جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید
درباره هیئت؛ مهدکودک آری یا خیر!؟
 
مهدکودک یتیم‌خانه دوران مدرن است پای این یتیم‌خانه را به مراسم روضه باز نکنیم. بچه‌ها در عزاداری باید در میان بزرگ‌ترها باشند... اینها را محسن عباسی ولدی گفته‌است واقعیتش همان جمله اول کافیست تا آدم را تکان بدهد. من اگر منصفانه بخواهم حرف بزنم می‌گویم این حرف در وهله اول درست است ولی تجربه زیسته‌ من چیز دیگری می‌گوید. احساس می‌کنم این حرف به دلیل نشناختن و تجربه نکردن فضای موجود است. 
 
از سه منظر به این موضوع می‌توان نگاه کرد: بچه‌ها،مادران و دیگران
🔹بچه‌ها: هیئت جای «دعوا کردن» و «بکن نکن» و عصبانی شدن سر بچه‌ها نیست، هیئت جای بازی کردن و حال خوب درست کردن برای بچه است. ولی تا کجا؟ آیا حدی هم برای این مورد وجود دارد؟ آیا حضور در هیئت تفاوتی با حضور در جشن و مهمانی دارد؟ اکثر مادران گمان می‌کنند فقط حضور مهم است و آدابی برای هیئت متصور نمی‌شوند و در این صورت وضع ناخوشایندی پیش می‌آید که چه‌بسا رفتن بچه‌ها به مهد هیئت تاثیر مثبت بیشتری داشته‌باشد. بچه‌ها طبیعتاً حوصله سخنرانی را ندارند ولی آیا حوصله مداحی هم ندارند؟ سینه هم نمی‌توانند بزنند؟ مادران گذشته، وقتی بچه‌شان را به هیئت می‌آوردند حواسشان بود که موقع سینه‌زنی به بچه‌شان بگویند برای امام حسین(ع) سینه بزنند( ولو اینکه بچه بعد از چند دقیقه باز هم حوصله‌اش نکشد و برود) یا موقع روضه تذکر می‌دادند که آرام بازی کنند. 
ولی این روزها این موضوع بسیار کمرنگ شده یا حتی میتوان گفت خیلی اوقات اصلا دیده‌نمی‌شود. بچه‌ها حضورشان در هیئت همان حضور در مهمانی است! بازی می‌کنند، می‌دوند، فریاد می‌زنند، می‌خندند ولی یکبار هم حتی به سینه‌شان نمی‌زنند. تنها کاری که می‌کنند موقع مداحی و خاموش شدن چراغ‌ها این است که از بازی دسته‌جمعی به بازی فردی و بازی با گوشی روی می‌آورند! و در حالت فرهیخته‌گونه آن، چراغ قوه موبایل را روشن کنند و کتاب بخوانند! درحالی‌که هیئت جایی‌ست که میتوان جهان جدیدی را به روی کودک گشود جهانی که با آنچه تجربه کرده‌است متفاوت باشد. بین حضور مدرن و بی‌تفاوت بچه‌ها در هیئت یا حضورشان در مهد، حداقل در پاره‌ای از موارد، به نظر دومی بهتر باشد. آن هم مهدی، که مربی به زبان بچه‌ها با آنها از امام حسین(ع) می‌گوید.
 
🔹دیگران: حضور در جمع اقتضائاتی دارد، مخصوصا جمعی که تعدادش زیاد باشد در این صورت نمی‌توان فقط به یک سمت ماجرا نگاه کرد چون ممکن است به بقیه ظلم شود. وقتی محیط بسته است( این نکته خیلی اهمیت دارد) و جمعیت زیاد می‌شود غیر از اینکه گاهی آنقدر صداها در هم می‌پیچد که صدای سخنران و مداح  بین صدای گریه و فریاد و خنده بچه‌ها گم می‌شود، آدم را کلافه و گیج هم می‌کند. آدم می‌خواهد تمرکز کند ولی آنقدر صداها زیاد ودرهم‌وبرهم است که مدام درحال رفت و برگشت تمرکز می‌شوی. گویی هیئت از حالت هیئت بودن دیگر خارج شده‌است و همه آدم‌ها حوصله،توان و انرژی این را ندارند که این کلافگی را تاب بیاورند. بچه‌ها بسیار مهم‌اند ولی باید حواسمان به آدم‌های ناتوان، بیمار، پیر و... هم باشد. بالاتر از این حتی حواسمان به بقیه آدم‌ها هم باشد شاید یک نفر از یک راه دور به هیئت آمده، شاید یک نفر فقط همان شب را می‌توانسته در هیئت حضور پیدا کند، شاید یک نفر از غوغای جهان به این گوشه پناه آورده که حالش را خوب کند...نباید یک‌طرفه نگاه کنیم و اینها را نادیده بگیریم. 
 
🔹مادران: واقعا نسخه پیچیدن کلی برای همه آدم‌ها کار اشتباهی‌ست؛ این مورد هم به شرایط مادر و خود بچه برمی‌گردد. ما می‌توانیم از بایدها حرف بزنیم ولی نمی‌توانیم کسی که آن بایدها را رعایت نکرد مواخذه کنیم. شاید مادری یک شب دلش بخواهد بچه را مهد بگذارد و یک دل سیر عزاداری کند و چهار شب بچه کنارش باشد. شاید هم اصلا بخواهد هربار بچه را مهد بگذارد. تشخیص این موضوع کاملا بر عهده مادر است درحالی که گاهی با کلمات سهمگین ممکن است به مادری که نتوانسته آن باید را رعایت کند عذاب وجدان دهیم و این موضوع نه به نفع مادر و نه به نفع کودک است.
 
گمان می‌کنم هر هیئتی که توانایی مهد زدن را دارد باید اینکار را بکند. حالا اینکه هر مادری بچه‌اش را به مهد ببرد یا نه موضوعی است که هم به فضای هیئت مربوط می‌شود، هم به مادر و هم به کودک...
 
