- ۰ نظر
- ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۰۷
من رای میدهم؛ نه به خاطر اینکه حق دارم رای بدهم، به این خاطر که وظیفه دارم رای بدهم.من رای میدهم برای اینکه در برابر قطره قطره خون آنهایی که رفتند تا کشورم بماند مسئولم...
رای میدهم...
به خاطر خون سردار قاسم سلیمانی
به خاطر خون شهید فخریزاده
به خاطر خون شهید حجازی
رای میدهم به خاطر شهدای میدان ژاله نزدیک خانهمان.
به خاطر خون همه شهدایی که گمنام رفتند و مادرهایی که تا ابد چشم انتظار ماندند.
رای میدهم به خاطر پدر شهید دوستم،
به خاطر همه سالهای بی پدری بعد از ده سالگی اش...
به خاطر خون پاک پدر شوهر خالهام که از وقتی خیلی کوچک بود شد مرد خانه شان...
به خاطر خون دایی شهید همسرم...
به خاطر خون پسر خاله پدرم که همبازی کودکی شان بود...
من رای میدهم برای همه خونهایی که ریخته شد تا ایران بماند...
اینکه من امروز لباس ایرانی بپوشم که اگر چهار بار در ماشین لباسشویی انداختم رنگ و رویش رفت مهم نیست؛ اینکه امروز من موبایل ایرانی دستم میگیرم که گاهی ممکن است هنگ کند یا برنامهای را ساپورت نکند اصلا مهم نیست؛ اینکه من امروز یخچالم ایرانیست که طبقههایش شبیه طبقههای بعضی یخچالها شیک نیست یا جایش کمی کوچکتر است اهمیتی ندارد برایم؛ اینکه نوشابه زمزم میخورم که مزهاش کمی با آن نوشابهی خاص متفاوت است هیچ مهم نیست. اینها اصلا برایم مهم نیست مهم فرداست. فردا که فرزندم بزرگ شد تمام تلاشش را بکند که حسابدار آن کارخانهی بزرگ در همدان شود یا مدیر روابطعمومی یک شرکت بزرگ بینالمللی در تبریز نه اینکه بخواهد از ایران برود؛ فردا که کانالهای تلویزیون ژاپن و سوئد و بزریل تلویزیون ایرانی را به عنوان اولین و برترین برند جهان معرفی کند شبیه فرش ایرانی؛ فردا که همه سرودست بشکنند بیایند ایران، تا غیر از دیدن مناظر طبیعی و تاریخیاش چمدانهایشان را پر کنند از لباسها و جنسهای ایرانی که آنور آب مجبورند دوبرابر بالایش پول بدهند... امروز مهم نیست فردا مهم است؛ فردای من، فردای فرزندم، فردای ایران...
مشکل فقط کیفیت نیست؛ که اگراینطور بود حداقل در این چندسال اخیر خوب که چشم هایمان را باز میکردیم کالاهای خوب ایرانی زیاد میدیدیم دور وبرمان. مشکل بیشخصیتی است؛ نه شخصیت خودمان، شخصیت ملتمان. ما آدمهای ازخودبیگانهای شدهایم. نه اینکه خودمان بخواهیم و حتی بفهمیم ولی شدهایم. همینکه پیراهن و شلوار را تولید میکنیم و بعدش مارک خارجی بهش میچسبانیم یعنی از خودبیگانهایم. همینکه اسم محصولاتمان را برای اینکه به فروش برود اسمهای اجق وجق خارجی میگذاریم یعنی از خودبیگانهایم. تا دیر نشده خودمان را درمان کنیم؛ ازهمین امروز، از همین لباسی که میپوشیم از همین کفشی که میپوشیم؛ از همین حالا...
هرسال بیستودو بهمن عکس پروفایلمان را تغییر دهیم و برویم راهپیمایی و فریاد بزنیم مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و بعدش برویم یک ساندویچی خیابان انقلاب همبرگر بخوریم با کوکاکولا یا پپسی. هرسال هی صدایمان را بالاتر ببریم و وقتی صدایمان گرفت بطری آب نستله را از کیفمان در بیاوریم و گلویمان را تازه کنیم.هی مشتهایمان را گره کنیم و بعدش مشتمان را پر کنیم از کیت کت. بیست و دو بهمن روز آزادی است؛ روز پیروزی؛ روز استقلال؛ چه باور بکنیم چه نکنیم استقلال سیاسی به دنبال استقلال اقتصادی است. پس بیایم سیصد و شصت و چهار روز سال را با اقتصاد کنار بیاییم و درخانه هایمان آرام فریاد بزنیم استقلالش را و بعد فقط یک روز برویم در خیابان ها و از ته دل فریاد بزنیم آزادی را، پیروزی را، استقلال سیاسی را.