جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

قبلا به دلایلی دوست نداشتم کتاب خارجی (رمان و داستان منظورم است) بخوانم، ولی از دیروز به این نتیجه رسیده‌ام اصلا کتاب خارجی نخوانم. دیروز یک اتفاق برایم افتاد که به این نتیجه رسیدم و آن اتفاق تمام کردن کتاب هفت جلدی آتش بدون دود نادر ابراهیمی بود. حالا برایم مسلم است که تا کتابهای شاهکار ایرانی تا کتابهای جلال آل احمد، نادر ابراهیمی،سیمین دانشور را نخوانم حق ندارم دست به یک کتاب خارجی بزنم. حق ندارم چون حق نیست. من که در حوزه ادبیات کار نمیکنم تا اجباری به خواندن وجود داشته باشد؛ من برای دل خودم، حال خودم میخوانم، پس حق نیست که وقتی حالم با کتابهای ایرانی شاهکار خوب می‌شود بروم سراغ کتابهای خارجی.
دیروز شاهکار نادر ابراهیمی را تمام کردم. شاید شاهکار ادبیات داستانی امروز ایران را... راستش بعد از خواندن آخرین صفحه شوکه بودم. به خاطر اینکه تمام مدتی که کتاب را میخواندم کاملا در کتاب غرق بودم و از صفحه صفحه اش لذت بردم و دوست نداشتم این کتاب طولانی تمام شود و دیگر آتش بدون دودی نباشد که بخوانم؛ و حالا همه چیز تمام شده بود... هم شوکه بودم به خاطر زیبایی مسحورکننده کتاب. راستش فکر نمیکردم هیچ کتابی بتواند مرا انقدر سر ذوق بیاورد. در واقع برای خودم حساب کرده بودم که میزان کیف کردن از یک کتاب از حدی بالاتر نمی‌رود ولی مثال نقضش را یافتم. البته که تلاش سی ساله نویسنده و سختی هایی که کشیده و عشق و علاقه وافرش به صحرا و به نویسندگی قطعا نتیجه‌اش خیره کننده خواهد بود.
اگر بخواهم از کتاب بگویم، اینطور شروع میکنم که آتش بدون دود اصلا موضوع جذابی ندارد! مطمئنم اگر بگویم موضوع کتاب راجع به چیست خیلی‌ها هیچ میلی به خواندنش نخواهند داشت ولی تا دلتان بخواهد شگفت زدگی دارد، قلم خوب دارد، هیجان دارد، جریان زندگی دارد، شخصیت های حیرت آور دارد، اتفاق های ریز و درشت خوب و بد، تا دلتان بخواهد «ایران» دارد...
بگذارید موضوع کتاب را بگویم؛ آتش بدون دود به قول نادر ابراهیمی درباره مردم «خوب» ترکمن صحراست. منطقه ای در ایران که خیلی حرفی درباره‌اش نشنیدیم و خیلی درباره اش نمیدانیم. قبل از خواندن این کتاب اگر قرار بود برای ایران‌گردی اولویت‌بندی کنم قطعا ترکمن صحرا رتبه های آخر را داشت. حالا ولی دلم میخواهد آنجا را ببینم، دلم میخواهد با یکی از نسل «آلنی اوجا» و «مارال بانو» هم صحبت شوم و نادرابراهیمی چه کاری میتوانست بکند بالاتر از این برای من به عنوان مخاطب؟!
براستی اگر هر نویسنده‌ی ایرانی یک آتش بدون دود می‌نوشت برای هرشهری که دوستش داشت چقدر حال ما بهتر میشد؛ حال خوبمان به خودمان، به هویتمان، به هم میهنمان و به ایران...