 
  • ۰ نظر
  • ۰۳ مرداد ۰۳ ، ۱۷:۲۶
  • هانیه معینیان

 

این روزها احتمالا نقدهایی به هیئت‌ها شنیده‌اید یا نوشته‌هایی درباره لزوم عزاداری زنانه خوانده‌اید. با اینکه به لزوم تغییر و ایجاد هیئت زنانه باور دارم ولی می‌خواهم راجع به گام‌های کوچکتر و آسانتری که می‌شود برداشت حرف بزنم:
«تغییراتی کوچک در شکل هیئت»
 
🔹واقعیت این است که اکثر هیئت‌ها و به طور کل اکثر اماکن مذهبی طوری طراحی می‌شوند که به نفع مردان و به ضرر زنان باشند! بعضی اوقات این موضوع به معماری ساختمان برمی‌گردد که  امکان تغییر آن وجود ندارد یا هزینه‌بردار و زمان‌بر است. مثلا مسجدهای قدیمی که ورودی زنان، دری کوچک‌تر دارد که به طور معمول  پشت یا کنار مسجد است. ولی گاهی ساختمان نیازی به تغییر ندارد بلکه چیدمان طوری است که به ضرر زنان است. برای مثال زمینی که با پرده به دو قسمت تقسیم شده و قسمت اعظم آن برای مردان است. این شاید در گذشته به دلیل حضور کمرنگ زنان در اجتماع قابل دفاع بود ولی در جامعه امروز عقلانی به نظر نمی‌رسد.

🔹 امسال به مسجدی قدیمی رفتم که قسمت زنانه یک چهارم یا حتی کمتر بود. درحالی که صف زنان تا انتها پر شده‌بود و امکان عبور و مرور را سخت کرده‌بود و چه بسا زنانی که در رکعتهای میانی به نماز می‌رسیدند امکان ورود پیدا نمی‌کردند، صف مردان تا نیمه هم نیامده بود! یا مسجد محل خودمان که اخیرا آنجا بودم زنان به طبقه سوم هم رسیده‌بودند و به دلیل آماده نبودن آن طبقه که احتمال پر شدنش نمیرفت وسایل سرمایشی را راه نینداخته بودند و زنان از شدت گرما منتظر بودند زودتر نماز تمام شود و بروند درحالیکه همکف قسمت مردانه هنوز پر نشده بود! حتی بعضی مسجدها که چند طبقه هستند این را هم رعایت نمی‌کنند. یعنی طبقه اول کامل در اختیار مردان است و زنان ( که اتفاقا تعداد زیادی از آنها مسن هستند که پادرد و کمردرد دارند) باید با پله به طبقه دوم یا حتی سوم بروند. 

🔹اگر هیئت‌های بزرگ و جدید را کنار بگذاریم اکثر هیئت‌ها هم همین مشکلات را دارند. ما چندین سال هیئتی می‌رفتیم که قسمت زنانه‌اش در کوچه بود! و فقط دور تا دورش را پارچه مشکی کشیده‌بودند. سال‌های قبل چندین بار حسینیه‌ای رفتیم که طبقات بالا برای زنان بود و طبقات پایین برای مردان. در هنگام بازگشت به خاطر زیادی جمعیت زنان مدت‌ها در صف آسانسور آن هم در راهروها و پاگردهای کوچک که گنجایش این جمعیت را نداشت ایستاده بودند و بینشان زنان مسن و بچه‌هایی بودند که بی‌تابی می‌کردند و بقیه افراد که بچه یا عذری نداشتند ترجیح می‌دادند از این همه پله پایین بیایند ولی منتظر آسانسور نمانند. در حالی که مردان در طبقه همکف یا اول این مشکل را نداشتند. گویا یک قاعده کلی وجود دارد که قسمت دورتر و نامناسب‌تر هیئت برای زنان باشد!

🔹 امسال به طور کاملا اتفاقی دو هیئت در دو مکان کاملا متفاوت را تجربه کردم. هیئت محمود کریمی و هیئت امامزاده معصوم. هیئت محمود کریمی انصافا از نظر بزرگی فضا و تمیزی خیلی خوب بود، ولی همانجا هم قسمت زنانه دورتر از مردانه بود. علاوه بر آن برای سرویس بهداشتی هم دوباره باید مسافتی را طی می‌کردی، که با توجه به پادگان بودنش طبیعی بود ولی آنجا هم این سوال برایم پیش آمد که برای فضاسازی پادگان از انواع و اقسام وسایل استفاده شده ولی چهارتا جا لباسی در سرویس بهداشتی وجود ندارد؟ درحالی که جزو واجبات سرویس بهداشتی زنانه، جالباسی است؛ ضمن اینکه زنان چادری که  مخاطب اصلی هیئت‌ها هستند غیر از کیف، چادرشان را هم باید جایی آویزان کنند. 

🔹ولی هیئت امام زاده معصوم جدا از اینکه از نظر امکانات و بهداشتی ضعیف بود یک کار عجیب هم کرده‌بود. در ظهر عاشورا حیاط را با سقفی از پارچه‌ای نازک پوشانده‌بود و پنکه هم گذاشته‌بود، امکان ورود به ساختمان ضریح مقدس وجود نداشت. چند نفر جلوی درها ایستاده‌بودند تا کسی وارد نشود. اگر اعتراض می‌کردی می‌گفتند « خواست تولیت این است» جمعیت زنان زیر هرم گرمای چهل درجه نشسته‌بودند، برخی روسری‌هایشان را باز کرده‌بودند و با هرچه دستشان بود خودشان را باد می‌زدند و همینطور عرق می‌ریختند. بچه‌های کوچک صورتشان سرخ بود، یکی از زنها خون دماغ شده بود... درحالی که  به برنامه‌ریزی دقیق و خردمندانه مسئول این ماجرا در دلم آفرین می‌گفتم صدای یک خانم را شنیدم که خطاب به خادمان می‌گفت «شما حق ندارید این کار را بکنید باید بگذارید آدمها خودشان انتخاب کنند که زیر گرمای چهل درجه باشند یا زیر کولر...

🔹بقیه امامزاده‌ها هم کم و بیش همینطورند. درواقع این تقسیم‌بندی ناعادلانه می‌خواهد در مکان باشد یا حتی در زمان در اکثر مکان‌های مذهبی وجود دارد. شاید تعجب‌آورترین آنها حرم حضرت معصومه(س) است. در مسجد بالاسر مزار تعدادی از علمای شیعه از جمله "شهید مطهری"، "علامه طباطبائی"، "آیت‌الله بهاءالدینی"، "آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری" ، "آیت‌الله بهجت" و ... قرار دارد این مکان کاملا در اختیار مردان است جز دو الی سه ساعت در روز. اینکه این اتفاق در حرم حضرت معصومه(س) می‌افتاد تلخی‌اش را چندبرابر می‌کند...

🔹اینها درحالی است که ما اگر بخواهیم نگاه اسلامی را مبنی بر عدالت جنسیتی پیاده کنیم باید به طبیعت زن در این موارد توجه کنیم. یعنی برابری جنسیتی مورد نظر غرب در این مورد به یکسان سازی فضا راضی می‌شود ولی اسلام به این هم قانع نمی‌شود بلکه می‌گوید باید برتری فضا به نفع زن باشد؛ یعنی قاعدتا زن جنس لطیف‌تر و حساس‌تر است که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و باز بین کودک و بزرگسال این کودک است که باید به خاطر ضعف بدنی بیشتر مورد توجه باشد. در حالی که در چیدمان اماکن مذهبی بیش و پیش از اینکه به زنان و کودکان- که بیشتر از آنکه پیش پدرشان باشند پیش مادرانشان هستند- توجه شود به مردان توجه شده است..

