- ۰ نظر
- ۰۳ مرداد ۰۳ ، ۱۷:۲۶
این روزها احتمالا نقدهایی به هیئتها شنیدهاید یا نوشتههایی درباره لزوم عزاداری زنانه خواندهاید. با اینکه به لزوم تغییر و ایجاد هیئت زنانه باور دارم ولی میخواهم راجع به گامهای کوچکتر و آسانتری که میشود برداشت حرف بزنم:
«تغییراتی کوچک در شکل هیئت»
🔹واقعیت این است که اکثر هیئتها و به طور کل اکثر اماکن مذهبی طوری طراحی میشوند که به نفع مردان و به ضرر زنان باشند! بعضی اوقات این موضوع به معماری ساختمان برمیگردد که امکان تغییر آن وجود ندارد یا هزینهبردار و زمانبر است. مثلا مسجدهای قدیمی که ورودی زنان، دری کوچکتر دارد که به طور معمول پشت یا کنار مسجد است. ولی گاهی ساختمان نیازی به تغییر ندارد بلکه چیدمان طوری است که به ضرر زنان است. برای مثال زمینی که با پرده به دو قسمت تقسیم شده و قسمت اعظم آن برای مردان است. این شاید در گذشته به دلیل حضور کمرنگ زنان در اجتماع قابل دفاع بود ولی در جامعه امروز عقلانی به نظر نمیرسد.
🔹 امسال به مسجدی قدیمی رفتم که قسمت زنانه یک چهارم یا حتی کمتر بود. درحالی که صف زنان تا انتها پر شدهبود و امکان عبور و مرور را سخت کردهبود و چه بسا زنانی که در رکعتهای میانی به نماز میرسیدند امکان ورود پیدا نمیکردند، صف مردان تا نیمه هم نیامده بود! یا مسجد محل خودمان که اخیرا آنجا بودم زنان به طبقه سوم هم رسیدهبودند و به دلیل آماده نبودن آن طبقه که احتمال پر شدنش نمیرفت وسایل سرمایشی را راه نینداخته بودند و زنان از شدت گرما منتظر بودند زودتر نماز تمام شود و بروند درحالیکه همکف قسمت مردانه هنوز پر نشده بود! حتی بعضی مسجدها که چند طبقه هستند این را هم رعایت نمیکنند. یعنی طبقه اول کامل در اختیار مردان است و زنان ( که اتفاقا تعداد زیادی از آنها مسن هستند که پادرد و کمردرد دارند) باید با پله به طبقه دوم یا حتی سوم بروند.
🔹اگر هیئتهای بزرگ و جدید را کنار بگذاریم اکثر هیئتها هم همین مشکلات را دارند. ما چندین سال هیئتی میرفتیم که قسمت زنانهاش در کوچه بود! و فقط دور تا دورش را پارچه مشکی کشیدهبودند. سالهای قبل چندین بار حسینیهای رفتیم که طبقات بالا برای زنان بود و طبقات پایین برای مردان. در هنگام بازگشت به خاطر زیادی جمعیت زنان مدتها در صف آسانسور آن هم در راهروها و پاگردهای کوچک که گنجایش این جمعیت را نداشت ایستاده بودند و بینشان زنان مسن و بچههایی بودند که بیتابی میکردند و بقیه افراد که بچه یا عذری نداشتند ترجیح میدادند از این همه پله پایین بیایند ولی منتظر آسانسور نمانند. در حالی که مردان در طبقه همکف یا اول این مشکل را نداشتند. گویا یک قاعده کلی وجود دارد که قسمت دورتر و نامناسبتر هیئت برای زنان باشد!