  • ۸ نظر
  • ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۳۴
  • هانیه معینیان

 

احتمالا خیلی هایمان چیز زیادی از بانوی دوعالم نمیدانیم. چیزی بیش از شهادت در 18 سالگی، حدیث الجار ثم الدار، داستان در و پهلوی شکسته و انفاق لباس عروسی و چند تا چیز دیگر. گرچه خیلی از زندگانی حضرت به ما نرسیده است ولی همین مقداری هم به دستمان رسیده را باید بخوانیم و بدانیم. باید سیره بانوی عالمیان را بدانیم. نه تنها ما زنان مسلمان بلکه مردان مسلمان هم باید بدانند. این متن گزینشی از سه کتاب فاطمه اسوه بشر و زن در آینه جمال و جلال الهی آیت الله جوادی آملی و کتاب زندگانی فاطمه زهرا سید جعفر شهیدی است.

🔹عظمت و منقبت حضرت زهرا سلام الله علیها

  • امام صادق فرمود که آن حضرت، زهرا (تابناک) نامیده شد چرا که خانه و محراب عبادت او برای اهل آسمان تابناک و درخشان بود. حضرت فاطمه سید زنان جهان در همه اعصار است و جز علی کسی همتای او نیست. این فقط به لحاظ کمال وجودی آن بانوست نه نسبت های بیرونی و خانوادگی. آن حضرت در سیر ملکوتی خود به جایی می‌رسد که جز ائمه اطهار کسی را یارای درک شأن و منزلت او نیست.
  • آنجا که اوج گیری سخن حضرت علی است و خطبه او میان سایر خطب جزء غرر آنها به شمار می آید و انسان باید چندین بار نهج‌البلاغه را بخواند تا بفهمد، آیا این خطبه معادل دارد یا نه، آنجا می بینیم قبل از آنکه حضرت علی چنین خطبه ای ایراد کند حضرت زهرا خوانده است.
  • امام صادق فرمود فاطمه را از این جهت محدثه نامیدند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و همانند مریم دختر عمران با او گفتگو داشتند.
  • رسول خدا درباره عبادت حضرت فاطمه می فرمود:  وقتی زهرا در محراب عبادت می ایستد همچون ستاره‌ای برای فرشتگان آسمان می درخشد. خدا به فرشتگان می گوید: ای فرشتگان! بنگرید به بهترین بنده من فاطمه. او در مقابل من ایستاده و همه وجودش از خوف من می لرزد و با حضور قلب کامل خود به عبادت من روی آورده است.
  •  حضرت علی از پیامبر می‌پرسد: آیا فاطمه فقط سرور زنان زمان خویش است؟  حضرت پاسخ می فرماید: این مقام مربوط به حضرت مریم می باشد. در حالی که دخترم فاطمه بهترین زنان عالم از اولین تا آخرین است...
  • محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: روز قیامت فاطمه سلام الله توقفی بر در جهنم دارد. در آن روزمیان دو چشم هرکس نوشته شده کافر است یا مومن. آنگاه به دوستی از دوستان ما که دارای گناهان زیادی است فرمان می رسد به آتش برود وقتی نزدیک جهنم می رسد فاطمه سلام الله میان دو چشم او را می خواند که "دوستدار اهل بیت" نوشته شده است. عرض می‌کند: الهی و سیدی مرا فاطمه و بازدارنده نامیدی و به واسطه من هر کس مرا و فرزندانم را دوست بدارد از آتش جهنم ممنوع کرده ای وعده تو حق است و خلاف وعده نمی‌کنی. خدای سبحان پاسخ می‌دهد: ای فاطمه راست گفتی...


 سیره اجتماعی و سیاسی 

  • بعد از سقیفه، حضرت زهرا (س) به تنهایی  شبانه سوار بر مرکب شده و توام با سکوت مظلومانه امیرالمومنین دست نوادگان رسول خدا را گرفته به خانه یکایک انصار مراجعه می‌کردند و ضمن یادآوری جریان غدیر از آنان یاری می جستند. بسیاری از صحابه به سختی دچار حیرت و عذاب وجدان می‌شدند ولی ترس ار عقوبت دیگران مانع اقدامی عملی آنها می‌شد. این مبارزه شبانه تا چند شب ادامه یافت و در نهایت بعضی ها عذر می‌آوردند که اگر علی زودتر پیش‌قدم می‌شد قطعا با او بیعت می‌کردیم... 

