دنیای بی در و پیکر مجازی
جمعه, ۲۳ آذر ۱۳۹۷،
چند روز پیش دوستم از من خواست که لباسش را در دیوار آگهی کنم. من هم پذیرفتم و لباس را آگهی کردم و طبیعتا شمارهام را هم قرار دادم. از همان دقایق ابتدایی قرار گرفتن آگهی در سایت، پیامک ها و تماس ها و پیام های تلگرامی شروع شد. من بیخبر از همهجا به خیال اینکه مشتریان لباس چقدر زیاد هستند از این اتفاق خوشحال شدم و با روی باز پاسخگوی خریداران لباس شدم. تا اینکه کمکم پی بردم نود درصدشان نه تنها خریدار الکی که اصلا خریدار نیستند و فقط مزاحمند. از آن به بعد تماس هیچ شماره ناآشنایی را پاسخ ندادم. پیامکها هم آنهایی را که حس خوبی نداشتم پاسخ ندادم. پیام های تلگرامی ولی از همه جالبتر بود! با اینکه از همان ابتدا آنهایی را که اسمشان مردانه بود و یا تصویر پروفایلشان تصویر یک مرد بود را پاسخ ندادم ولی باز هم مزاحمان گرامی اتفاقاتی را در این چند روز رقم زدند که میشود آنها را تبدیل به یک کتاب کرد!
از مردانی که اسمشان را اسم یک زن گذاشته بودند، از آنهایی که سوال های بی ربط و زنانه میپرسیدند، از مردان زن و بچهداری که سوالات بیربطتر میپرسیدند، از آنهایی که تصویر پروفایلشان تصویر امام حسین بود، از آنهایی که از وویس صدای زنان از کانالها و گروههای دیگر استفاده میکردند، آنهایی که تصویر پروفایل زنان دیگر را استفاده میکردند تا فردی که مرا به کافیشاپش دعوت کرد، تا فردی که دانشجوی دکترا و معلم رسمی آموزش و پرورش بود، تا فردی که خودش را مادری معرفی کرد که به دلیل مشغله زیاد، پسرش را برای تحویل لباس میفرستد و وقتی با پیام من مبنی بر اینکه "با برادر یا همسرم هماهنگ کنید" مواجه شد، بالکل نیست و نابود شد! یا فردی که به دلیل عکس پروفایل همدردی ام با مردم کرمانشاه میخواست لباس را بخرد ولی به شرطی که از خودم تحویل بگیرد و من به همسرم چیزی نگویم ...
این چند وقت به خاطر زلزله کرمانشاه خیلی ناراحت بودم و وقتی پشت بندش این اتفاق افتاد خیلی ناراحتتر شدم و دلم به درد آمد. اصلا این حجم از بیماری مزمن در جامعه را نمیتوانستم باور کنم. نمیفهمیدم چرا با این سطح از آزادی مردم هنوز به رفتارهای یواشکی و پنهانی و الکی تمایل دارند. و چیزی که بیشتر از همه فکرم و ذهنم را مشغول کرد و به شدت ناراحتم کرد نوع رفتار سخیف با یک خانم و از آن بدتر رفتار با یک خانم متاهل بود. صحبت کردن شبههدار با نامحرم چه تلفنی چه پیامکی و چه تلگرامی صحیح نیست؛ ربطی هم به تاهل و تجرد ندارد ولی نکته اینجاست وقتی برای ساکت کردن سریع طرف مقابل و تمام کردن زودتر ارتباط از جمله " متاهلم" استفاده میکنی، ماجرا آنطور که تو میخواهی پیش نرود! یعنی نه تنها طرف مقابل پا پس نکشد بلکه مشتاقتر شود و از وفاداری به همسرت تعجب کند. واقعا برای جامعهای که تاهل در آن خط قرمز ارتباط محسوب نمیشود باید گریست و برای جامعهای که تاهل زنان برای ادامه ارتباط چراغ قرمز محسوب نمیشود باید خون گریه کرد...
خیلی فکر کردم به اینکه چه میشود کرد؛ یعنی من در مواجهه با اتفاقات اینچنینی چه میتوانم بکنم. یاد حرف یکی از اساتید افتادم که به دانشجوی دختری که سراسیمه و هراسان وارد شده بود و ماجرایی مبنی بر ایجاد مزاحمت یک مرد و سکوت و فرار کردنش را تعریف کرده بود، گفت "خب مادربزرگت هم بود همین کار را میکرد فرق توی درس خوانده با مادربزرگت چیست؟" یعنی واقعا اگر ما حتی از یک متلک ساده خیابانی راحت عبور نمیکردیم و سکوت نمیکردیم کار به اینجا نمیکشید. بی واکنشی ما به اینجور وقایع، کنش طرف مقابل را بیشتر کرده است. واقعا آیا هنوز هم باید ساکت باشیم و یا درحد انجام دادن کارهای ساده قضیه را تمام کنیم؟! سادهترین و کم تاثیرترین راهش اینست که وقتی مزاحم تماس گرفت گوشی را به همسر یا برادر یا پدرت بدهی یا در تلگرام بلاکش کنی؛ ولی آیا همینقدر کفایت میکند؟ در مورد همین اتفاق خاص، بنده دو کار ساده بالا را انجام دادم. اگر تعداد مزاحمان کم بود قطعا گزارش هم به پلیس میدادم ولی تعدادشان خیلی زیاد بود. برای دیوار هم نامه نوشتم و شرح ماوقع را گفتم و خواستم که تدبیری بیندیشند و گفتم که دیگر در دیوار آگهی نمیکنم. به پلیس فتا هم گزارشی ارسال کردم؛ اینکه سایتی به فراگیری دیوار خیلی راحت خودش را کنار میکشد و همه مسئولیت ها را به دوش خریدار و فروشنده میگذارد که درست نیست. نفع دیوار در این است که راحت عضو بگیرد و مخاطبانش بیشتر شوند ولی آیا اگر عضوگیری دیوار محکم تر بود و مثلا کد ملی میخواست باز هم این اتفاقات با این شدت رخ میداد؟!