جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

افراد زیادی فهرست های مختلفی از فیلم خوب برای این روزهای قرنطینه پیشنهاد داده‌اند. حالا که معلوم نیست قرار است چقدر قرنطینه باشیم من هم تصمیم گرفتم فهرستی از فیلم‌های حال‌خوب‌کن جدید ایرانی را پیشنهاد بدهم.
حال‌خوب‌کن لزوما کمدی نیست؛ حال‌خوب‌کن به این معنی که اشکت را درنمی‌آورد( حتی اشکهای تر و تمیز فیلم‌های حاتمی‌کیا) حالت را از مردم، کشور، جایی که زندگی می‌کنی و حتی خودت به هم نمی‌زند( مثل همه فیلم‌های اصغر فرهادی و همه فیلم‌های کپی از رو دست اصغر فرهادی!) خیلی جاها خنده به لبت می‌آورد و اگر این کار را هم نکند لذت دیدن فیلم خوب حالت را جا‌می‌آورد و مهم‌تر از همه اینکه فیلم فارسی نیست.


۱. نفس/ نرگس آبیار
فیلم بسیار زیبایی است. حال و هوای خیلی خوبی دارد و به نظرم بهترین فیلم نرگس آبیار است. بازی ‌های خوب و سکانس های خوب و فضای های خوب زیاد دارد و گاهی شگفت‌زده‌تان می‌کند. هرچند آخرش تلخ است ولی عوضش دو ساعت فیلم خوب دیده‌اید.
«
طعم شیرین خیال» هم می‌تواند جزو این فهرست قرار بگیرد و اتفاقا نفس تحت تاثیر این فیلم بوده‌است ولی به نظرم نفس شیرین‌تر از طعم شیرین خیال است.

                                        

 

                                    

۲.قندون جهیزیه/ علی ملاقلی‌پور
فیلمی با بازی خوب و متفاوت صابر ابر و نگار جواهریان‌. فیلم فضاهای خاصی ندارد و همه‌اش در یک آپارتمان است ولی بازی خوب و داستان خوبتر دارد که آدم را سر ذوق می‌آورد.

                                             

 

 

3.یک حبه قند/ رضا میرکریمی
یک فیلم پربازیگر با لهجه یزدی. گرچه این فیلم هم شبیه نفس پایان تلخی دارد ولی پایان تلخ حال خوب فیلم را خیلی تحت تاثیر قرار نداده است.

 

                                            

۴. آواز گنجشک‌ها/ مجید مجیدی
یکی از بهترین فیلم‌های ایرانی که تا‌به‌حال دیده‌ام‌‌. غیر از فضاهای غیرشهری و خوشحال فیلم( شبیه اکثر فیلمهای مجید مجیدی) پر از انسانیت است و دقیقا همین نکته حال فیلم را خیلی خوب کرده‌است.

                                             

۵.فصل نرگس/نگار آذربایجانی
یک فیلم با چند داستان تو در تو. آنچه فیلم را دیدنی می‌کند غیر از بازی متفاوت و خیلی خوب یکتا ناصر، « انسان» هایی‌ست که خیلی وقت است در فیلم ها پیدایشان نیست.

                                               

۶.خجالت نکش/رضا مقصودی
یک فیلم طنز با چاشنی تکه های سیاسی. می‌توانید ارسطوی عامل را با هیبتی عجیب و شیرین ببینید و از دیالوگ‌های بامزه‌اش با شبنم مقدمی لذت ببرید.
                                              

۷.خسته نباشید/ افشین هاشمی
اولین فیلم افشین هاشمی‌ با لهجه شیرین کرمانی. اگر از دیدن فضاهای تاریخی کویر لذت میبرید خسته نباشید انتخاب خوبی ست.
«خداحافظ دختر شیرازی» ساخته دیگر افشین هاشمی جزو فیلم های حال‌خوب‌کن است فقط موضوع فیلم تکراری‌ست وگرنه افشین هاشمی بازی خیلی خوبی دارد و خلاصه می‌تواند جزو فهرست حال‌خوب‌کن‌ها قرار گیرد.

                                             

8.کودک و فرشته/ مسعود نقاش رضازاده
یک فیلم خیلی خیلی خیلی خوب. آنقدر خوب که میتوان بیخیال چند سکانس دردآور و گریه‌آور فیلم شد و در این فهرست قرار دادش و از دیدنش کیفور شد.