 

  • طبق نقل مسعودی تا حضرت زهرا در قید حیات بودند غاصبان حکومت نتوانستند از امام علی بیعت بگیرند و بنی هاشم نیز بعد از شهادت حضرت بیعت کردند. 

 

  • بعد از ماجرای فدک،حضرت زهرا به همراه تعدادی از زنان دیگر برای دادخواهی به مسجد رفت. ابوبکر و گروهی از مهاجرین و انصار در مسجد بودند. حضرت زهرا آنجا خطبه‌ای ماندگار، بلیغ و آتشین خواندند.«... اکنون تا دیدار آن جهان این ستور آماده و زین برنهاده( خلافت و فدک) تو را ارزانی...» 

 

  •  در زمان در بستر افتادن حضرت گروهی از زنان مهاجر و انصار به دیدنشان آمدند. در این دیدار حضرت در جواب احوال پرسی آنها خطبه‌ای بلیغ و سیاسی می‌خوانند و با این جمله آغاز میکنند « به خدا دنیای شما را دوست نمیدارم و از مردان شما بیزارم...» 

  

  • آخرین ضربه ای که فاطمه(س) بر بنیان خلافت غاصبان وارد ساخت وصیت آن حضرت به مخفی ماندن مرقد مطهرش بود که در سفارش هایش به امیر مومنان(ع) فرمود « تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم کردن و حقم را غصب نمودند نباید در تشییع جنازه شرکت کنند، زیرا آنها دشمن من و دشمن رسول خدا هستند...» ضربه ای که تا قیامت استمرار خواهد داشت...
  • هانیه معینیان

 

اسم میرزای شیرازی بزرگ را شنیده اید. ولی اسم میرزای شیرازی کوچک را... میرزای شیرازی بزرگ مرحوم آمریرزا محمد حسن  آیت الله (اعلی الله مقامه) همان کسی‌ست که تحریم تنباکو را فتوا داد. میرزای کوچک، مرحوم آمیرزا محمد تقی شیرازی‌ست که شاگرد ایشان بوده. همان کسی که در عراق فتوای جهاد با انگلیسها را داد و استقلال عراق مرهون زحمات این مرد است و الان هم قبر این مرد بزرگ در عراق یک مزار بزرگی‌ست. خود ما ایرانی‌ها زیاد ایشان را نمی‌شناسیم ولی عراقی‌ها فوق‌العاده برای این مرد احترام قائل هستند.
همین مرد مجاهد اون روزی که پای دفاع از اسلام می آید فتوای جهاد میدهد. در جلوی چشمش سربازهای اسلامی ده تا، بیست تا، صدتا قلم میشدند ولی اینها را چون در راه خدا می‌دانست اهمیت نمی داد و تمام مردم عراق آرزویشان این بود فقط بر جنازه‌شان میرزا نماز بخواند. می‌آوردند ده تا، پنج تا بر جنازه‌های اینها نماز میخواند،دفن می‌کردند.
این مرد در تقوا اعجوبه ای‌ست. این را روی این اصل اسلامی که همه شنیدیم ولی عمل نمیکنیم؛ اینکه مرد حق ندارد در خانه به زن خودش فرمان بدهد، بگوید فلان کار را بکن؛ مثلا جارو بزن؛ پاشو غذا بپز؛ پاشو لباس بشور؛ پاشو کت من را از اینجا بده. مرد حق فرمان دادن ندارد. اگر زن مایل باشد روی علاقه زوجیت خودش کار کند توی خانه، کرده است نکند مرد حق فرمان دادن ندارد. حتی انسان به فرزندش حق تربیت دارد ولی حق فرمان در مسائل خصوصی و شخصی مثل اینکه آدم اجیرش و مزدورش را به کار می‌گیرد ندارد.

