جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جایگاه زن» ثبت شده است

 

 

:small_orange_diamond:

خیلی وقت است که متولیان امر(البته بعضی هایشان) و خیرین برای "ازدواج آسان" تلاش می‌کنند. گرچه در این امر جواب هم گرفته‌اند ولی سوال اینجاست که آیا "ازدواج آسان" مشمول همه افراد مجرد می‌شود؟ آیا واقعا عامل اقتصادی عامل اصلی در ازدواج نکردن است؟ آنطورکه رسانه‌ها می‌گویند و مردم بیان می‌کنند؟ حتی از زبان مردان مجرد؟ آیا بهبود سخت‌افزاری کفایت می‌کند برای آسان شدن ازدواج؟! واقعیت این است که اینطور نیست. گرچه رسانه‌ها بیکاری و بی‌پولی را مهمترین عامل ازدواج نکردن مردان می‌دانند و حتی خود مردان هم همین‌نظر را دارند! ولی واقعیت این است که "پول" عامل اصلی نیست بلکه "طرز تفکر" عامل اصلی ازدواج نکردن است. فقط کافیست سرمان را بچرخانیم و به مردانی که ازدواج نکرده‌اند نگاهی بیندازیم...
 

:small_orange_diamond:

دیشب به طور اتفاقی سر از سایتی درآوردم که دو مطلب درباره "ازدواج" کار کرده‌بود. مطلب اول با این موضوع بود " زن ایده‌آل برای ازدواج به روایت مردان ایرانی" و بعد تقریبا با فاصله یک سال مطلب دومی با این عنوان " مرد ایده‌آل برای ازدواج از نگاه زنان ایرانی". در مطلب اول ثروت دختر و زیبایی مهمترین ملاک هایی‌ست که افراد بیان کرده‌اند و در مطلب دوم مهمترین ملاک، اخلاق بیان شده‌است! یعنی غول ثروت و آنچه که مردان بدان معتقدند که اگر نباشد نمی‌شود ازدواج کرد در صحبت‌های خودشان نمود دارد نه در صحبت زنان! و این برچسب "دختران پرتوقع" تقریبا یک تصورساخته‌شده در ذهن مردان است که خیلی هم نمود عینی ندارد. البته بنده کاملا به این نکته اذعان دارم که نه همه‌ی مردان ایرانی اینطور هستند و نه همه‌ی دختران ایرانی ولی آنچه این تحقیق را قابل تامل می‌کند و باورپذیر، نمونه‌های عینی بسیار ازدختران و مردان مجرد می‌باشد.
 

:small_orange_diamond:

