جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

ما شبیه هم نیستیم!
هرطور فکر می‌کنم ما شبیه شما نیستیم.
دنیایمان خیلی متفاوت است؛ ما روزمره‌هایمان خلاصه می‌شود در خواب و خوراک و کار و تفریح و لباس و... روزمره‌های شما ولی فرق دارد. موقع غذا پختن صدای انفجار می‌شنوید، با صدای موشک از خواب بیدار می‌شوید... مویه صدای آشنای روزگارتان است و بوی خون رایحه هر روزتان...
شما با جنگ بزرگ شدید! مرگ بخشی از زندگی روزمره‌تان شده..
 هربار که تصویر یکی از شما را می‌بینیم غمی بر دلم می‌نشیند و راستش را بخواهید به شما غبطه می‌خورم!
ایمانتان
ایمانتان 
ایمانتان 
ستودنی‌ست و مثال زدنی... 
چه آن زمان که مقلوبه فلسطینی را محکم بر سینی می‌کوبید، چه آن زمان که  فرزند شهیدتان را در آغوش می‌گیرید، چه آن زمان که برای همسرتان عزاداری می‌کنید، چه آن زمان که با شجاعت بر دشمن سنگ می‌زنید، چه آن زمان که زینب‌وار با دست خالی روبه روی خصم می‌ایستید و محکم و بدون ترس با سلاح زبان به او تیر می‌زنید. 
نمی‌دانم؛ شاید آن زمان بیش از همه به یاد زنان شهید مقاومت می‌افتید به یاد «وفا ادریسی» اولین شهید راه مبارزه یا اقدام شجاعانه و شهادت «نورا جمال» ۱۵ ساله یا «ریم صالح الریاشی» که قبل از شهادت در وصیت‌نامه‌اش برای دو فرزند ۱۸ ماه و سه‌ساله‌اش نوشت «این بچه‌ها را نزد خانواده به امانت می‌گذارم و اطمینان دارم که تحت توجهات خداوند، رشد خواهند کرد.»
به شما غبطه می‌خورم؛ برای روح بلندتان و برای ایمان استوراتان، که شما درختان زیتون پرباری هستید که در صحرا روییده‌اید...
که مولایمان علی(ع) می فرماید:
بدانید که درختان بیابانی چوبشان محکمتر است، اما درختان سرسبز که همواره در کنارآبند پوست نازکترند. درختانی که در بیابان می رویند و جز با آب باران سیراب نمی شوند، آتششان شعله ورتر و با دوامتر است.
 
  • هانیه معینیان

 آنقدر ذهنم از ذهن بعضی‌ها دور است که انگار ما در دو اقلیم متفاوت زیست می‌کنیم.
البته که شخصی که از صبح تا شب در رسانه‌های خارجی سرک می‌کشد و خوراکش را از آنها می‌گیرد بزرگ شده اقلیم آنهاست. 
آنها که شیفته فرهنگ غرب هستند فقط بدنشان اینجاست وگرنه فرزند همان‌هایند. 

 اسلام بیش از هر دین و مکتبی به عقل و تفکر اهمیت داده است. بیش از هر دین و مکتبی با تقلید جاهلانه مبارزه کرده است.
اسلام برای همیشه تاریخ یک درس جاودانه برای انسان دارد. چه آنجا که می‌گوید «أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ» _که جای آبائهم هرچیزی را می‌شود گذاشت_ که می‌خواهد یک حکم کلی بدهد که محو شدن و مرعوب شدن و افسون شدن باطل است. حتی اگر آن پدرت باشد! 
چه آنجا که می‌گوید «قُل هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ» حالا که خودت را نباختی باید دنبال برهان و دلیل باشی...
 چون جمهوری اسلامی طرفدار فلسطین است پس من مخالف فلسطین می‌شوم که هم تقلید بچگانه از غرب است و هم دلیلی بی پایه و برهان.