در تمام مدت زناشویی این مرد یکبار به زنش فرمان نداد به بچش هم فرمان نداد.
در یکی از بیماری‌ها نمیدانم بیماری فوت این مرد است یا بیماری دیگری افتاده بود قدرت حرکت کردن نداشت، برایش آش پخته بودند او که فرمان نمیداد ولی برایش آش پخته بودند. دختر ایشان یا همسر ایشان آش را می‌آورد توی اتاقی که میرزا بوده، آن وقتی که آورده مثل اینکه مردی در اتاق بوده، چطور بوده،  کاسه آش را همان دم در، پرده را باز میکند میگذارد توی اتاق.
میرزا آن سر اتاق خوابیده قدرت حرکت ندارد و بعد می‌رود سه ساعت بعد که می آید میبیند میرزا آنجا افتاده و کاسه آش هم اینور سرد شده! 
آقا چرا نخوردی؟ 
خب نمی‌تونستم برم 
چرا صدا نکردید کسی را؟همسرتان را، دختران را؟
گفت من حق نداشتم به آنها فرمان دهم این را میگویند عدالتی که انبیا به وجود آوردند و به وجود می آورند...

🖊 برگرفته از صوت منتشرشده در بنیاد شهید مطهری

  • هانیه معینیان
خانم کیمیا علیزاده که از زبان میلیون‌ها زن سرکوب شده در ایران صحبت کردید؛ کاش جای زخم هایتان را نشانمان می‌دادید تا ما زنان سرکوب شده ایرانی بدانیم مرهم را کجا باید بگذاریم! براستی شما سرکوب شدید؟ از سال ۹۵ که مدال برنز المپیک ریو را گرفتید برای همه‌مان عزیز شدید و آشنا، هزاران بار اسمتان را جزو اولین‌ها شنیدیم ولی یکبار هم کسی در گوشمان نگفت زهرا نعمتی اولین مدال پارالمپیک را به دست آورده آن هم طلا! آن هم قبل از شما...آنقدر که گوشمان به اسم شما خو گرفته زهرا نعمتی برایمان آشنا نیست!
آنقدر که از شما شنیدیم کسی از ساره جوانمردی که دومدال طلا در المپیک ریو به دست آورد چیزی نگفت... 
گفتید فرزند ایران زمینید و قبل‌تر هم گفتید( در یکی از پستهای اینستاگرامتان) ایران سرزمین مادریتان است و عرق خاصی به اینجا دارید، دوست دارم آن لحظه‌ای که روی سکو میروید و پرچم کشوری غیر از ایران و سرود ملی کشوری غیر از ایران پخش میشود ببینمتان و از شما سوال کنم معنی وطن و عرق ملی را...
 
رها کنیم این حرفها را..‌. خانم علیزاده که در اینستاگرامتان یکسری حرفهای کلیشه ای و تکراری و کپی شده را نوشته اید یا اگر حرف خودتان است به زبان ساده، بدون زیبایی خاص ادبی نوشته اید و به همه فهماندید که قلم خاصی ندارید، میشود بگویید این متن ادبی خداحافظی تان را چه کسی برایتان نوشته است؟
  • هانیه معینیان

 

ما قاسم سلیمانی را... نه؛ بگذارید از زبان خودم بنویسم، من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم، یک ابرقهرمان، به قول آنور آبی ها یک سوپرمن...

آری؛ من قاسم سلیمانی را یک ابر مرد می‌دانستم؛ شبیه پدر در بچگی‌هایم. آن موقع که انتظار داشتم هر اتفاقی می‌افتد پدرم قرص و محکم روبه‌رویش بایستد و ناکارش کند و هیچ طوریش هم نشود.

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ قرار همیشگی نانوشته‌مان این بود که من شعار مرگ بر آمریکا بدهم و او ضربه های اساسی به آمریکا بزند و پیروزی های پی‌درپی در صحنه نبرد به دست بیاورد.

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ که نه پاشنه آشیل دارد نه چشم اسفندیار...

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم که «برهه حساس کنونی» را از زبان سیاستمداران می‌شنیدم و «ضربه سهمگین حیاتی» را از او می‌دیدم

من قاسم سلیمانی رایک ابر مرد می‌دانستم که نه تنها در ایران و خاورمیانه بلکه در جهان عکسش را با انگشت اشاره نشان می‌دادند و در گوش بغل دستیشان زمزمه می‌کردند «قاسم سلیمانی که می‌گویند این است. سردار ایرانی ..‌.»

