برداشت اول:
مقالهها را میخوانم. تقریبا همهشان در تحلیل رفتار بارداری و فرزندآوری سراغ زنان رفتهاند. شاید بین آن همه مقاله فقط یکی نگرش مردان را، آن هم ناقص بررسی کرده بود ولی تا دلتان بخواهد از تحصیلات زنان، اشتغال زنان، فردگرایی زنان و ...صحبت شده بود و من مابین آن مقاله ها به این فکر میکردم که آیا مقوله جمعیت و فرزندآوری فقط به زنان مربوط است؟!
برداشت دوم:
جزوه را باز میکنم« دیدگاه انقلاب در مورد زن این است: هم مشارکت اجتماعی مهم است و هم خانواده مهم است...»
خیلی ها دوست دارند بگویند این نشدنی است این فقط وقتی به زبان می آید شیرین است ولی عملی نیست.
برداشت سوم
در تحلیل مشکلات و اشتباهات مربوط به «خانواده» زنان مقصر ردیف اصلی و حتی گاهی تنها مقصر شناخته میشوند؛ اگر رشد جمعیت پایین است، اگر در باروری به زیر سطح جانشینی رسیده ایم، اگر طلاق افزایش یافته، اگر ازدواج کاهش یافته انگشت اشاره به سمت زنان است.و این نگاه نشئت گرفته از این تفکر رایج است که خانواده تنها با زن فهم میشود. مرد جامعه دیروز در خانه حکمرانی میکرده است و در جامعه امروز فقط وظیفه تامین معاش دارد( که بعضی ها این را هم قبول ندارند!) وظیفه دیگری بر مرد مترتب نیست. اصلا جامعه با جوش و خروش این مردان(و گاهی زنان!) پیشرفت میکند وقتی اولویت ذهنی مرد همیشه جامعه باشد و تنها وظیفه اش در خانواده را تامین معاش بپندارد میشود همین اوضاعی که شاهدش هستیم. یعنی یا زن به مادری و همسری بپردازد و حضور اجتماعی نداشته باشد یا هم مادر و همسر و خانهدار باشد و هم فعالیت اجتماعی داشته باشد ولی زمانی که کم آورد، خسته شد، مریض شد باید یکی را فدای دیگری کند؛ همین. توقع کمک از سمت مرد بیجاست چون اولویت مرد همیشه جامعه است نه چیز دیگر...کاش یکبار در این نشستها و همایشها و مناظره ها با موضوع «تحلیل الگوی سوم زن» از نقش مهم و حیاتی مردان هم صحبت به میان میآمد...
برداشت چهارم:
کلام امام موسی صدر در این مورد خواندنی است:
در این عصر قبول ندارم که گفته شود: «پشت هر مرد موفق یک زن ایستاده است.» زیرا این فرد موفق، هم میتواند مرد باشد و هم میتواند زن باشد. زن اگر بخواهد میتواند بزرگ باشد، همانگونه که مرد نیز اگر بخواهد میتواند بزرگ باشد.