جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمه» ثبت شده است

"یا لیتنا کنا معکم" را چقدر زمزمه کرده‎ایم در سینه‎زدن‎ها و روضه‎هایمان و چقدر برایش اشک ریخته‎ایم؛ ولی چقدر فرق است بین زمزمه یک مرد با من؛ تفاوتی به اندازه همه شهادت‎های تاریخ و اشک ریختن و صبر کردن‎های زنانه تاریخ. همراهی چون منی با امامم، آن هم حسین (ع) را نمی‎دانم هیچ‎وقت اتفاق می‎افتاد یا نه، ولی این را خوب می‎دانم که اگر من می‎شدم یکی شبیه همسر زهیر یا مادر وهب چه می‎شد؛ که اگر این یکی یکی‎ها شبیه آن "یکی" می‎شدند حسین تنها نمی ماند... البته این را خوب می‎دانم که زهیر  خودش آنقدر آماده بوده که با تلنگر همسرش فقط به هوش آمده. در شام نه حتی در مدینه و مکه هم نه، آیا حتی در آن دویست هزار فرستنده نامه از کوفه هم، کسی با یک تلنگر همسرش همراه حسین(ع) نمی‎شد؟!



من اگر همراه می‎شدم با امامم یعنی با زینب همراه شده بودم. نه! مسلم قدر زینب درد نمی‎کشیدم؛ زینب است و داغ برادر و پسر و برادرزاده، زینب است و پرستار سجاد(ع) و تسلی‎بخش دل مادران داغ‎دیده، زینب است و بچه های کوچک و خیمه های آتش گرفته و تازیانه و تاختن ها روی بدن های مبارک و زخم زبان ها. و آیا من می‎توانستم کمی از این دردها را بکشم و هنوز نفس بکشم؟! مگر نه اینکه دردها به اندازه بزرگی خود آدمها هستند؛ خداوند خودش می‎فرماید "لا یکلف الله الا وسعها". زینب فرق می‎کند؛ پدرش اورا عقیله لقب داده یعنی همیشه عاقل بسیار عاقل. زینب که زینت پدر است و وقتی خطبه می‎خواند همه می‎گویند گویی علی خطبه می‎خواند... 


اینبار آرام میگویم یا لیتنا کنا معکم؛ شاید تلنگری باشد برای "نا" و همه دشواری" معکم" را از خاطر بگذرانم...


  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...