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ که شهید نمی‌شود..‌ گویی معنی «سردار» را فراموش کرده بودم؛ سرِدار...

و حالا شوکه‌ام؛ نه اینکه قاسم سلیمانی ابرمرد نباشد، نه؛ اما دیروز پس از شنیدن خبر شهادتش شبیه آن بچه چهار ساله‌ای شدم که توقع ندارد ضعفی از پدرش ببیند، نه اینکه شهادت ضعف باشد، فکر من خیالی بیش نبود...

نمی‌خواهم ناامیدتان کنم. البته من مثل هم‌وطنان عزیز فکر نمی‌کنم ایران پر از قاسم سلیمانی‌ست؛ ولی ایمان دارم به قول یکی از هم‌وطنانم  که «قاآنی مخفف همان قاسم سلیمانی ست»...

 نمی‌خواهم ناامیدتان کنم ولی این دل نوشته‌، سوگواری دختری‌ست که ابرمرد روزگارش را از دست داده...

 

  • هانیه معینیان

 

 
 

 

​​​​

این فیلم بخشی از سریال پرستاران ساخته علیرضا افخمی ست. زن وارد خانه میشود و با عصبانیت غیرمنطقی با دخترش صحبت میکند. درواقع فیلم قصد دارد عصبانیت غیرمنطقی زن را گردن شاغل بودن زن بیندازد. از طرفی مسئله ای را مطرح میکند که گرچه امروز کمرنگ تر شده است ولی هنوز هم برای خیلی‌ها بسیار مهم و حیاتی است. «کدبانو بودن دختر»؛ در ادامه فیلم، مادر در گفت‌وگویی که با پدر دارد اذعان دارد که این رفتارش به دلیل دم بخت بودن دختر و حرف مردم است و اینکه اگر پسرش در خانه خودش کار نکند و بلد هم نباشد بازخواست نمیشود ولی در مورد دختر قضیه فرق میکند.

واقعیت این است که خیلی از آداب و رسوم ما بر اساس جنسیت صرف است درحالی که اسلام نگاه جنسیتی ندارد بلکه موقعیت و جایگاه افراد را مدنظر قرار میدهد. برای مثال در قضیه پربحث ارث، پدر و مادر بدون توجه به جنسیتشان ارث یکسان از فرزند می‌برند.

قطعا تربیت دختر و پسر با توجه به موقعیتی که در آینده خواهند داشت و نقشی که عهده‌دار می‌شوند متفاوت است؛ ولی اولا باید اولویت بندی کرد. مثلاً دختر نقش مادری، همسری، خانه‌داری و .... را خواهد داشت وقطعا مادری و همسری اولویت دارند بر بقیه نقش ها. (اسلام اصلا خانه‌داری را وظیفه فقهی زن نمی‌داند بلکه آنرا جزو وظایف اخلاقی زن به حساب می‌آورد.) آیا واقعا آنقدری که به کدبانو بودن دختر و حرف مردم اهمیت می‌دهیم به مادری و همسری او هم توجه داریم؟ قطعا زنی که مادرو همسر خوبی باشد خانه‌دار خوبی هم خواهد شد...
دوم: چرا با باید های غلط همراهی می‌کنیم؟ چرا ارزش یک زن را در خانه‌داری‌اش خلاصه می‌کنیم؟ چرا این حق را به مردم می‌دهیم که دخترمان را مورد انتقاد قرار دهند به این خاطر که دستپخت خوبی ندارد یا حواسش به آشپزخانه اش نبوده یا ...؟ چرا این انتقاد را حق می‌پنداریم؟ واقعا ارزش یک زن به ساختن یک غذای خوشمزه است یا پرورش یک انسان موفق؟!
سوم: به نظر می‌رسد سخت‌گیری بیجا درباره دختران و از آن‌سو رفتار آسانگیرانه با پسر موجب دلخوری و عصبانیت پنهان دختران شده است که فقط این جمله آشنا که « کاش پسر بودم» یک نمونه اظهار آن بوده است. واقعا پسر و دختری که موقعیت یکسانی دارند چرا نباید مسئولیت یکسانی داشته باشند؟ مسئولیت مشابه نه مسئولیت مساوی. واقعا دلیل آزادی های بی‌حسابی که به پسران داده میشود چیست؟

