یعنی اکثریت زنان، متخلف شناخته می‌شوند زیرا زنی که کمی از موهایش بیرون است یا حتی زنی چادری که آرایش دارد از دایره حجاب شرعی خارج می‌شود! البته در عمل و در دادرسی‌ها حجاب شرعی به حجاب عرفی تنزل پیدا می‌کرده

علاوه بر این، لایحه از جرم به تخلف رسیده‌است. یعنی زنی که حجاب را رعایت نکند مجرم شناخته نمی‌شود، بلکه متخلف است، مگر اینکه میزان بی‌حجابی‌اش شدید باشد یا تخلفش را چندبار تکرار کند. این امر به این معناست که فرد از سابقه کیفری و لفظ مجرمانه نجات پیدا می‌کند

نکته‌های مهم بعدی در لایحه این است که: 
- بین فرد مشهور یا فردی که بی‌حجابی سازمان‌یافته دارد با شهروند عادی تفاوت گذاشته
- فقط مرتکبین را در نظر نگرفته بلکه مرتبطین را هم در نظر گرفته، مثل خودرویی که یکی از سرنشینانش بی‎حجاب باشد
- بین میزان بی‎حجابی تفاوت قائل شده و نوع برخورد قانونی را هم متفاوت کرده‌است.
- تاکید شده افراد بی‌حجاب یا بدحجاب شهروند جمهوری اسلامی‌اند و کسی حق توهین یا تهمت یا ضرب و شتم یا...با  ایشان را ندارد (ماده ۸)  
.
خیلی از نقدهایی که درمورد این لایحه شنیدم این روزها، به دلیل فهم غلط از لایحه است. مثل اینکه مجازات بازدارنده نیست. این نقد به این خاطر است که به جای رجوع به تصویب‌نامه سال 99 هیئت وزیران و تغییر مبلغ مجازات‌ها، منتقدان به اشتباه مواد و قوانین قبلی را نگاه می‌کنند. علاوه بر این ما تجربۀ مجازات‌های سنگین‌تر را داشته‌ایم آیا این مجازات‌ها موفق عمل کردند؟! نقد بعدی این است که چرا از وسایل هوشمند استفاده می‌شود و نقش پلیش کاهش یافته؟ در پاسخ باید گفت، جدا از اینکه آیا برخورد فیزیکی پلیس در همه موارد درست و موثر است یا خیر، آیا اصلا زیرساخت‌های لازم برای این کار وجود‌ دارد؟ نقد دیگر ناقدان ماده ۸ لایحه است درحالیکه این ماده قبلا در مصوبه 94 وجود داشته و تکراری است و اگر نقدی به این ماده وارد باشد باید به مصوبه سال 94 نقد را وارد کرد 
.
البته به نظر من هم -بیرون از فضای سیاسی و احساسی- به لایحه نقدهایی واقعی وارد است، مهمترینش وجود ابهام است، لایحه اول در قوه قضاییه گویا شفافیت بیشتری داشته. نکته بعدی اینکه این لایحه حجاب را در حد هنجار پایین آورده و نقد آخر هم اینکه در مجازات‌ها به پایگاه اقتصادی افراد توجه نشده در حالی که برای بازدارندگی قشر مرفه -که اتفاقا این تخلف در بین این افراد شیوع بیشتری دارد- توجه به این امر بدیهی است
.
گرچه این لایحه هنوز به قانون تبدیل نشده و مشخص نیست چه سرنوشتی خواهد داشت ولی من فکر می‌کنم اگر از هیجانات طرفین دور شویم و منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، این لایحۀ حجاب تا تا همینجای کار، هم مبتنی بر عقلانیت حکمرانی است و هم مبتنی بر رحمانیت اسلام

 

متن کامل در نسیم آنلاین

  • ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۵۲
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...