  • هانیه معینیان

امام علی علیه السلام:
فازَ مَنْ أَصْلَحَ عَمَلَ یَوْمِهِ وَاسْتَدْرَکَ فَوارِطَ أَمْسِهِ؛
پیروزی و موفقیت یافت کسی که عمل امروزش را درست کرد و کوتاهی های دیروزش را جبران نمود.

دنبال مقصر گشتن بعد از شکست، احتمالا کار درستی نباشد ولی دنبال تقصیر گشتن حتما کار درستی است. اینکه عدم پیروزی جبهه انقلاب را منحصر در جبر زمانه بدانیم و با جبرگرایی معتقد باشیم، قطعا ما هرکاری می‌کردیم شکست می‌خوردیم، نتیجه‌اش شکست‌های بعدی است. امام معصوم می‌گوید تقصیرهای دیروز اگر جبران نشود به پیروزی نخواهیم رسید.

🔹وَأَطیعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا
و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع نکنید، تا سست نشوید

اولین گام اشتباه، نزاع درونی جبهه انقلاب بود. درحالی که عده‌ای بر ائتلاف تاکید داشتند عده‌ای دیگر سخت مخالف ائتلاف بودند. برای مثال محسن منصوری در زمانی که بیشتر بزرگان سیاست و چهره‌های انقلابی برای اجماع تلاش می‌کردند گفت: «برای آمدن به عرصه انتخابات حجت بر ما کامل شد، اما برای کنار رفتن هیچ حجتی وجود ندارد!». درحالی که علی نیکزاد حرف دیگری زد: «اگر بزرگان برای ائتلاف به جمع‌بندی برسند، همه نامزدهای خط انقلاب به دنبال این هستند که نتیجه انتخابات به اینجا ختم شود»

این نزاع در بالا درحالی در حال رخ دادن بود که در پایین و در فضای مجازی نزاع بالا به یک جنگ تبدیل شده بود. طبق آمار یکی از نهادها، حجم تولید محتوای فضای مجازی درباره کاندیداها از شروع ثبت‌نام کاندیداها تا ۳ تیر به این شکل بوده:
جلیلی ۸۲ درصد مثبت و ۱۶ درصد منفی و قالیباف ۲۴ درصد مثبت و ۷۲ درصد منفی. درحالی که ۸۶ درصد حجم محتوای تخریبی علیه قالیباف توسط جریان انقلابی (هواداران جلیلی) صورت گرفته شده بود.

🔹بایسته‌ها و نبایسته‌های نظرسنجی‌ها
در این انتخابات استفاده نادرست و بیش از حد از نظرسنجی‌های غیرعلمی هم گاهی آن‌ها را به نظرسازی تقلیل داد و هم با ضریب دادن بیش از حد به آن‌ها مردم را در تردید نگه داشت و حتی گاهی نظر آنها را عوض کرد. درحالی که نظرسنجی‌های اینترنتی غیرعلمی از نوع ایتایی، تلگرامی، توییتری، اینستاگرامی به دلایل مختلف از جمله عدم دقت در نمونه‌گیری هیچ‌وقت در سطح ملی قابل اعتنا نیستند ولی مقایسه نظرسنجی‌های مراکز معتبر افکارسنجی دور اول با نتیجه انتخابات نشان می‌دهد که با اینکه میزان مشارکت مردم در نظرسنجی‌ها با آنچه اتفاق‌افتاد فاصله داشت ولی دو  پیش‌بینی در همه نظرسنجی‌ها درست بود؛ یکی دو دوره‌ای شدن این انتخابات و دیگری در صدر بودن پزشکیان. پس این کاملا مشخص بود که پزشکیان به دور بعد می‌رود به همین خاطر بعضی مراکز افکارسنجی یک موضوع دیگری را هم مطرح کردند و آن اینکه در دوگانه‌های موجود کدام فرد توانایی پیروزی در مقابل پزشکیان را دارد؟    

نظرسنجی مجلس: از میان پاسخگویانی که قطعاً یا احتمالاً در انتخابات پیش‌رو شرکت خواهند کرد، اگر «سعید جلیلی» انصراف دهد، ۵۱ درصد از آراء ایشان به سبد رأی «محمدباقر قالیباف»، ۱۳ درصد به سبد رأی «علیرضا زاکانی»، ۱۲ درصد به سبد رأی «سیدامیرحسین قاصی‌زاده هاشمی» و ۸ درصد به «مسعود پزشکیان» منتقل خواهد شد.
از میان پاسخگویانی که قطعاً یا احتمالاً در انتخابات پیش‌رو شرکت خواهند کرد، درصورت انصراف «محمدباقر قالیباف»، ۲۷/۱ درصد از آرای ایشان به سبد رأی «سعید جلیلی»، ۲۱/۵ درصد به سبد رأی «مسعود پزشکیان»، ۱۲/۱ درصد «سیدامیرحسین قاضی‌زاده هاشمی»، ۸/۴ درصد «علیرضا زاکانی» و ۳/۷ درصد به «مصطفی پورمحمدی» منتقل خواهد شد.

ایسپا: با انصراف سعید جلیلی ۴۸ درصد طرفداران وی به محمدباقر قالیباف، ۱۵.۱ درصدشان به علیرضا زاکانی و ۷.۹ درصد به مسعود پزشکیان رأی خواهند داد.
 در حالی که با انصراف قالیباف ۳۳.۳ درصد آراء وی، به سبد رای سعید جلیلی افزوده می،شود و ۱۹.۴ درصد به پزشکیان رأی خواهند داد. ۱۸.۵ درصد نیز گفته‌اند برای جایگزینی تصمیمی نگرفته و باید برنامه نامزدهای دیگر را ببینند.

متا: در دوگانه آقایان پزشکیان و قالیباف، ۵۰.۳٪ از مشارکت کنندگان قطعی و احتمالی در انتخابات، گفته‌اند به آقای قالیباف رأی خواهند داد. در دوگانه آقایان پزشکیان و جلیلی، ۴۶٪ به آقای جلیلی رأی خواهند داد.