​​

 

 

  • هانیه معینیان

                                                                                                          

                                                                                               

توجه زیاد به لکه ها، توجه به گرد و خاک و اینکه کجا نشسته اند، توجه وسواس گونه به تمیزی و ایجاد اضطراب برای خود و اطرافیان، طعنه زدنهایی که از درونش" من خیلی تمیزم" و " تو چقدر شلخته‌ای" بیرون می آید، تلخ کردن روزهای زیبای منتهی به سال نو همه و همه از زنان بر می آید و نیشش را بر زنان فرو می‌کند..

* عمه خانم مایع ظرفشویی دورتو که خاطرتان هست...

 

  • هانیه معینیان

 

در منطق میگویند تعریف باید جامع همه افراد و مانع اغیار باشد. فمینیسم همچین تعریفی ندارد نه تنها تعریف کاملی ندارد بلکه بر سر اینکه فمینیسم اصلا چیست اتفاق نظری وجود ندارد عده ای آن را جنبش می نامند بعضی نهضت بعضی آیین و بعضی دیگر نظریه. تنها حرف قطعی که میشود راجع به فمینیسم گفت این است که موضوع فمینیسم زنان است و هدفش بهبود وضعیت زنان.

حال دراین اوضاع نظری آَشفته عده ای به مخالفت وعده ای دیگر به موافقت با فمینیسم پرداخته اند. با آنهایی که موافق فمینیسم هستند کاری ندارم چه اینکه گستردگی عجیب فمینیسم باعث شده است که موافقان زیادی از طیف های گوناگونی داشته باشد و مصداق بارز این مصرع که هرکسی از ظن خود شد یار من...

آنچه بیشتر هدف این یادداشت است مخالفان فمینیست است. سوال مهم این است که این مخالفت دقیقا به کدام قسمت فمینیسم مربوط میشود؟

به نظر میرسد مخالفان چند دسته اند؛ عده ای به نتایج و عملکرد و راه حل هایی که فمینست‌ها تا به حال داشته اند توجه کرده‌اند و در کنار نکات مثبتی که یافتند نکات منفی زیادتری هم پیدا کرده اند. دسته دوم به اعتقادات و مبانی فکری ایراد گرفته اند. برای مثال مخالفان فمینیست های مسلمان. تقریبا میتوان گفت همه‌شان(فمینیست مسلمان) به جای آنکه اسلام را مبنا قرار دهند و فمینیسم غربی را تعدیل کنند برعکس عمل کرده اند و هرجای اسلام که به مذاقشان خوش نیامده را با رویکردی فمینیستی تغییر داده اند. دسته سوم هم افرادی هستند که کلا با منشا فمیینسم و غربی بودنش مشکل دارند.

هر سه مخالفت هم نادرست به نظر میرسد. اینکه با امری مخالفت کنیم که آن امر آنقدر منعطف است که خیلی چیزها درونش جای می گیرد و تابع شرایط و موقعیت و افراد میشود منطقی به نظر نمیرسد. چه آنها که برچسب فمینیست را روی افراد مخالف نظرشان می‌چسانند، چه آنهایی که در بین کلامشان چند بار جمله «من فمینیست نیستم ولی...» یا «من مخالف فمینیسم هستم اما...» را استفاده میکنند، چه آنهایی که آنتی فمینیسم راه انداخته اند. همه شان فقط با عینک بدبینی فمینیسم را دیده اند یا از ترس برچسب خوردن اینطور حرف میزنند.

به پاراگراف اول این متن برگردیم. اگر فمینیسم درمورد زنان است و هدفش بهبود شرایط زنان آیا پیامبر اسلام اولین فمینیست تاریخ نبوده است؟ آیا نمیخواهیم بعد از سالیان دراز دست از این خطکشی ها برداریم و از سطح فاصله بگیریم و به عمق برویم و بعد با هم گفت و گو کنیم و اوضاع را بهتر کنیم؟ عیبی دارد اگر یکی از ما به یک فمینیست مسلمان ناب تبدیل شود؟!