🔹 امسال به طور کاملا اتفاقی دو هیئت در دو مکان کاملا متفاوت را تجربه کردم. هیئت محمود کریمی و هیئت امامزاده معصوم. هیئت محمود کریمی انصافا از نظر بزرگی فضا و تمیزی خیلی خوب بود، ولی همانجا هم قسمت زنانه دورتر از مردانه بود. علاوه بر آن برای سرویس بهداشتی هم دوباره باید مسافتی را طی میکردی، که با توجه به پادگان بودنش طبیعی بود ولی آنجا هم این سوال برایم پیش آمد که برای فضاسازی پادگان از انواع و اقسام وسایل استفاده شده ولی چهارتا جا لباسی در سرویس بهداشتی وجود ندارد؟ درحالی که جزو واجبات سرویس بهداشتی زنانه، جالباسی است؛ ضمن اینکه زنان چادری که مخاطب اصلی هیئتها هستند غیر از کیف، چادرشان را هم باید جایی آویزان کنند.
🔹ولی هیئت امام زاده معصوم جدا از اینکه از نظر امکانات و بهداشتی ضعیف بود یک کار عجیب هم کردهبود. در ظهر عاشورا حیاط را با سقفی از پارچهای نازک پوشاندهبود و پنکه هم گذاشتهبود، امکان ورود به ساختمان ضریح مقدس وجود نداشت. چند نفر جلوی درها ایستادهبودند تا کسی وارد نشود. اگر اعتراض میکردی میگفتند « خواست تولیت این است» جمعیت زنان زیر هرم گرمای چهل درجه نشستهبودند، برخی روسریهایشان را باز کردهبودند و با هرچه دستشان بود خودشان را باد میزدند و همینطور عرق میریختند. بچههای کوچک صورتشان سرخ بود، یکی از زنها خون دماغ شده بود... درحالی که به برنامهریزی دقیق و خردمندانه مسئول این ماجرا در دلم آفرین میگفتم صدای یک خانم را شنیدم که خطاب به خادمان میگفت «شما حق ندارید این کار را بکنید باید بگذارید آدمها خودشان انتخاب کنند که زیر گرمای چهل درجه باشند یا زیر کولر...
🔹بقیه امامزادهها هم کم و بیش همینطورند. درواقع این تقسیمبندی ناعادلانه میخواهد در مکان باشد یا حتی در زمان در اکثر مکانهای مذهبی وجود دارد. شاید تعجبآورترین آنها حرم حضرت معصومه(س) است. در مسجد بالاسر مزار تعدادی از علمای شیعه از جمله "شهید مطهری"، "علامه طباطبائی"، "آیتالله بهاءالدینی"، "آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری" ، "آیتالله بهجت" و ... قرار دارد این مکان کاملا در اختیار مردان است جز دو الی سه ساعت در روز. اینکه این اتفاق در حرم حضرت معصومه(س) میافتاد تلخیاش را چندبرابر میکند...
🔹اینها درحالی است که ما اگر بخواهیم نگاه اسلامی را مبنی بر عدالت جنسیتی پیاده کنیم باید به طبیعت زن در این موارد توجه کنیم. یعنی برابری جنسیتی مورد نظر غرب در این مورد به یکسان سازی فضا راضی میشود ولی اسلام به این هم قانع نمیشود بلکه میگوید باید برتری فضا به نفع زن باشد؛ یعنی قاعدتا زن جنس لطیفتر و حساستر است که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و باز بین کودک و بزرگسال این کودک است که باید به خاطر ضعف بدنی بیشتر مورد توجه باشد. در حالی که در چیدمان اماکن مذهبی بیش و پیش از اینکه به زنان و کودکان- که بیشتر از آنکه پیش پدرشان باشند پیش مادرانشان هستند- توجه شود به مردان توجه شده است..
امام علی علیه السلام:
فازَ مَنْ أَصْلَحَ عَمَلَ یَوْمِهِ وَاسْتَدْرَکَ فَوارِطَ أَمْسِهِ؛
پیروزی و موفقیت یافت کسی که عمل امروزش را درست کرد و کوتاهی های دیروزش را جبران نمود.
دنبال مقصر گشتن بعد از شکست، احتمالا کار درستی نباشد ولی دنبال تقصیر گشتن حتما کار درستی است. اینکه عدم پیروزی جبهه انقلاب را منحصر در جبر زمانه بدانیم و با جبرگرایی معتقد باشیم، قطعا ما هرکاری میکردیم شکست میخوردیم، نتیجهاش شکستهای بعدی است. امام معصوم میگوید تقصیرهای دیروز اگر جبران نشود به پیروزی نخواهیم رسید.
