من ابلق را دوست نداشتم؛ اصلا دوست نداشتم. این دوست نداشتن هم ربطی به مباحث ساختاری فیلم ندارد. آخرین ساخته نرگس آبیار مانند اثر پیشینش، روی موج محتوا حرکت میکند و جلو میرود تا ساختارش. احتمالا تعریف افراد از فیلم زنانه متفاوت است، ولی گمان میکنم فیلمی زنانه است که نه تنها موضوعش مربوط به زنان است بلکه قهرمانش هم یک زن است؛ قهرمانی که منفعل نیست. فیلمی که فقط شخصیت اصلیاش زن باشد و نقش یک قربانی را بازی کند زنانه نیست. من این نگاه «سابجکتیو» به زن را نمیپسندم؛ چون احساس ناخوشایند ابزار بودن را تداعی میکند. جالب اینجاست که ابلق دو زن قربانی مشخص دارد که باید ساکت باشند؛ الناز شاکردوستی که مورد تعرض قرار گرفته و گلاره عباسی که چشم روی چشمچرانیهای شوهرش بستهاست. ابلق در بهترین حالت یک فیلم اجتماعی است برای طرح یک معضل اجتماعی و اخلاقی، نه بیش از این. در واقع بیش از اینکه فیلم تجاوز باشد فیلم غیرت است، آن هم از نوع منفی و منزجرکنندهاش.
نکته دیگر اینکه فیلم بیسر و ته است؛ معلوم نیست چرا الناز شاکردوست لهجه دارد؟ آن منطقه فقیرنشین کجاست؟ اصلا قصه چرا دارد آنجا روایت میشود؟ طبق گفته نرگس آبیار فیلم تحت تاثیر جنبش «می تو» بوده است! جنبش می تو بالاشهریها یا نهایتا طبقه متوسطیها چه ربطی به پایین شهر دارد؟! اگر هم فقط از این جریان الهام گرفته و میخواسته جامعه ایران را روایت کند، سبک زندگی دینمدارانه جایش در این جریان کجاست؟ سکوت شاکردوست آنطور که آبیار نشان میدهد برآمده از دین است؟ یا آنطور که ما میدانیم برآمده از سنت؟ اینها را که کنار هم میگذارم حس میکنم آبیار فقط خواسته بر موج میتو سوار شود که جا نماند.
ای کاش نرگس آبیار فیلمهای -به زعم خودش- با موضوع زنان را همینجا تمام کند و سراغ موضوعات دیگر برود! چون قطعا کاگردان خوبی است. هنوز «نفس» با اختلاف بهترین ساخته نرگس آبیار و یکی از خوبهای سینمای ایران است.
- ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۱۸