                                       

  • ۳ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۳۳
  • هانیه معینیان

 

۱.هر که از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبه رو خواهد شد؛ چراکه اجل در کمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است.( خطبه ۱۴۹)
این روزها به آدم‌های این شکلی برخورده‌ایم. آدمهایی که به نظر می‌آید دیگر «زندگی» نمی‌کنند از بس که زندگیشان خلاصه شده در الکل و ترس و مواد ضدعفونی‌کننده، ماسک، وایتکس و دستم را شسته ام یا نه و ... زندگی با این همه ترس اسمش هرچه باشد زندگی نیست! نمونه جدید و عجیب و غریبش هم همین خوردن الکل به خاطر مبتلا نشدن به کرونا و بعد هم مردن به خاطر سمی بودن! به همین راحتی...

۲.علی (علیه السّلام) در سایه ی دیوار کجی نشسته بود؛ از آنجا حرکت کرد و در زیر سایه ی دیوار دیگری نشست. به آن حضرت گفته شد: «یا امیر المؤمنین! «تفرّ من قضاء اللّه؟ » (از قضای الهی فرار می کنی؟ ) فرمود: «افرّ من قضاء اللّه الی قدر اللّه» (از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم).
شهید مطهری در کتاب عدل الهی دراین‌مورد می‌گویند: «معنای این جمله این است که هر حادثه که در جهان پیش می آید مورد قضا و تقدیر الهی است اگر آدمی خود را در معرض خطر قرار دهد و آسیب ببیند قضای خدا و قانون خداست و اگر از خطر بگریزد و نجات پیدا کند آن هم قانون خدا و تقدیر خداست اگر انسان در محیط میکروب دار وارد شود و بیمار گردد قانون است و اگر هم دوا بخورد و از بیماری نجات یابد نیز قانون است بنابراین اگر انسان از زیر دیوار شکسته برخیزد و کنار برود کاری برخلاف قانون خدا و قضا الهی انجام نداده است و در چنین شرایط قانون خدا این است که از مرگ مصون بماند و اگر در زیر دیوار بنشیند و با سقوط دیوار نابود گردد این نیز قانون آفرینش است»
دسته دوم هم عالمی دارند برای خودشان. اکثرا از آن آدمهایی هستند که تا به چشم خودشان نبینند یکی از آشناهایشان فوت شده قضیه را جدی نمی پندارند. طیف وسیعی هم دارند از آدمهای بیخیال و اهل مکتب لذتگرایی تا آدمهای مذهبی که می‌گویند « هرچه خدا بخواهد همان می‌شود»...
مردم خوشحالی هم که برخلاف گوشزدهای مسئولین همچنان دوست دارند به مسافرت بروند و لذت ببرند از همین دسته‌اند...

به قول عزیزی، پناه بر خدا!

 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۱۶
  • هانیه معینیان



از تلویزیون خانه ما را می‌دیدم. با اینکه برنامه اش را دوست دارم ولی آن قسمت مصاحبه و نظرخواهی از خانواده‌ها حرصم را درمی‌آورد. هربار یک خانواده یا دوخانواده یا حتی هر سه خانواده فقط برای برنده شدن و به دست آوردن جایزه زیراب خانواده دیگر را می‌زنند. با دلایل درست یا نادرست به طرز خودخواهانه‌ای خودشان را بهتر از بقیه میدانند و این را هم به زبان می‌آورند.

برنامه که تمام شد گوشی را برداشتم و تیتر خبرگزاری فارس نظرم را جلب کرد. خبر را نمی‌توانستم باور کنم، اینکه عده ای به‌خاطر اینکه شنیده‌اند در درمانگاه محلشان چند بیمار کرونایی بستری است آتش به پا کرده‌اند! آتش واقعی... اصلا شایعه بودن اینکه آنجا بیماری بستری است درحالی که نبوده برایم اهمیت ندارد فقط دارم به آتش به پا کردن آن چند نفر فکر میکنم. واقعا ما از چه زمانی آنقدر خودخواه شده‌ایم؟! رحم مسلمانی پیشکش، رحم ایرانی زبانزدمان کجا رفته؟! نظر یک نفر زیر آن پست بیشتر ناراحتم کرد: «زمستان میرود و رو سیاهیش به زغال می ماند. به نظرم بعد از اینکه داستان کرونا تموم شد هی به فرهنگ چند هزار ساله ایرانمون ننازیم»

خوب است این داستان را مرور کنیم:
در زمان موسی (ع )خشکسالی پیش آمد آهوان در دشت خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .
خداوند فرمود: موعد آن نرسیده است، موسی هم برای آهوان جواب رد آورد؛ تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت ومناجات بالای کوه طور رود.
به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست. آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد،شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید است.تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد. موسی معترض پروردگار شد.
خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود.

آهو ما ایرانی ها را یاد چه می اندازد؟! ضامن آهو؛
در ملک ضامن آهو، بیاییم و از آهو کمتر نباشیم...