🔹وَأَطیعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا
و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع نکنید، تا سست نشوید
اولین گام اشتباه، نزاع درونی جبهه انقلاب بود. درحالی که عدهای بر ائتلاف تاکید داشتند عدهای دیگر سخت مخالف ائتلاف بودند. برای مثال محسن منصوری در زمانی که بیشتر بزرگان سیاست و چهرههای انقلابی برای اجماع تلاش میکردند گفت: «برای آمدن به عرصه انتخابات حجت بر ما کامل شد، اما برای کنار رفتن هیچ حجتی وجود ندارد!». درحالی که علی نیکزاد حرف دیگری زد: «اگر بزرگان برای ائتلاف به جمعبندی برسند، همه نامزدهای خط انقلاب به دنبال این هستند که نتیجه انتخابات به اینجا ختم شود»
این نزاع در بالا درحالی در حال رخ دادن بود که در پایین و در فضای مجازی نزاع بالا به یک جنگ تبدیل شده بود. طبق آمار یکی از نهادها، حجم تولید محتوای فضای مجازی درباره کاندیداها از شروع ثبتنام کاندیداها تا ۳ تیر به این شکل بوده:
جلیلی ۸۲ درصد مثبت و ۱۶ درصد منفی و قالیباف ۲۴ درصد مثبت و ۷۲ درصد منفی. درحالی که ۸۶ درصد حجم محتوای تخریبی علیه قالیباف توسط جریان انقلابی (هواداران جلیلی) صورت گرفته شده بود.
🔹بایستهها و نبایستههای نظرسنجیها
در این انتخابات استفاده نادرست و بیش از حد از نظرسنجیهای غیرعلمی هم گاهی آنها را به نظرسازی تقلیل داد و هم با ضریب دادن بیش از حد به آنها مردم را در تردید نگه داشت و حتی گاهی نظر آنها را عوض کرد. درحالی که نظرسنجیهای اینترنتی غیرعلمی از نوع ایتایی، تلگرامی، توییتری، اینستاگرامی به دلایل مختلف از جمله عدم دقت در نمونهگیری هیچوقت در سطح ملی قابل اعتنا نیستند ولی مقایسه نظرسنجیهای مراکز معتبر افکارسنجی دور اول با نتیجه انتخابات نشان میدهد که با اینکه میزان مشارکت مردم در نظرسنجیها با آنچه اتفاقافتاد فاصله داشت ولی دو پیشبینی در همه نظرسنجیها درست بود؛ یکی دو دورهای شدن این انتخابات و دیگری در صدر بودن پزشکیان. پس این کاملا مشخص بود که پزشکیان به دور بعد میرود به همین خاطر بعضی مراکز افکارسنجی یک موضوع دیگری را هم مطرح کردند و آن اینکه در دوگانههای موجود کدام فرد توانایی پیروزی در مقابل پزشکیان را دارد؟
نظرسنجی مجلس: از میان پاسخگویانی که قطعاً یا احتمالاً در انتخابات پیشرو شرکت خواهند کرد، اگر «سعید جلیلی» انصراف دهد، ۵۱ درصد از آراء ایشان به سبد رأی «محمدباقر قالیباف»، ۱۳ درصد به سبد رأی «علیرضا زاکانی»، ۱۲ درصد به سبد رأی «سیدامیرحسین قاصیزاده هاشمی» و ۸ درصد به «مسعود پزشکیان» منتقل خواهد شد.
از میان پاسخگویانی که قطعاً یا احتمالاً در انتخابات پیشرو شرکت خواهند کرد، درصورت انصراف «محمدباقر قالیباف»، ۲۷/۱ درصد از آرای ایشان به سبد رأی «سعید جلیلی»، ۲۱/۵ درصد به سبد رأی «مسعود پزشکیان»، ۱۲/۱ درصد «سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی»، ۸/۴ درصد «علیرضا زاکانی» و ۳/۷ درصد به «مصطفی پورمحمدی» منتقل خواهد شد.