🔹رای‌های منفی
کسی که در دور دوم مقابل پزشکیان قرار می‌گرفت بیشتر از آنکه رای‌های مثبتش اهمیت داشته‌باشد رای‌های منفی‌اش مهم بود. چون بدنه انقلابی که خیلی‌هایشان تا صبح رای‌گیری مردد بین قالیباف-جلیلی بودند و تعداد مرددین در نظرسنجی‌ها هم موید این حرف است به هرحال به کاندیدای جبهه انقلاب رای می‌دادند، نکته مهم جذب رای‌های عموم مردم و خاکستری‌ها بود. 
برعکس تصور رایج، جامعه چند فرهنگی ایرانی نشان داده‌است «مسائل فرهنگی» بیشترازهرچیزی برایش اهمیت دارد حتی بیشتر از مسائل اقتصادی! در همین انتخابات با اینکه سعید جلیلی بر شعارهای اقتصادی، قشر محروم و روستایی تاکید داشت مسعود پزشکیان دست روی مسائل فرهنگی گذاشت و حتی حرف پیشین او در مورد بنزین ۲۵هزارتومانی مورد توجه قرار نگرفت! این اهمیت را حتی در مقایسه مسئله بنزین سال ۹۸ و درگذشت مهسا امینی سال ۱۴۰۱ هم می‌توان دید. ناآرامی‌های بعد فوت مهسا امینی به عنوان یک موضوع فرهنگی در مقایسه با ناآرامی‌های بنزین به عنوان امری اقتصادی، طولانی‌تر، رادیکال‌تر و گسترده‌تر بود. رای منفی جلیلی با توجه به سخنان و عملکرد خودش و اطرافیانش در مقایسه با رای منفی قالیباف در بدنه غیر مذهبی و انقلابی ایران خیلی بیشتر بود. مردم از رویکرد فرهنگی جلیلی در اینترنت و حجاب  و ... می‌ترسیدند. نظرسنجی‌ها هم موید این حرف بودند. 

🔸پی‌نوشت: ما یک دفعه در این انتخابات در این موقعیت ژئوپلیتیک پیاده نشده‌ایم! ایران تا بوده همین بوده؛ معجونی از قومیت‌های مختلف. این جملهٔ تکرار شونده که رای‌های انتخاباتی امسال قومیتی بود بیش از اینکه قابل اعتنا باشد بیشتر فرافکنی و جبرگرایی است. باید پرسید چرا سه سال پیش که رییسی رئیس‌جمهور شد رای‌های ایران قومیتی نشد؟ مگر همتی رقیب او از یکی از مناطق ترک‌نشین نبود؟ مگر همتی و مهرعلیزاده در مناظرات برای بیدار کردن رای‌های قومیتی به زبان آذری صحبت نکردند؟
حتی اگر این موضوع را بپذیریم که پیروز این انتخابات با رای قومیتی بالا آمد، بی خیال خراسان جنوبی و رضوی و شمالی هم شویم که رای قومیتی جلیلی بالاتر بود، همینطور بیخیال رای‌های گفتمانی قم و کرمان شویم،‌ اگر رای پزشکیان را در سیستان‌وبلوچستان و آذربایجان‌ها و اردبیل و کردستان نصف کنیم و به رای جلیلی اضافه کنیم باز هم رای پزشکیان بالاتر است. 
ضمن اینکه این شد دلیل؟ در انتخابات بعدی اگر کاندیدای اصلاح‌طلبان کرد و ترک و بلوچ و عرب بود و روی این مسائل تکیه کرد چه کنیم؟ آن وقت هم با گفتن اینکه رای‌ها قومیتی بوده باید شکست را بپذیریم و تلاشی برای رسیدن به اتحاد و یک پیروزی عاقلانه نکنیم؟!

 

 

  • هانیه معینیان
مدیریت اجرایی یا شورای تصمیم‌ساز؟!
 
مدیریت افکار عمومی با تکنیک مه‌آلودکردن فضا و تردید ایجاد کردن در اولویت‌ها، یا نقاط قوت را جزو نقاط ضعف گذاشتن و برعکس، گویی از وظایف این روزهای رسانه است! خیلی واضح و مشخص است که بالاترین مقام اجرایی یک کشور باید سابقه اجرایی در کارنامه‌اش داشته‌باشد ولی بعضی اطرافیان جناب جلیلی که قبلا هم طراح دوگانه‌هایی چون «وظیفه-نتیجه»، «صالح مقبول-اصلح نامقبول» و «عدالت-پیشرفت» بودند در ابتدای مسیر تبلیغات انتخاباتی با دوگانه‌سازی اشتباه دیگری چون «برنامه-کارنامه» به میدان آمدند و ذهن‌ها را مردد کردند و اینطور یک امر بدیهی به یک چالش اساسی تبدیل شد. 
 
🔹درحالی که جدا از صراحت این موضوع در قانون و بدیهی بودن این امر و همینطور جدا از اینکه کارنامه موفق بدون برنامه امکان تحقق ندارد، در سخنان رهبری هم توجه ویژه به کارنامه دیده می‌شود.
 
*«همیشه همین را میگویم که به حرف و وعده اعتماد نکنید: به عمل کار برآید؛ به حرف زدن و به گفتن و به وعده دادن نمیشود اعتماد کرد؛ در مسائل مهمّ کشور هم همین جور است. خب حرف، آسان است؛ هر کسی می‌آید یک ادّعایی میکند، یک وعده‌ای میدهد، یک حرفی میزند؛ به اینها نمیشود اعتماد کرد؛ باید نگاه کرد و دید که آیا یک عملی در گذشته‌ی این شخص وجود دارد که این وعده را تأیید کند و تصدیق کند، یا نه؛ اگر چنانچه وجود داشت میشود به او اعتماد کرد، وَالّا نه. بنابراین کارآمدی را با حرف نمیشود تشخیص داد.»*
 
*«ملت ایران برای حفظ منافع و تثبیت عمق راهبردی خود در معادلات پیچیده بین‌المللی و برای اینکه بتواند ظرفیت‌ها و استعدادهای طبیعی و انسانی خود را ظهور و بروز بدهد تا کام کشور شیرین شود و همچنین برای اینکه بتواند حفره‌ها و رخنه‌های اقتصادی و فرهنگی را پر کند، به رئیس‌جمهوری فعال، پر کار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب احتیاج دارد.»*
 
🔹حتی جناب جلیلی در صحبت‌هایشان اشاره کردند که: «رئیس جمهور پیمانکار نیست» درحالی که رهبری فرموده‌اند:
*«یک پروژه‌ی عظیمی بناست در کشور اجراء شود و او عبارت است از پیشرفت علمی، تعالی در میدان علم؛ پیمانکارش، دستگاه‌های دولتی‌اند»*
 
