جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

خانه ما، کرونا و آهو...

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۸،



از تلویزیون خانه ما را می‌دیدم. با اینکه برنامه اش را دوست دارم ولی آن قسمت مصاحبه و نظرخواهی از خانواده‌ها حرصم را درمی‌آورد. هربار یک خانواده یا دوخانواده یا حتی هر سه خانواده فقط برای برنده شدن و به دست آوردن جایزه زیراب خانواده دیگر را می‌زنند. با دلایل درست یا نادرست به طرز خودخواهانه‌ای خودشان را بهتر از بقیه میدانند و این را هم به زبان می‌آورند.

برنامه که تمام شد گوشی را برداشتم و تیتر خبرگزاری فارس نظرم را جلب کرد. خبر را نمی‌توانستم باور کنم، اینکه عده ای به‌خاطر اینکه شنیده‌اند در درمانگاه محلشان چند بیمار کرونایی بستری است آتش به پا کرده‌اند! آتش واقعی... اصلا شایعه بودن اینکه آنجا بیماری بستری است درحالی که نبوده برایم اهمیت ندارد فقط دارم به آتش به پا کردن آن چند نفر فکر میکنم. واقعا ما از چه زمانی آنقدر خودخواه شده‌ایم؟! رحم مسلمانی پیشکش، رحم ایرانی زبانزدمان کجا رفته؟! نظر یک نفر زیر آن پست بیشتر ناراحتم کرد: «زمستان میرود و رو سیاهیش به زغال می ماند. به نظرم بعد از اینکه داستان کرونا تموم شد هی به فرهنگ چند هزار ساله ایرانمون ننازیم»

خوب است این داستان را مرور کنیم:
در زمان موسی (ع )خشکسالی پیش آمد آهوان در دشت خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .
خداوند فرمود: موعد آن نرسیده است، موسی هم برای آهوان جواب رد آورد؛ تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت ومناجات بالای کوه طور رود.
به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست. آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد،شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید است.تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد. موسی معترض پروردگار شد.
خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود.

آهو ما ایرانی ها را یاد چه می اندازد؟! ضامن آهو؛
در ملک ضامن آهو، بیاییم و از آهو کمتر نباشیم...

بعدن نوشت: قصد داشتم امشب یک مطلب حال‌خوب‌کن بنویسم وقتی این خبر را خواندم به معنای واقعی کلمه حالم گرفته شد و هنوز حالم سرجایش نیامده و در بهتم..

نظرات (۴)

  • دختـرِ بی بی
  • اشکمان با این جمله آخر درآمد

    آهو ما ایرانی ها را یاد چه می اندازد؟! ضامن آهو؛
    در ملک ضامن آهو، بیاییم و از آهو کمتر نباشیم...

    پاسخ:
    ای بابا
    شرمنده :)

    انشالله امام رئوف پشت و پناهتان باشد

    مطلب حال خوب کنی بود که! یادآوری توکل، اون هم در ملک ضامن آهو :)

    پاسخ:
    خب شما مثبت بینی تان به خواند مطالب هم سرایت کرده :)
    خوبی از خودتونه خلاصه :)

    سلام

    در مورد خانه ما، با وجود موافقت با صحبتِ شما ولی خانواده ی آقای وفا خیلی خیلی محترم هستن. شاید بچه هاشون یکم شیطنت کنن و تخریب کنن بقیه خونواده ها رو ولی پدر و مادر خانواده واقعا درک بالایی دارن و من به شخصه که لذت می برم از شخصیتشون :) اون دو خانواده دیگه که کاملا موافقم باهاتون!

    پاراگراف دوّم هم وقتی شنیدم شوکه شدم، متاسفانه انسانیت کمی کمرنگ شده و همه به فکر خودشون هستن!

    پاسخ:
    سلام علیکم 
    من هم دقیقا موافقم باشما و دقیقا روی صحبتم با خانواده هایی غیر از خانواده وفا بود. کاش همه خانواده ها مثل خانواده وفا بودند.

    بله متاسفانه. البته به قول دوستمان زیبایی های زیادی هم در این زمان شاهد بودیم
  • راهی به سوی نور
  • سلام

    مطلب اهو خیلی جالب بود. ممنون

    متاسفانه منم خبر رو خوندم 

     

    ولی بذارید حالتون رو خوب کنم...

    این موارد هست متاسفانه و‌نمیشه گفت نیست 

    ولی 

    این مدت یه چیزایی ادم می بینه که به مسلمون و ایرانی بودنش می باله 

    اول: من کادر درمانم، این طور که خبر دار شدم بعضی از کشورها (ننوشتم خیلی که دقیق نوشته باشم) کادر درمان به خاطر ترس از ابتلا تمایلی به حضور در مراکز درمانی ندارند و نداشتند، اما اینجا بعضی بیمارستان ها درخواست نیروی داوطلب داشتند و جالبه بدونید دیگه ظرفیت نیروی داوطلب تقریبا تکمیل شده است، یعنی انقدر شوق برای یه خطر قطعی با وجود داوطلبانه بودن! 

    دوم:یه میوه فروشی توی اصفهان که روی پرتقال و لیمو شیرینش هیچچچ سودی نکشیده بود و عکس نوشته اش موجود بود که به علت سلامتی شما این اقلام بدون سود به فروش می رسد

    سوم: عکس های مختلف از منازلی که شیر آب و مایع دست شویی بیرون خونه گذاشتن برای شست و شوی دست عابران

    چهارم: اون نون فانتزی فروشی که شیرمال و‌نون هاش رو برای کادر درمان رایگان کرده بود برای قدر دانی

    پنجم: اون ادم های متمولی که با هزینه ی خودشون ماسک می خریدن و بین مردم پخش می کرد

    ششم: این همه معنویت... واقعا اینکه سطح مردم طوری بشه که متوجه باشن برای یه مسئله ی ظاهرا فقط جسمی بحث دعا و‌توکل و این چیزها هم نباید فراموش بشه شوق برانگیزه

    و هزارتا از این موارد که ان شاء الله تلخی این موردی که فرمودید و موارد مشابه رو‌بشوره ببره... 

     

    پاسخ:
    سلام علیکم

    خواش میکنم. نظر لطف شماست

    اول: چدی؟ خب انشالله که سالم و سلامت باشید. خدا خیرتان بده.


    البته کاملا با شما موافقم و کلا هم من همیشه مثبت نگرم ولی آ« روز خیلی حالم گرفته شد. گرچه کاملا موافقم با فرمایش شما و اینکه آدم همه را باید ببیند نه فقط طرف منفی را ولی بعضی اتفاق ها خیلی بدند خیلی بد.

    ارسال نظر

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

    بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...