ایسپا: با انصراف سعید جلیلی ۴۸ درصد طرفداران وی به محمدباقر قالیباف، ۱۵.۱ درصدشان به علیرضا زاکانی و ۷.۹ درصد به مسعود پزشکیان رأی خواهند داد.
در حالی که با انصراف قالیباف ۳۳.۳ درصد آراء وی، به سبد رای سعید جلیلی افزوده می،شود و ۱۹.۴ درصد به پزشکیان رأی خواهند داد. ۱۸.۵ درصد نیز گفتهاند برای جایگزینی تصمیمی نگرفته و باید برنامه نامزدهای دیگر را ببینند.
متا: در دوگانه آقایان پزشکیان و قالیباف، ۵۰.۳٪ از مشارکت کنندگان قطعی و احتمالی در انتخابات، گفتهاند به آقای قالیباف رأی خواهند داد. در دوگانه آقایان پزشکیان و جلیلی، ۴۶٪ به آقای جلیلی رأی خواهند داد.
🔹رایهای منفی
کسی که در دور دوم مقابل پزشکیان قرار میگرفت بیشتر از آنکه رایهای مثبتش اهمیت داشتهباشد رایهای منفیاش مهم بود. چون بدنه انقلابی که خیلیهایشان تا صبح رایگیری مردد بین قالیباف-جلیلی بودند و تعداد مرددین در نظرسنجیها هم موید این حرف است به هرحال به کاندیدای جبهه انقلاب رای میدادند، نکته مهم جذب رایهای عموم مردم و خاکستریها بود.
برعکس تصور رایج، جامعه چند فرهنگی ایرانی نشان دادهاست «مسائل فرهنگی» بیشترازهرچیزی برایش اهمیت دارد حتی بیشتر از مسائل اقتصادی! در همین انتخابات با اینکه سعید جلیلی بر شعارهای اقتصادی، قشر محروم و روستایی تاکید داشت مسعود پزشکیان دست روی مسائل فرهنگی گذاشت و حتی حرف پیشین او در مورد بنزین ۲۵هزارتومانی مورد توجه قرار نگرفت! این اهمیت را حتی در مقایسه مسئله بنزین سال ۹۸ و درگذشت مهسا امینی سال ۱۴۰۱ هم میتوان دید. ناآرامیهای بعد فوت مهسا امینی به عنوان یک موضوع فرهنگی در مقایسه با ناآرامیهای بنزین به عنوان امری اقتصادی، طولانیتر، رادیکالتر و گستردهتر بود. رای منفی جلیلی با توجه به سخنان و عملکرد خودش و اطرافیانش در مقایسه با رای منفی قالیباف در بدنه غیر مذهبی و انقلابی ایران خیلی بیشتر بود. مردم از رویکرد فرهنگی جلیلی در اینترنت و حجاب و ... میترسیدند. نظرسنجیها هم موید این حرف بودند.
🔸پینوشت: ما یک دفعه در این انتخابات در این موقعیت ژئوپلیتیک پیاده نشدهایم! ایران تا بوده همین بوده؛ معجونی از قومیتهای مختلف. این جملهٔ تکرار شونده که رایهای انتخاباتی امسال قومیتی بود بیش از اینکه قابل اعتنا باشد بیشتر فرافکنی و جبرگرایی است. باید پرسید چرا سه سال پیش که رییسی رئیسجمهور شد رایهای ایران قومیتی نشد؟ مگر همتی رقیب او از یکی از مناطق ترکنشین نبود؟ مگر همتی و مهرعلیزاده در مناظرات برای بیدار کردن رایهای قومیتی به زبان آذری صحبت نکردند؟
حتی اگر این موضوع را بپذیریم که پیروز این انتخابات با رای قومیتی بالا آمد، بی خیال خراسان جنوبی و رضوی و شمالی هم شویم که رای قومیتی جلیلی بالاتر بود، همینطور بیخیال رایهای گفتمانی قم و کرمان شویم، اگر رای پزشکیان را در سیستانوبلوچستان و آذربایجانها و اردبیل و کردستان نصف کنیم و به رای جلیلی اضافه کنیم باز هم رای پزشکیان بالاتر است.