🔹پله بعدی بعد از ناموفق بودن در ایجاد این دوگانه، خلق کارنامه اجرایی برای جلیلی بود! آن‌ هم با ادبیات غلوآمیز درباره جایگاه شورای عالی امنیت ملی در کشور. قطعا شورای امنیت ملی وظیفه خطیری دارد که اهمیتش در قانون ذکر شده و نیازی به این تعبیرات اغراق آمیز ندارد ولی نکته اینجاست این شورا همانطور که در قانون هم آمده شأن تصمیم‌سازی دارد نه اجرایی!
به عنوان شاهد مثال کلام رهبری را در این موارد نقل می‌کنم:
▪️سخنان رهبری در دیدار با دبیر و کارشناسان شورای عالی امنیت ملی:
*«دبیرخانه‌ی شورا باید وظیفه‌ی مهم تصمیم‌سازی را به‌گونه‌ای انجام دهد که تصمیم‌گیری‌های شورای عالی امنیت ملی در چارچوب نگاه صحیح و چندبُعدی به مقوله‌ی امنیت باشد.»*
 
*«شورای عالی امنیت ملی باید به همه‌ی این مسائل در بخش‌های مختلف رسیدگی و تصمیم‌گیری کند و بر همین اساس دبیرخانه‌ی شورا نیز باید با اندیشه‌ی کارآمد و تلاش خستگی‌ناپذیر و کار کارشناسی مبتنی بر تفکر انقلابی، تصمیم‌سازی صحیح را برای مقابله با شیوه‌های پیچیده و جدید ضدامنیتی انجام دهد»*
 
▪️حکم رهبری در انتصاب جلیلی در کنار افراد دیگر در شورای راهبردی روابط خارجی: 
*«با توجه به تجربیات دوره ی گذشته و نقش این شورا در یاری رساندن مسئولان برای تصمیم گیریهای کلان و بهره مندی از نخبگان در این عرصه، امید است در دوره ی جدید شاهد حضور موثرتر آن شورا در وظائف محوله باشیم.»*
 
▪️در فراخوان رهبر انقلاب برای تکمیل و ارتقای الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، رهبری بعضی از دستگاه‌ها را به طور مجزا نام برده و مسئولیتشان را متذکر شده. دقیقا در اینجا تفاوت شأن تصمیم سازی شورای امنیت با شأن اجرایی قوه مجریه مشخص میشود: 
*«شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی در حیطه وظایف خود به بررسی و ارائه پیشنهاد نسبت به این نسخه از الگو بپردازند.»*
 
*«دولت فارغ از ملاحظات زودگذر، این سند را از جهت قابلیت اجرا و تحول‌آفرینی بررسی نماید و پیشنهادهای عملی برای ارتقای آن را ارائه دهد. از ذخیره مدیریتی و کارشناسی دولت در مرکز و استانها برای این منظور استفاده شود»*
 
▪️درجایی دیگر این تفاوت یکبار دیگر از زبان رهبری بیان میشود
«در شورای‌عالی امنیّت ملّی که همه‌ی مسئولین در آنجا حضور دارند، تصمیم‌گیری می‌شود و وزارت خارجه با شیوه‌های خودش بایستی آن‌ها را عملی بکند و پیش ببرد.»
 
  • هانیه معینیان

 

حوزه زنان از آن مقولاتی است که خیلی وقت است به عرصه جولان دادن افراد، جریان‌ها، گروه‌ها تبدیل شده‌ا‌‌ست. از طرفی هرکجا  پای مردم به میان می‌آید ادعاهای پوپولیستی هم سرو کله‌شان پیدا می‌شود. وقتی این دو مقوله یعنی «مردم» و «حوزه زنان» با هم ترکیب شود این ادعاها بیش و پیش از همه به میدان می‌آید و همچون صیادی به دنبال شکار خود می‌گردد.
در این میان هستند افراد و گروه‌هایی که بدون ادعاهای گزاف چه در نظر و چه در عمل وارد میدان واقعیت شده‌اند و دلسوزانه فعالیت کرده‌اند. ولی مثل اکثر مواقع در هیاهوی پوپولیست‌ها صدایشان به گوش کسی نرسیده‌است. به عنوان یک دانش‌آموخته و فعال حوزه زنان و خانواده که سال‌ها کار مسئولان و مدعیان را در این زمینه رصد کرده، باید بگویم در میان تمام مدیران و مسئولان قطعا محمدباقر قالیباف یکی از درخشان‌ترین کارنامه‌ها را در حوزه زنان و خدمت‌رسانی به ایشان دارد. در این یادداشت قصد دارم بخشی از کارنامه قالیباف را در حوزه زنان مرور کنم. منظورم از کارنامه قالیباف، حضورش در نیروی انتظامی، شهرداری و قوه مقننه است و با توجه به اینکه بازه‌ای 23 ساله را شامل می‌شود و قصدم مختصرنویسی است، این یادداشت در حد وسع و توان بنده است.

مطمئنم خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند که تنها کلانتری زنان در ایران در زمان مدیریت قالیباف در نیروی انتظامی تاسیس شده‌است. کلانتری که نه تنها اکثر کارکنانش بلکه رئیسش هم یک زن است که به مشکلات و مسائل زنان رسیدگی میکند. همه کاری هم انجام می‌دهد از  رسیدگی به پرونده‌های سرقت و دختران فراری و اعتیاد تا قاچاق و قتل! تنها کلانتری زن در ایران مثل بقیه کلانتری‌های دیگر همه‌جور درجه‌داری دارد سروان، افسر، کارآگاه. فقط تفاوتش این است که درجه‌داران این کلانتری همه زن هستند.
این اتفاق خوشایند دقیقا در همان سالی رخ می‌دهد که اولین گروه پلیس زنان از دانشکده آموزش عالی کوثر فارغ‌التحصیل و وارد نیروی انتظامی می‌شوند. درموارد دیگر هم کلا دوره قالیباف در نیروی انتظامی دوره عملی‌شدن همه طرح‌های قبل از او و زمان خود او در مورد پلیس زن است

کارهای قالیباف برای زنان در شهرداری برخلاف گمان اکثر افراد به «پارک‌های بانوان»، «مجموعه‌های شهربانو» و احیانا «اتاق مادر و کودک» در سطح شهر خلاصه نمی‌شود. مواردی که ذکر می‌کنم بعضی از آن اقدامات است که احتمالا به گوش خیلی ها نرسیده است.