واقعیت این است که ازدواج نیاز به یک خانه‌تکانی و غبارروبی عمیق دارد. نیاز است که فراتر از قضایای مادی به آن نگاه کرد. نوع نگاه به ازدواج به عنوان شالوده اصلی "ازدواج آسان" باید تغییر کند آن هم در مردان به عنوان یک خواستگار نه یک خواهان! درست است که نگاه جدید مردان، به تربیت هم مربوط می‌شود ولی جامعه‌پذیری سهم بیشتری دارد. گرچه سهم بیشتر را خود زنان دارند...
امیر متولد سال 60 و دانشجوی فوق‌لیسانس دراین‌باره می‌گوید: "آن‌قدر دخترای متعدد و متفاوتی اطرافم وجود دارن، که فکرکردن به ازدواج خیلی سخت می‌شه. از طرف دیگه تصمیم‌گیری و انتخاب از میان این‌همه گزینه‌های زیبا و دارای امکانات مختلف، خب آدم رو وسوسه می‌کنه که دنبال بهترین بگرده. دنبال بهترین گشتن هم کار سختیه و انتخاب رو خیلی سخت می‌کنه." راستش وقتی این را خواندم یاد سخن شهید مطهری افتادم: "دقایق روانشناسی‏ ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای‏ عزیز نگه داشتن زن . هر وقت این حریم بکلی شکسته و این حصار خرد شده‏ است ، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پائین آمده است . البته از جنبه‏‌های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلا با سواد شده باشد ، عالمه شده باشد، ولی دیگر آن موجود گرانبها برای مرد نیست. از طرف‏ دیگر زن نمی‏تواند زن نباشد. جزء طبیعت زن این است که برای مرد گرانبها باشد. و این را هم اگر از زن بگیرید ، تمام روحیه او متلاشی می‏شود ."
  • هانیه معینیان
«زن موفق چه زنی است؟» فرض کنید این سوال را دهۀ چهل از یک نفر (مرد یا زن) پرسیده‎اند. فکر می‌کنید جوابش با جواب یکی از ما که در دهه نود زندگی می‌کنیم چقدر فرق می‎کند؟ به نظر من خیلی؛ در صورتیکه اگر موضوع سوال را به «مرد موفق» تغییر دهیم، جواب مردم دهه چهل با دهه نود خیلی تفاوت نمی‌کند؛ این نشان از تغییر جایگاه و نقش زن دیروز و زن امروز دارد. مرد از گذشته‌های دور، نان‌آور خانه بوده و به نوعی "شغل" و "حرفه" برای یک مرد جزئی از مردانگی به حساب می‌آمده. اعتقادی که هنوز هم تغییری نکرده است. ولی زنان؛ زنان دهۀ چهل، پنجاه و حتی شصت، زنانی بودند که تمام هم وغمشان این بود که بچه تربیت کنند، به اوضاع خانه رسیدگی کنند، غذا درست کنند و گاهی برای خرید مایحتاج خانه بیرون بروند و این زنان، زنان موفق و نمونه‎ای خوانده می‌شدند. هرچه گذشت و ما به سمت مدرن‎شدن، پیش رفتیم مفهوم زن موفق و ایده‎آل هم تغییر کرد و همین تغییر در مفهوم، موجب تغییر در جایگاه و نقش و رفتار زنان شد؛ امری که اتفاقا در کلام مردان بیشتر دیده می‎شد؛ اینکه " فلان خانم مدیر خوبی ست" یا " فلان خانم تحصیل‎کرده.." یا " آن خانم کارمند نمونه ..." مثال‎هایی بودند برای زن‌های موفق. یعنی قبل از اینکه حضور زنان در اجتماع پررنگ شود مفهوم "زن اجتماعی" در ذهن ها پررنگ شد.
زنان فهمیدند دیگر مثل دهه‌های قبل نمی‎توانند فقط در خانه بنشینند و ایده‌آل بمانند بلکه باید بیرون بروند. باید بروند به اجتماع؛ مدرسه؛ دانشگاه و بعد هم یک شغل خوب. و کم‌کم داشتن "شغل" برای زنان به یک هدف تبدیل شد و شاید جزیی از "زنانگی شان"! زنانی که نمی‎توانند جز شغل خوب به چیز دیگری فکر کنند و اگر بیکار بمانند احساس پوچی میکنند و بلد نیستند بقیه عمرشان را چطور بگذرانند. همان‌هایی که بعد از مدتی خوردند به در بسته، نه نشاط زنان قبل را دارند (خب کاملا طبیعیست! المراة ریحانة لیست بقهرمانة. زن که برای محیط‎های خشن و مردانه و استرس‎های کاری ساخته نشده) و نه به عنوان مدیران قدرتمند خانه‎های قبل، قدرتمند هستند. چون "زن" از آن مفاهیمی است که بین سنت و مدرنیته مانده است. چون مفهوم زن نه در ذهن زنان، نه در ذهن مردان، و نه نزد حاکمیت و جامعه کامل نیست. زنانی که فکر می‎کنند اگر حرفه‎ای نداشته باشند انسانی بی‎هدف و عاطل و باطل هستند، مردانی که در کلامشان و ذهنشان زن موفق زنی است که تحصیل کرده و شغلی دارد، ولی در عمل همان انتظار مادرانشان را از همسرانشان دارند، و جامعه‎ای که هیچ درک و کمکی برای «این زنان شاغل خانه‎دار»! ندارد.

اگر امروز از من نوعی بپرسند زن موفق چه زنی است ؟ جواب می‎دهم که : زن موفق و قدرتمند و با نشاط امروز زنی‎ست که نه مانند زن دهۀ چهل فقط خانه‎نشین باشد و نه مانند بعضی زنان امروز تمام انرژی‎اش را در بیرون از خانه صرف کند. زن موفق زنی‎ست که بین این دو تعادل ایجاد کرده است. زنی که قدرتش را می‎گذارد در اداره خانه ولی حضور اجتماعی هم دارد. کلاس‎های مختلف می‎رود، آموزش می‎دهد، می‎نویسد، عکس می‎گیرد، نقاشی می‎کشد، درس می‎خواند. زنی که هم چراغ خانه را روشن نگه می‎دارد و هم از دل همه تاریکی‌های بیرون، پنجرۀ مهتاب را به اتاق خود می‎آورد.

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...