ضمن اینکه این شد دلیل؟ در انتخابات بعدی اگر کاندیدای اصلاحطلبان کرد و ترک و بلوچ و عرب بود و روی این مسائل تکیه کرد چه کنیم؟ آن وقت هم با گفتن اینکه رایها قومیتی بوده باید شکست را بپذیریم و تلاشی برای رسیدن به اتحاد و یک پیروزی عاقلانه نکنیم؟!
حوزه زنان از آن مقولاتی است که خیلی وقت است به عرصه جولان دادن افراد، جریانها، گروهها تبدیل شدهاست. از طرفی هرکجا پای مردم به میان میآید ادعاهای پوپولیستی هم سرو کلهشان پیدا میشود. وقتی این دو مقوله یعنی «مردم» و «حوزه زنان» با هم ترکیب شود این ادعاها بیش و پیش از همه به میدان میآید و همچون صیادی به دنبال شکار خود میگردد.
در این میان هستند افراد و گروههایی که بدون ادعاهای گزاف چه در نظر و چه در عمل وارد میدان واقعیت شدهاند و دلسوزانه فعالیت کردهاند. ولی مثل اکثر مواقع در هیاهوی پوپولیستها صدایشان به گوش کسی نرسیدهاست. به عنوان یک دانشآموخته و فعال حوزه زنان و خانواده که سالها کار مسئولان و مدعیان را در این زمینه رصد کرده، باید بگویم در میان تمام مدیران و مسئولان قطعا محمدباقر قالیباف یکی از درخشانترین کارنامهها را در حوزه زنان و خدمترسانی به ایشان دارد. در این یادداشت قصد دارم بخشی از کارنامه قالیباف را در حوزه زنان مرور کنم. منظورم از کارنامه قالیباف، حضورش در نیروی انتظامی، شهرداری و قوه مقننه است و با توجه به اینکه بازهای 23 ساله را شامل میشود و قصدم مختصرنویسی است، این یادداشت در حد وسع و توان بنده است.
مطمئنم خیلیها هنوز نمیدانند که تنها کلانتری زنان در ایران در زمان مدیریت قالیباف در نیروی انتظامی تاسیس شدهاست. کلانتری که نه تنها اکثر کارکنانش بلکه رئیسش هم یک زن است که به مشکلات و مسائل زنان رسیدگی میکند. همه کاری هم انجام میدهد از رسیدگی به پروندههای سرقت و دختران فراری و اعتیاد تا قاچاق و قتل! تنها کلانتری زن در ایران مثل بقیه کلانتریهای دیگر همهجور درجهداری دارد سروان، افسر، کارآگاه. فقط تفاوتش این است که درجهداران این کلانتری همه زن هستند.
این اتفاق خوشایند دقیقا در همان سالی رخ میدهد که اولین گروه پلیس زنان از دانشکده آموزش عالی کوثر فارغالتحصیل و وارد نیروی انتظامی میشوند. درموارد دیگر هم کلا دوره قالیباف در نیروی انتظامی دوره عملیشدن همه طرحهای قبل از او و زمان خود او در مورد پلیس زن است
کارهای قالیباف برای زنان در شهرداری برخلاف گمان اکثر افراد به «پارکهای بانوان»، «مجموعههای شهربانو» و احیانا «اتاق مادر و کودک» در سطح شهر خلاصه نمیشود. مواردی که ذکر میکنم بعضی از آن اقدامات است که احتمالا به گوش خیلی ها نرسیده است.