 

-یکی از بهترین اتفاقات آن دوران، مجموعه «شهردخت» بود که برای مخاطب خاص ساخته شده‌بود! «دختران دانشجو»؛ آن هم در خیابان کارگر. مجموعه‌ای بزرگ ، در سه طبقه و برای اوقات فراغت دختران دانشجو. جایی که می‌توانی با خیال آسوده هم در آن استراحت کنی، هم ورزش کنی، هم خرید کنی و هم عکس بگیری!
-زنان بدسرپرست و خودسرپرست از آن زنانی هستند که همیشه همه دلشان می‌خواهد برایشان کاری بکنند! ولی اکثرشان در حد همان حرف می‌ماند. «مجموعه‌های کوثر» از دیگر اقدامات موثر و مفید شهرداری برای این زنان بود که بعد از شناسایی این زنان، آن‌ها را آموزش می‌داد و بعد امکان فعالیت و درآمدزایی را برایشان مهیا می‌کرد. این فعالیت‌های تولیدی در زمینه‌های مختلفی از ساخت کیت‌های الکترونیک و ساخت زیورآلات گرفته تا تولید پوشاک را شامل می‌شد. البته به همینجا هم ختم نشد و فرزندان این زنان هم از آموزش‌های تحصیلی و شغلی بهره‌مند شدند. نتیجه این کارها از همه چیز شیرین‌تر بود، هفده هزار نفر از زنان در این مجموعه‌ها تحت پوشش قرار گرفتند.
-ایجاد گرم‌خانه مخصوص زنان در تهران هم جزو  اولین‌های قالیباف بود که برای قشر آسیب‌دیده تدارک دیده‌شده بود و غیر از جای خواب  و غذا، خدمات پزشکی و مددکاری و توانمند سازی هم به زنان بی‌خانمان می‌داد.
- تجهیز کتابخانه‌های تخصصی زنان
- جشنواره‌های زنانه محله‌محور با رویکردهای آموزشی، اشتغال‌زایی، فرهنگی
 -«خانه‌های تسنیم» با رویکرد حل معضلات محله توسط زنان

از جمله اقدامات مجلس یازدهم لایحه ارتقای امنیت زنان بود که به موضوعات مختلفی می‌پرداخت و از حوزه آموزش و پیشگیری تا درمان و مددکاری و اقدامات حقوقی را شامل می‌شد. این قانون مصادیق زیادی را مدنظر قرار داده که این مطلب کوتاه نمی‌تواند همه را بیان کند ولی بعضی از موارد آن یادآور مصادیقی است که زمانی در جامعه ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده‌بود:
«جرم‌انگاری  ارسال بدون رضایت پیام مستهجن به زنان»
«مجازات شوهری که همسر خود را از خانه اخراج کرده یا مانع ورودش شده »
«جرم‌انگاری اجبار زن به ازدواج یا طلاق »
«مجازات زوجی که علم به ازدواج اجباری زن دارد»
«اصلاح مقررات راجع به صدور گذرنامه برای زنان»
«اعطای تسهیلات قرض‌الحسنه در جهت اشتغال زنان آسیب‌دیده فاقد تمکن مالی»
«درمان رایگان زنان آسیب‌دیده فاقد تمکن مالی»
«رسیدگی خارج از نوبت به جرایم آسیبی در پرونده‌های سوء رفتار علیه زنان»
«تشدید مجازات هرکس که مرتکب قتل عمد زنی شود و به هر علت قصاص نشود»
و...
اقدام بعدی مجلس، مواد الحاقی برنامه هفتم توسعه است که به طور خاص به موضوعاتی چون حکمرانی زنان( توجه ویژه به معاونت امور زنان و خانواده رئیس جمهور و ساختار مشاوره امور زنان و خانواده دستگاه‌های اجرایی) مصوباتی برای زنان روستایی و عشایر برای اولین بار و رفع موانع کنش اجتماعی زنان می‌پردازد.

  • ۰ نظر
  • ۲۶ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۹
  • هانیه معینیان

این روزها مدام چند سکانس در ذهنم رژه می‌رود. سکانس سقوط بالگرد در فیلم «چ» اولین سکانسی‌ست که بعد از شنیدن خبر شهادت در ذهنم رژه می‌رود. همان سکانس نفس گیر که گمونم هیچ کسی نمی‌توانست به زیبایی حاتمی کیا آنرا دربیاورد. جای آدمها در ذهنم تغییر می‌کند، غیر از کوه، کمی دار و درخت در ذهنم جان میگیرد و صحنه چرخ زدن بالگرد، چرخ زدن، چرخ زدن و .. دوست ندارم به پایان قصه فکر کنم. همینجا داستان تمام می‌شود. دوست ندارم فکر کنم آدمهای آن بالگرد در جنگل‌های ورزقان چطور شهید شده‌اند...
اما چیزی که جدیدا به آن اضافه شده سکانس‌های فیلم «بادیگارد» است. پررنگ‌ترین‌هایش سکانس ابتدایی و انتهایی فیلم است. اول قصه، آنجا که «حیدر» فراموش کرده محافظ است و همینطور پایان داستان؛ آنجا که به خودش می آید و میشود حیدر سابق...
آن روزها که فیلم را دیدم خیلی خوشم آمد، حالا اما گمان میکنم خیلی دور است از واقعیت... انگار پایانش باید تغییر کند. انگار باید حیدر به خودش بیاید و بفهمد همیشه هم اینطور نیست، اینطور نیست که شخصیت های سیاسی دیگر مثل دهه شصت ارزش فدا شدن نداشته باشند! اینطور نیست که شخصیت های علمی جای شخصیت های سیاسی را گرفته باشند! اینطور نیست که شهادت از رییس جمهور و نخست وزیر رسیده باشد به استاد دانشگاه...انگار یک نفر باید اینها را در گوش حیدر زمزمه کند: ایران در مسیر حق است، هنوز بعضی‌ها شهیدانه زندگی می‌کنند؛ هنوز رییس‌جمهور‌ها و دیپلمات‌های ایران شهید می‌شوند...

  • ۱ نظر
  • ۰۳ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۴۴
  • هانیه معینیان
من ابراهیم رئیسی را فقط به قدر رئیس جمهور ایران دوست می‌داشتم نه کمتر نه بیشتر! دیروز بین رصد کردن اخبار، دلم بیشتر از رییس جمهور، نگران امیرعبداللهیان و نماینده ولی فقیه محبوب و دوست داشتنی تبریز بود. مدام با خودم می‌گفتم شما دو نفر در آن بالگرد چه‌کار می‌کردید آخر؟! مانند خیلی از «اگر»های دیگران این آیه قرآن فراموشم شده‌بود: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، همانند آن کافران مباشید که درباره برادران خود که به سفر یا به جنگ رفته بودند، مى‌گفتند: اگر نزد ما مانده بودند نمى‌مردند یا کشته نمى‌شدند. خدا این پندار را چون حسرتى در دل آنها نهاد. و خداست که زنده مى‌کند و مى‌میراند و اوست که اعمال شما را مى‌بیند.» نمیدانستیم این بالگرد، مرکب شهادت بود... چه این که آن دوتا بالگرد دیگر با وضعیت مشابه سرنوشت دیگری داشتند.
 