  • هانیه معینیان

زن چادری با هیجان زیاد خطاب به فروشنده صحبت می کرد. دخترش هم با تکان‌های سر حرف مادرش را تایید می کرد. «ما اینو تو آمازون دیدیم؛ بعد خودمون شروع کردیم به تولیدش. خیلی کیف خوب و راحتیه...» اینها را زنی که تازه وارد مغازه شده بود خطاب به فروشنده می‌گفت. فروشنده هم کیف را بررسی می‌کرد و از کارشان تعریف می‌کرد. دختر همراه زن هم ادامه داد که الان خودش زیر چادر همین کیف را انداخته‌است برایم جالب شد. دختر لپ‌تاپش را گذاشته‌بود در همان کیفی که آن زن تعریفش را می‌کرد و انداخته‌بود روی کولش ولی چیزی معلوم نبود!
از مغازه که بیرون آمدم یاد زمان دانشجویی‌ام افتادم. چقدر آن زمان به این کیف‌ها نیاز داشتیم ولی نبود. مجبور بودیم وسایلمان را بگذاریم در یک کیف دوشی و کج شویم از سنگینی کیف! با اینکه کیف کولی راحت‌ترین گزینه برای یک زن چادری‌ست. ولی تصورکیف کولی زیر چادر بیشتر برایمان فحش بود تا راه‌گشا... همینطور که سمت خانه می‌آمدم فکر کردم که ما چند سال از دوره‌زمانه‌مان عقبیم؟ در دوره‌ای که همه وسایل برای راحتی انسان طراحی شده؛ زمانه‌ای که حتی به پیش‌پا افتاده‌ترین کارها هم فکر می‌شود حتی برای اینکه تخمه و چیپس و پفک و تخم‌مرغ آب‌پز را از آنچه که هست راحت‌تر بخوریم ظرف مخصوص می‌سازیم، به راحتی امثال ما اصلا فکر می‌شود؟
ما در این زمانهٔ «همه برای راحتی انسان» زندگی می‌کنیم ولی هرچه جلوتر می‌رویم حجاب داشتن سخت‌تر می‌شود! ما چادری‌ها هروز بیش از دیروز تشویق می‌شویم که چادرمان را کنار بگذاریم. روی بعضی‌ها اثر دارد و چادر را کنار می‌گذارند؛ هرکس هم دلایل خاص خودش را دارد؛ از دلایل فقهی عدم استحباب چادر تا دلایل سیاسی و هزار دلیل دیگر. ولی به نظرم این دلایل همه‌اش پوچ است؛ دلیل اصلی این است که ما هر چه جلوتر می‌رویم شرایط را برای چادری‌ها سخت‌تر می‌کنیم. اصلا منظورم دلایل اجتماعی نیست، که البته این دلایل بی‌تاثیر هم نیست ولی منظورم این است که نتوانستیم چادر را بروز کنیم.
باز هم مقصودم این نیست که مدل جدیدی از چادر ارائه دهیم، کمترین و ساده‌ترین راه همین‌ست. چند سالی است که به ابتذال هم
کشیده شده‌است. منظورم این است که ما در تولید محصولات حجاب، جز زیبایی و تنوع به چه چیزی فکر کردیم؟ آیا به کارآمدی هم فکر کرده‌ایم؟ ست کردن ساق دست و روسری، کیف و روسری و کفش، چادر نگین‌دار یا گلدوزی، جنسهای براق و هرچه ازین دست مگر جز توجه به زیبایی نکته دیگری دارد؟ آنقدری که گیره روسری «یو شکل» هزار تومانی گره از کار ما باز کرد اینها نکرد و نخواهد کرد. آن زمانی که لبنانی بستن روسری مد شد ما تا مدت‌ها از سوزن مرواریدی استفاده می‌کردیم تا اینکه بعد از سالها که سوزن در دست و صورتمان فرو رفت و روسری‌هایمان را خراب کرد این گیره‌ها آمد.
ولی چند درصد کارهای ما برای حجاب شبیه این گیره روسری کارآمد بوده؟ چادر مدل‌دار که سالهای سال است در کشورهای
عربی بوده. ما کار خاصی نکرده‌ایم که ملی و دانشجویی و کارمندی و اینها را اختراع کرده‌ایم. نمی‌گویم تولید اینها مهم نبوده ولی می گویم کار شگرفی نبوده. ما اصلا چقدر به راحتی یک زن محجبه فکر کرده‌ایم؟ چرا هنوز کیف کولى مناسب زن چادری نداریم؟ چرا عینکی به عنوان عینک حجاب ساخته نمی‌شود تا زنهایی که نمی‌خواهند هنگام تردد به مهمانی و عروسی آرایششان دیده‌شود استفاده کنند؟ درست است در حال انقراضیم ولی هنوز منقرض نشده‌ایم. چرا یک دستکش مخصوص با جنس خاص وجود ندارد که وقتی زنان چادری مجبور به استفاده از دستکش هستند نگهداشتن چادر برایشان سخت نباشد؟ چرا لوازم آرایش با ظرفی خیلی کوچکتر از آنچه که هست تولید نمی‌شود که زنانی که کمتر از این وسایل استفاده می‌کنند بعد از چند وقت مجبور نباشند انبوهی از اینها را به خاطر تاریخ گذشته بودنشان دور بریزند؟ چرا ماسک مناسب برای زنان محجبه نداریم و هزاران چرای دیگر که گاهی تولیدش و حتی هزینه‌اش خیلی کم است ولی خیلی راه‌گشاست. مثل همان گیره‌های روسری. ولی چون کسی به «کارآمدی» فکر نمی‌کند اتفاق خاصی نمی‌افتد...