-یکی از بهترین اتفاقات آن دوران، مجموعه «شهردخت» بود که برای مخاطب خاص ساخته شدهبود! «دختران دانشجو»؛ آن هم در خیابان کارگر. مجموعهای بزرگ ، در سه طبقه و برای اوقات فراغت دختران دانشجو. جایی که میتوانی با خیال آسوده هم در آن استراحت کنی، هم ورزش کنی، هم خرید کنی و هم عکس بگیری!
-زنان بدسرپرست و خودسرپرست از آن زنانی هستند که همیشه همه دلشان میخواهد برایشان کاری بکنند! ولی اکثرشان در حد همان حرف میماند. «مجموعههای کوثر» از دیگر اقدامات موثر و مفید شهرداری برای این زنان بود که بعد از شناسایی این زنان، آنها را آموزش میداد و بعد امکان فعالیت و درآمدزایی را برایشان مهیا میکرد. این فعالیتهای تولیدی در زمینههای مختلفی از ساخت کیتهای الکترونیک و ساخت زیورآلات گرفته تا تولید پوشاک را شامل میشد. البته به همینجا هم ختم نشد و فرزندان این زنان هم از آموزشهای تحصیلی و شغلی بهرهمند شدند. نتیجه این کارها از همه چیز شیرینتر بود، هفده هزار نفر از زنان در این مجموعهها تحت پوشش قرار گرفتند.
-ایجاد گرمخانه مخصوص زنان در تهران هم جزو اولینهای قالیباف بود که برای قشر آسیبدیده تدارک دیدهشده بود و غیر از جای خواب و غذا، خدمات پزشکی و مددکاری و توانمند سازی هم به زنان بیخانمان میداد.
- تجهیز کتابخانههای تخصصی زنان
- جشنوارههای زنانه محلهمحور با رویکردهای آموزشی، اشتغالزایی، فرهنگی
-«خانههای تسنیم» با رویکرد حل معضلات محله توسط زنان
از جمله اقدامات مجلس یازدهم لایحه ارتقای امنیت زنان بود که به موضوعات مختلفی میپرداخت و از حوزه آموزش و پیشگیری تا درمان و مددکاری و اقدامات حقوقی را شامل میشد. این قانون مصادیق زیادی را مدنظر قرار داده که این مطلب کوتاه نمیتواند همه را بیان کند ولی بعضی از موارد آن یادآور مصادیقی است که زمانی در جامعه ذهن بسیاری را به خود مشغول کردهبود:
«جرمانگاری ارسال بدون رضایت پیام مستهجن به زنان»
«مجازات شوهری که همسر خود را از خانه اخراج کرده یا مانع ورودش شده »
«جرمانگاری اجبار زن به ازدواج یا طلاق »
«مجازات زوجی که علم به ازدواج اجباری زن دارد»
«اصلاح مقررات راجع به صدور گذرنامه برای زنان»
«اعطای تسهیلات قرضالحسنه در جهت اشتغال زنان آسیبدیده فاقد تمکن مالی»
«درمان رایگان زنان آسیبدیده فاقد تمکن مالی»
«رسیدگی خارج از نوبت به جرایم آسیبی در پروندههای سوء رفتار علیه زنان»
«تشدید مجازات هرکس که مرتکب قتل عمد زنی شود و به هر علت قصاص نشود»
و...
اقدام بعدی مجلس، مواد الحاقی برنامه هفتم توسعه است که به طور خاص به موضوعاتی چون حکمرانی زنان( توجه ویژه به معاونت امور زنان و خانواده رئیس جمهور و ساختار مشاوره امور زنان و خانواده دستگاههای اجرایی) مصوباتی برای زنان روستایی و عشایر برای اولین بار و رفع موانع کنش اجتماعی زنان میپردازد.
این روزها مدام چند سکانس در ذهنم رژه میرود. سکانس سقوط بالگرد در فیلم «چ» اولین سکانسیست که بعد از شنیدن خبر شهادت در ذهنم رژه میرود. همان سکانس نفس گیر که گمونم هیچ کسی نمیتوانست به زیبایی حاتمی کیا آنرا دربیاورد. جای آدمها در ذهنم تغییر میکند، غیر از کوه، کمی دار و درخت در ذهنم جان میگیرد و صحنه چرخ زدن بالگرد، چرخ زدن، چرخ زدن و .. دوست ندارم به پایان قصه فکر کنم. همینجا داستان تمام میشود. دوست ندارم فکر کنم آدمهای آن بالگرد در جنگلهای ورزقان چطور شهید شدهاند...