 امروز بعد از شنیدن خبر شهادت سوگوار شدم. خیلی از مردم همین طورند. حتی آنهایی که رییسی را  قبلا نقد میکردند،  حتی آنهایی که درشت بارش می‌کردند... دیدمشان؛ حزن پشت چهره‌شان را دیدم. حواستان پرت آنهایی که هلهله می‌کنند نشود. شادی باید از یک علت حقیقی نشئت بگیرد، وگرنه دلقک‌ها شادترین مردم دنیا بودند!
 
من ابراهیم رئیسی را فقط به قدر رئیس‌جمهور ایران دوست می‌داشتم نه کمتر نه بیشتر! ولی امروز عزادار یکی از عزیزترین رئیس‌جمهورهای ایران هستم، همینطور یکی از عزیزترین دیپلمات‌های ایران و یکی از عزیزترین امام جمعه‌های ایران و این خاصیت شهادت است...
  • ۳ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۰۷
  • هانیه معینیان

خانواده و اخلاق پای ثابت تمام فیلم های بهروز شعیبی‌ست، در بعضی فیلم‌ها مقولات دیگری مثل سیاست یا جامعه هم ضمیمه می‌شود، ولی فیلم آخر بهروز شعیبی بیش و پیش از همه چیز فیلمی خانوادگی‌ست. موضوعی که در دهه‌های اخیر سینمای ایران چندان درباره‌اش حرفی زده نمی‌شود و اگر هم زده شود برای این است که فحشی نثارش کنند! اگر هیچ دلیل دیگری وجود نداشت همین دلیل و همینطور حال خوب فیلم، آن را دیدنی کرده است، و البته که خوبی‌های دیگری هم وجود دارد.

 

«آغوش باز» روایتی از سه زوج است. یکی در اواخر راه ازدواج و زندگی، یکی در اواسطش و دیگری در ابتدای راه نامزدی.

 

[از این پاراگراف خطر لو رفتن قصه وجود دارد]

 

مهوش آلزایمر دارد به‌نحوی که حتی همسرش را هم به خاطر نمی آورد، با این وجود عشق مصطفی به مهوش و پیشینه‌ی عاشقانه زندگی‌شان این مشکل را به مشکل جدی تبدیل نکرده، حتی می‌توان گفت به نوعی فرصتی شده برای در کنار هم ماندن. چالش‌ها و معضلات اصلی فیلم مربوط به دو زوج دیگر است. گویی عشق بین مهوش و مصطفی که نماینده نسل گذشته هستند در دو زوج جوان از بین رفته؛ بین پیام و زهره به عادت تبدیل شده، بین هومن و شادی هم اصلا عشقی وجود نداشته، از همان اول فریب جایش را پر کرده است. در واقع شعیبی با نشان‌دادن رفتارشناسانه سه زوج در سه مرحله زمانی مختلف و مشکلاتشان، ما را متوجه بحران خانواده در این نسل و نسل های آینده می‌کند، سه‌نسلی که هرچه جلوتر آمده‌اند چیزهایی را از دست داده‌اند. ظاهرگرایی، پول‌پرستی و بی‌اخلاقی مواردی است که فیلم آن را دلیل نابودی خانواده می‌داند.

 

از خوبی‌های دیگر فیلم سکانس‌های نمکینش است، از طنز موقعیت‌های هومن و خاطرات و ضرب‌المثل‌های بامزه‌ای که از پدرش بازگو می‌کند تا نوع ارتباط و گاهی دیالوگ‌های بین مصطفی و مهوش، با بازی خیلی خوب و باورپذیر احترام برومند و البته سکانس انتقام هومن و تعلیق جالبش.

از سویی دیگر اگر بخواهیم دقیق‌تر نگاه کنیم آغوش باز را می‌توان یک فیلم زنانه دانست. اعتراض زهره، به نادیده‌انگاشته‌شدن توسط همسرش -که با تعلیق هنرمندانه و کنایی کارگردان تا آخر او را نمیبینیم- و همچنین خرده‌داستان‌های فیلم همگی رنگ و بوی زنانه داشتند. که البته مادرانه‌های فیلم بیش از همه چیز به چشم می‌آمد؛ پیام که به خاطر مادر بیمارش قبول می‌کند کنسرتش را برگزار کند و هاتف که در زمان مسابقه با فکر کردن به مادرش استرسش را کم می‌کند.

 

از نقاط قوت فیلم گذشته، آخرین ساخته شعیبی روی دیگری هم دارد که نسبت به ساخته‌های قبلی اش مثل دارکوب، دهلیز و حتی شاید بدون قرار قبلی در نگاه مخاطب امتیاز کمتری می‌گیرد. فیلمنامه نقطه ضعف اصلی فیلم است، فیلم‌نامه‌ای که روایتی ساده دارد و جایی برای عمیق‌شدن چه در داستان‌ها چه در شخصیت‌ها ندارد. بعضی جاهای داستان برایمان گنگ است، ما دلیل رفتار تند پیام و حتی هاتف را نمی‌دانیم، معنی بعضی جملات را در قصه متوجه نمی‌شویم، پایان فیلم هم خیلی عجولانه، بچگانه و لوس تمام شد، گویی قصه فدای پایان خوب شده بود! نگاه هومن به نگین ناگهان تغییر کرد و زهره ناگهان پیدایش شد، بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی رخ داده...

 

با این حال من گمان می‌کنم می‌شود این نقاط ضعف را نادیده گرفت و به تماشای فیلم خوب آغوش باز نشست، آن هم با خانواده! در فیلم خبری از شوخی‌های جنسی و عاشقانه‌های افراطی لوث‌شده نیست. علاوه بر این، گرچه خوش‌بختانه در سینمای ایران مضامینی مثل طعمه قرار دادن فقر و بی‌پولی در پایین شهر، یا روایت اغراق‌آمیز دعواهای زن و شوهری در طبقه متوسط هر سال دارد کمتر می‌شود و گویی کپی از فیلم‌های پرفروش ژانر نکبت در بین مخاطبان ایرانی دیگر مثل سابق طرفدار ندارد، ولی هنوز هم پیدا کردن حال خوب از بین اکثر فیلم‌های جنگی از یک طرف و فیلم‌های روشنفکرانه در طرف دیگر، خیلی سخت است. شعیبی به درستی جای خالی حال خوب را در سینما حس کرده است و تلاشش را می‌کند فضای تکراری این دهه را تغییر دهد و این ستودنی است.