 

ولی دنیا یک زندگی راحت‌تر به ما محجبه‌ها بدهکار است...

  • هانیه معینیان

این‌بار هم با ذوق زیاد به تماشای یک فیلم نشستم: دسته دختران. ذوق زیاد برای فیلمی که می‌دانستم با محوریت زنان ساخته شده‌است، کلی سروصدا کرده‌بود و به مذاق خیلی‌ها خوش آمده‌بود و حتی بعضی آن را فمینیستی می‌دانستند. ولی باز هم توی ذوقم خورد و فیلم هرچه جلوتر رفت بیشتر دوستش نداشتم.
راستش را بخواهید من ویلایی‌ها ی منیر قیدی را هم دوست نداشتم. ولی دسته دختران به مراتب بدتر و ضعیف‌تر از ویلایی‌ها بود.
دسته دختران هیچ‌چیزی برای دوست‌داشتن نداشت؛ نه بازی خوب (جز فرشته حسینی) نه کارگردانی، نه فیلم‌نامه و... صرفا ثانیه به ثانیه صدای بمباران در فضا می‌پیچید! فیلمی با این سوژه و داستان پرکشش که کاملا جای حماسه‌سرایی داشت، تهی بود از این مضامین. در حساس‌ترین جای فیلم، داستان یخ، خالی و بدون احساس و حتی بدون اوج گرفتن ادامه پیدا کرد. شخصیت‌ها خیلی نچسب بودند و نمی‌شد ذره‌ای باهاشان هم‌ذات‌پنداری کرد. نیکی کریمی تا دلتان بخواهد بد بود.
کاش بدبودنش به همین‌جا ختم می‌شد.مهم‌تر از همه اینها و بدتر از همه اینها برای من این بود که دسته دختران ساخته شد تا بگوید دسته دخترانی نباید وجود داشته باشد! چرا؟! چون زنان فیلم در حساس‌ترین موقعیت‌ها احساساتشان گل می‌کرد و به دشت کربلا می‌زدند! خانم دکتر داستان درست در زمان رسیدن به انبار مهمات فیلش یاد هندوستان می‌کند و به جای کمک در آن موقعیت حساس به دنبال نامزد گم شده‌اش می‌رود! فرمانده هم در هنگام سقوط شهر و فرار مردم یاد فرزندانش می‌افتد و در این حین با دوستش شروع می‌کند به دردودل کردن! واقعا کجای این فیلم ضدزن، فمینیستی بود؟!
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی می‌گفت این شخصیت‌هایی که ترسیم کردید قهرمان بودند یا پهلوان پنبه؟! زنانی که در بین خانواده‌شان جا مانده‌بودند و هیچ فکری، هیچ اندیشه‌ای و هیچ هدف والایی نداشتند؛ نه وطن، نه دین و نه حتی شهر محل زندگی... این دسته دختران! فقط یک هدف داشتند؛ مویه‌کردن برای خانواده از دست رفته‌شان! فرزند و برادر از دست رفته و شوهر از راه به در شده و نامزد گم شده... اینان دقیقا جنگشان، اسلحه به‌دست‌گرفتنشان، به دل دشمن زدنشان چیزی فراتر از یک خواسته شخصی نبود. همینقدر کوچک و حقیر؛ کدام قهرمانی این‌گونه قهرمان می‌شود؟
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی می‌گفت مفهوم پس ذهنشان را در یک ژانر دیگر خالی می‌کردند نه در این ژانر... نشان‌دادن همدلی باحجاب و بی‌حجاب و مست و عاقل جایش اینجا نبود. دفاع مقدس هویت یک ملت است خاطرات شخصی نیست که یک مفهوم بیرونی را بارش کنیم. خودش یک هویت مستقل دارد.

.کاش خانم منیر قیدی یک‌بار یک صفحه از خاطرات این زنان می‌خواند! بیخیال صدها کتاب با این موضوعات؛ فقط یکبار «دا» را ورق میزد یا «من_زنده ام» را. ما که زنانی این‌چنین جسور و قهرمان در تاریخ دفاع مقدس داشته‌ایم چرا دنبال قهرمان پوشالی خودمان می‌رویم؟!.

پی‌نوشت: من هم زمان هم دسته دختران را دیدم هم هناس را. دسته دختران داعیه‌دار مباحث زنان بود و قهرمان هناس‌ مرد بود، روایتی از شهید داریوش رضایی نژاد. هرچه ذهنم را زیر و رو می‌کنم می‌بینم هناس با آن داستان مردانه‌اش،زنانه‌تر از دسته دختران بود! شهره پیرانی هناس در داستان قهرمانی همسرش، کمتر از یک قهرمان نبود...

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...