اما چیزی که جدیدا به آن اضافه شده سکانسهای فیلم «بادیگارد» است. پررنگترینهایش سکانس ابتدایی و انتهایی فیلم است. اول قصه، آنجا که «حیدر» فراموش کرده محافظ است و همینطور پایان داستان؛ آنجا که به خودش می آید و میشود حیدر سابق...
آن روزها که فیلم را دیدم خیلی خوشم آمد، حالا اما گمان میکنم خیلی دور است از واقعیت... انگار پایانش باید تغییر کند. انگار باید حیدر به خودش بیاید و بفهمد همیشه هم اینطور نیست، اینطور نیست که شخصیت های سیاسی دیگر مثل دهه شصت ارزش فدا شدن نداشته باشند! اینطور نیست که شخصیت های علمی جای شخصیت های سیاسی را گرفته باشند! اینطور نیست که شهادت از رییس جمهور و نخست وزیر رسیده باشد به استاد دانشگاه...انگار یک نفر باید اینها را در گوش حیدر زمزمه کند: ایران در مسیر حق است، هنوز بعضیها شهیدانه زندگی میکنند؛ هنوز رییسجمهورها و دیپلماتهای ایران شهید میشوند...
خانواده و اخلاق پای ثابت تمام فیلم های بهروز شعیبیست، در بعضی فیلمها مقولات دیگری مثل سیاست یا جامعه هم ضمیمه میشود، ولی فیلم آخر بهروز شعیبی بیش و پیش از همه چیز فیلمی خانوادگیست. موضوعی که در دهههای اخیر سینمای ایران چندان دربارهاش حرفی زده نمیشود و اگر هم زده شود برای این است که فحشی نثارش کنند! اگر هیچ دلیل دیگری وجود نداشت همین دلیل و همینطور حال خوب فیلم، آن را دیدنی کرده است، و البته که خوبیهای دیگری هم وجود دارد.
«آغوش باز» روایتی از سه زوج است. یکی در اواخر راه ازدواج و زندگی، یکی در اواسطش و دیگری در ابتدای راه نامزدی.
[از این پاراگراف خطر لو رفتن قصه وجود دارد]
مهوش آلزایمر دارد بهنحوی که حتی همسرش را هم به خاطر نمی آورد، با این وجود عشق مصطفی به مهوش و پیشینهی عاشقانه زندگیشان این مشکل را به مشکل جدی تبدیل نکرده، حتی میتوان گفت به نوعی فرصتی شده برای در کنار هم ماندن. چالشها و معضلات اصلی فیلم مربوط به دو زوج دیگر است. گویی عشق بین مهوش و مصطفی که نماینده نسل گذشته هستند در دو زوج جوان از بین رفته؛ بین پیام و زهره به عادت تبدیل شده، بین هومن و شادی هم اصلا عشقی وجود نداشته، از همان اول فریب جایش را پر کرده است. در واقع شعیبی با نشاندادن رفتارشناسانه سه زوج در سه مرحله زمانی مختلف و مشکلاتشان، ما را متوجه بحران خانواده در این نسل و نسل های آینده میکند، سهنسلی که هرچه جلوتر آمدهاند چیزهایی را از دست دادهاند. ظاهرگرایی، پولپرستی و بیاخلاقی مواردی است که فیلم آن را دلیل نابودی خانواده میداند.
از خوبیهای دیگر فیلم سکانسهای نمکینش است، از طنز موقعیتهای هومن و خاطرات و ضربالمثلهای بامزهای که از پدرش بازگو میکند تا نوع ارتباط و گاهی دیالوگهای بین مصطفی و مهوش، با بازی خیلی خوب و باورپذیر احترام برومند و البته سکانس انتقام هومن و تعلیق جالبش.