 

انتشار در مجله میدان آزادی

  • هانیه معینیان

آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم می‌کرد هر کداممان در اطرافمان آدم‌های مجرد زیادی دیده‌ایم که فکری برای ازدواج ندارند.

 
 دلیل اقتصادی شاید مشهورترین دلیل‌شان باشد، ولی من گمان می‌کنم این دلیل برای اکثریتشان بهانه‌ای بیش نیست. البته من به دلیل ازدواج نکردن انسان‌های امروزی کاری ندارم، بلکه می‌خواهم در مورد دلایل ازدواج کردن حرف بزنم. 
 
تصور خیلی‌ها از ازدواج مخدوش است و این ربطی به صنف مردان یا زنان ندارد. یک اپیدمی جهانی است. به همین خاطر خیلی فرقی ندارد چه کسی رو به رویشان قرار بگیرد، به هرحال بر اساس یک تصور اشتباه یک رابطه بدشکل خواهد گرفت. شاید شما هم گمان می‌کنید که دلیل این همه طلاق در جهان و ایران قرار گرفتن افراد کنار یک آدم اشتباهی است؟! و مثلاً اینکه نیمهٔ گمشدهٔ خیالی‌شان کنارشان نیست؟
گرچه برای درصدی از آدم‌ها این موضوع صحت دارد ولی واقعیت این است که برای اکثریتشان حتی اگر آدم دیگری هم روبه رویشان قرار می‌گرفت اوضاع تغییری نمی‌کرد!
البته این رابطه بد می‌تواند ادامه‌دار باشد و طلاقی هم اتفاق نیفتد چون همیشه یک طرف ماجرا دارد فداکاری می‌کند، به تنهایی ( گرچه این دست آدم‌ها کم شده‌اند ولی هنوز وجود دارند!)
 
اصلا ازدواج چیست؟
اگر نگاه لیبرالیستی غالب در جهان را کنار بگذاریم و به اسلام نگاهی کنیم به کامل ترین و در عین حال مطابق با واقع ترین تعریف از ازدواج می‌رسیم؛
اسلام از ازدواج به «پیمانی غلیظ» تعبیر می‌کند. آنچه در یک پیمان بیش از هرچیزی اهمیت دارد وفای به آن پیمان و مسئولیت‌پذیری است، وقتی از یک پیمان به «پیمان سخت» تعبیر می‌شود یعنی این امر اهمیتش چندبرابر است و قطعا نقض این پیمان هم خیلی سخت، دورتر از انتظار و با تبعات زیاد است. به همین خاطر خداوند طلاق را مغبوض‌ترین حلال می‌داند و درست به همین خاطر از ازدواج به مهمترین بنای اسلامی تعبیر می‌شود. 
نکته جالب توجه این است که خداوند وقتی می‌خواهد از ازدواج حرف بزند برعکس زمانی‌که می‌خواهد از خانواده حرف بزند کمتر از عشق و دوست داشتن حرف به میان می‌آورد. این به این معنی است که مانند هر مسئولیت دیگری این عقل است که باید راهنما و مدیر باشد ولی آنچه زندگی را به پیش می‌برد و دوام آن را تضمین می‌کند عشق و محبت است.
 
چرا ازدواج کنیم؟
چون انسانیم! شهید مطهری در تفسیر آیه امانت« إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ» می‌گوید منظور از امانتی که بقیه مخلوقات از پذیرش آن امتناع کردند و انسان آن را پذیرفت «مسئولیت» است.
از همینجا اهمیت مسئولیت و اراده‌ای که منشا آن است مشخص می‌شود: یک پایه اصلی انسانیت انسان همین مسئولیت‌پذیری اوست.
البته مثل همه مسئولیت‌های اسلامی دیگر، در ازدواج هم پاداش‌هایی وجود دارد که برخی به غریزه انسان برمی‌گردد و برخی به روح انسان مربوط است. تامین نیاز و بقای نسل را همه‌مان شنیده‌ایم ولی ازدواج چیزی بیش از این‌هاست؛ انسانِ در مسیرِ شدن یکی از مهم‌ترین راهبرهایش ازدواج است، چه‌بسا هیچ امری مثل ازدواج نتواند آدم را آبدیده کند! هرچقدر قبل ازدواج در نقش آدم خوب‌ بازی‌کرده‌باشی این ازدواج است که خودت را به خودت می‌شناساند و می‌فهماند واقعا چقدر آدم خوبی هستی!
صبر، گذشت، ایثار، دیگری‌خواهی، مسئولیت‌پذیری، صداقت و ... به شکل عیانی در ازدواج مورد سنجش قرار می‌گیرد. اینها به این معناست که اگر برای خوب‌شدن تلاش می‌کنی ازدواج یک سکوی پرتاب است! 
 
البته اگر کامل شدن و جهان‌بینی اسلام را هم کنار بگذاریم ازدواج یک خاصیت دیگری هم دارد و آن اینکه لذت‌هایی را به تو می‌چشاند که تا قبلش هرچند آن‌ها را تجربه کرده‌باشی ولی آنقدر عمیق نبوده است و البته لذت‌هایی که تا به حال تجربه نکردی و جزو ناب‌ترین لذت‌های بشری است؛ مثل مادری و پدری.
  • هانیه معینیان

برای چندمین بار است که فهمیدم گره زدن حال خوب به یک اتفاق، سرابی بیش نیست. نمی‌دانم شاید این عادت مردم این روزگار باشد؛ غرق در آینده و حسرت‌خور گذشته...
ولی برای چندمین بار زندگی به من فهماند که باید در حال زندگی کنم و از آن لذت ببرم! اینکه در سرم هزارتا نقشه بکشم که اگه فلان اتفاق بیفتد، فلان چیز را بخرم، اگر آنجا بروم، اگر، اگر، اگر...این «اگر»ها هیچ‌وقت برایم شادی غلیظی را به ارمغان نیاورده. چه بسا اگر با خودم بنشینم و فکر کنم آن گذشته‌ای که گمان می‌کردم دردناک است شادی‌اش دلچسب‌تر از آن «اگر» اتفاق افتاده باشد...
نمی‌دانم...شاید به انتظار نشستن برای یک شادی مضحک‌ترین اتفاق این دنیا باشد، شادی همیشه هست فقط باید پیدایش کرد و چه بسا در روزهای سخت شادی عمیق‌تر و دلچسب‌تر هم باشد!

 

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...