  • هانیه معینیان

 

 

چندی پیش این پوستر همه جا پخش شد و سروصدای زیادی به پا کرد. اهمیت دادن و نوشتن از یک موسسه کوچک باعث دیده شدنش میشود. چیزی که کاملا اتفاق افتاد؛ تعداد کانال این موسسه آن هم در ایتا طی چند روز به سرعت بالا رفت. ولی آنچیزی که باعث شد در اینباره بنویسم مطالب کانال این موسسه بود.

اولا: صحبت از چند همسری در شرایط امروز مانند صحبت کردن از کودک همسری است! وقتی جامعه در امری دچار بحران شده است همه دغدغه‌مندان باید آن را حل کنند نه موضوع دیگر را. امروز ازدواج جوانان در سن ازدواج بحرانی‌ست که همه باید به آن بپردازند.

ثانیاً: این موسسه در بیان دلایلش برای چندهمسری، متوسل به آمار شده‌است. و با مقایسه آمار دختران و پسران با فاصله سنی پنج سال به این نتیجه رسیده است که جز سه گروه اول در بقیه گروه ها تعداد دختران بیشتر از پسران است. واقعا این نوع تحلیل برای ازدواج و امری که فاصله سنی مشخصی ندارد خنده‌دار است. چه اینکه میتوان قضیه همسان همسری و غیر از آن بزرگتر بودن دختر( در سنین بالای ۲۵ و فاصله معقول) را مطرح کرد که اتفاقا آمار میگوید تعداد دختران از ۳۰ سال به بعد بیشتر می‌شود. نکته بعدی اینست که اگر قرار باشد ما براساس همین روش پیش برویم و فاصله سنی پنج سال را در نظر بگیریم آن وقت تعداد دختران 20-24 سال نسبت به پسران 25-29 سال کمتر میشود! آن وقت با این گروه سنی که تعداد پسرانش کمتر است چه باید کرد؟!!!

ثالثا: چیزی که از همه تعجب مرا بیشتر کرد پوستری بود که در کانال گذاشته شده بود با این تیتر « تعدد زوجات یعنی هیچ مذکری از راه حرام به طبیعت خود (چند همسری و تمایل به زنان متعدد) نمی‌پردازد و هیچ زن و دختری بدون سرپرست و حامی و تکیه‌گاه و سرپرست نمی‌ماند » جملاتی با نهایت تناقض‌. قسمت اول کاملا غربی و قسمت دوم کاملا اسلامی. جالب اینجاست گردانندگان کانال که هرازچندگاهی مطلبی از شهید مطهری در این باب می‌گذارند نظر شهید مطهری در این مورد را نادیده می‌گیرند. شهید مطهری معتقد بودند چند همسری جزو طبیعت مرد نیست بلکه برخاسته از شرایط اجتماعی ست و این سخن برگفته از تفکر غربیانی چون ویل دورانت و ... است که چندزنی یا بسنده نکردن به یک زن را جزو طبیعت مرد می‌دانند .

 

 

  • هانیه معینیان


من؛ روسری‌هایم رنگی‌تر شده، خنده‌هایم پررنگ‌تر، حرفهای نزده‌ام تلنبارتر

او؛ روسری‌اش عقبتر رفته، خنده‌اش محوتر، صدایش بلندتر...

گمان می‌کردم دوستیمان، تفاوت عقیده‌مان را کمرنگ می‌کند؛که انگار نکرده است... او هرروز طلبکارتر و من هرروز بدهکارتر.‌‌.. گرانی، بالارفتن دلار، کارنداشتن پسرهایشان، صاحب خانه نشدن... همه تقصیر من و تفکر من و امثال من است. وگرنه رئیس‌جمهور انتخابی‌اش هیچ نقشی نداشته‌است...

انگار لبخند دیگر جواب نمی‌دهد. می‌ترسم کمی پیش برویم بهشت و جهنمش را هم از من طلبکار شود...


 

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...