از سویی دیگر اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم آغوش باز را میتوان یک فیلم زنانه دانست. اعتراض زهره، به نادیدهانگاشتهشدن توسط همسرش -که با تعلیق هنرمندانه و کنایی کارگردان تا آخر او را نمیبینیم- و همچنین خردهداستانهای فیلم همگی رنگ و بوی زنانه داشتند. که البته مادرانههای فیلم بیش از همه چیز به چشم میآمد؛ پیام که به خاطر مادر بیمارش قبول میکند کنسرتش را برگزار کند و هاتف که در زمان مسابقه با فکر کردن به مادرش استرسش را کم میکند.
از نقاط قوت فیلم گذشته، آخرین ساخته شعیبی روی دیگری هم دارد که نسبت به ساختههای قبلی اش مثل دارکوب، دهلیز و حتی شاید بدون قرار قبلی در نگاه مخاطب امتیاز کمتری میگیرد. فیلمنامه نقطه ضعف اصلی فیلم است، فیلمنامهای که روایتی ساده دارد و جایی برای عمیقشدن چه در داستانها چه در شخصیتها ندارد. بعضی جاهای داستان برایمان گنگ است، ما دلیل رفتار تند پیام و حتی هاتف را نمیدانیم، معنی بعضی جملات را در قصه متوجه نمیشویم، پایان فیلم هم خیلی عجولانه، بچگانه و لوس تمام شد، گویی قصه فدای پایان خوب شده بود! نگاه هومن به نگین ناگهان تغییر کرد و زهره ناگهان پیدایش شد، بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی رخ داده...
با این حال من گمان میکنم میشود این نقاط ضعف را نادیده گرفت و به تماشای فیلم خوب آغوش باز نشست، آن هم با خانواده! در فیلم خبری از شوخیهای جنسی و عاشقانههای افراطی لوثشده نیست. علاوه بر این، گرچه خوشبختانه در سینمای ایران مضامینی مثل طعمه قرار دادن فقر و بیپولی در پایین شهر، یا روایت اغراقآمیز دعواهای زن و شوهری در طبقه متوسط هر سال دارد کمتر میشود و گویی کپی از فیلمهای پرفروش ژانر نکبت در بین مخاطبان ایرانی دیگر مثل سابق طرفدار ندارد، ولی هنوز هم پیدا کردن حال خوب از بین اکثر فیلمهای جنگی از یک طرف و فیلمهای روشنفکرانه در طرف دیگر، خیلی سخت است. شعیبی به درستی جای خالی حال خوب را در سینما حس کرده است و تلاشش را میکند فضای تکراری این دهه را تغییر دهد و این ستودنی است.
انتشار در مجله میدان آزادی
آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم میکرد هر کداممان در اطرافمان آدمهای مجرد زیادی دیدهایم که فکری برای ازدواج ندارند.
برای چندمین بار است که فهمیدم گره زدن حال خوب به یک اتفاق، سرابی بیش نیست. نمیدانم شاید این عادت مردم این روزگار باشد؛ غرق در آینده و حسرتخور گذشته...
ولی برای چندمین بار زندگی به من فهماند که باید در حال زندگی کنم و از آن لذت ببرم! اینکه در سرم هزارتا نقشه بکشم که اگه فلان اتفاق بیفتد، فلان چیز را بخرم، اگر آنجا بروم، اگر، اگر، اگر...این «اگر»ها هیچوقت برایم شادی غلیظی را به ارمغان نیاورده. چه بسا اگر با خودم بنشینم و فکر کنم آن گذشتهای که گمان میکردم دردناک است شادیاش دلچسبتر از آن «اگر» اتفاق افتاده باشد...
نمیدانم...شاید به انتظار نشستن برای یک شادی مضحکترین اتفاق این دنیا باشد، شادی همیشه هست فقط باید پیدایش کرد و چه بسا در روزهای سخت شادی عمیقتر و دلچسبتر هم باشد!