بعدن نوشت: قصد داشتم امشب یک مطلب حال‌خوب‌کن بنویسم وقتی این خبر را خواندم به معنای واقعی کلمه حالم گرفته شد و هنوز حالم سرجایش نیامده و در بهتم..

  • ۴ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۱۵
  • هانیه معینیان

قبلا به دلایلی دوست نداشتم کتاب خارجی (رمان و داستان منظورم است) بخوانم، ولی از دیروز به این نتیجه رسیده‌ام اصلا کتاب خارجی نخوانم. دیروز یک اتفاق برایم افتاد که به این نتیجه رسیدم و آن اتفاق تمام کردن کتاب هفت جلدی آتش بدون دود نادر ابراهیمی بود. حالا برایم مسلم است که تا کتابهای شاهکار ایرانی تا کتابهای جلال آل احمد، نادر ابراهیمی،سیمین دانشور را نخوانم حق ندارم دست به یک کتاب خارجی بزنم. حق ندارم چون حق نیست. من که در حوزه ادبیات کار نمیکنم تا اجباری به خواندن وجود داشته باشد؛ من برای دل خودم، حال خودم میخوانم، پس حق نیست که وقتی حالم با کتابهای ایرانی شاهکار خوب می‌شود بروم سراغ کتابهای خارجی.
دیروز شاهکار نادر ابراهیمی را تمام کردم. شاید شاهکار ادبیات داستانی امروز ایران را... راستش بعد از خواندن آخرین صفحه شوکه بودم. به خاطر اینکه تمام مدتی که کتاب را میخواندم کاملا در کتاب غرق بودم و از صفحه صفحه اش لذت بردم و دوست نداشتم این کتاب طولانی تمام شود و دیگر آتش بدون دودی نباشد که بخوانم؛ و حالا همه چیز تمام شده بود... هم شوکه بودم به خاطر زیبایی مسحورکننده کتاب. راستش فکر نمیکردم هیچ کتابی بتواند مرا انقدر سر ذوق بیاورد. در واقع برای خودم حساب کرده بودم که میزان کیف کردن از یک کتاب از حدی بالاتر نمی‌رود ولی مثال نقضش را یافتم. البته که تلاش سی ساله نویسنده و سختی هایی که کشیده و عشق و علاقه وافرش به صحرا و به نویسندگی قطعا نتیجه‌اش خیره کننده خواهد بود.
اگر بخواهم از کتاب بگویم، اینطور شروع میکنم که آتش بدون دود اصلا موضوع جذابی ندارد! مطمئنم اگر بگویم موضوع کتاب راجع به چیست خیلی‌ها هیچ میلی به خواندنش نخواهند داشت ولی تا دلتان بخواهد شگفت زدگی دارد، قلم خوب دارد، هیجان دارد، جریان زندگی دارد، شخصیت های حیرت آور دارد، اتفاق های ریز و درشت خوب و بد، تا دلتان بخواهد «ایران» دارد...
بگذارید موضوع کتاب را بگویم؛ آتش بدون دود به قول نادر ابراهیمی درباره مردم «خوب» ترکمن صحراست. منطقه ای در ایران که خیلی حرفی درباره‌اش نشنیدیم و خیلی درباره اش نمیدانیم. قبل از خواندن این کتاب اگر قرار بود برای ایران‌گردی اولویت‌بندی کنم قطعا ترکمن صحرا رتبه های آخر را داشت. حالا ولی دلم میخواهد آنجا را ببینم، دلم میخواهد با یکی از نسل «آلنی اوجا» و «مارال بانو» هم صحبت شوم و نادرابراهیمی چه کاری میتوانست بکند بالاتر از این برای من به عنوان مخاطب؟!
براستی اگر هر نویسنده‌ی ایرانی یک آتش بدون دود می‌نوشت برای هرشهری که دوستش داشت چقدر حال ما بهتر میشد؛ حال خوبمان به خودمان، به هویتمان، به هم میهنمان و به ایران...

  • ۸ نظر
  • ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۳۴
  • هانیه معینیان

 

احتمالا خیلی هایمان چیز زیادی از بانوی دوعالم نمیدانیم. چیزی بیش از شهادت در 18 سالگی، حدیث الجار ثم الدار، داستان در و پهلوی شکسته و انفاق لباس عروسی و چند تا چیز دیگر. گرچه خیلی از زندگانی حضرت به ما نرسیده است ولی همین مقداری هم به دستمان رسیده را باید بخوانیم و بدانیم. باید سیره بانوی عالمیان را بدانیم. نه تنها ما زنان مسلمان بلکه مردان مسلمان هم باید بدانند. این متن گزینشی از سه کتاب فاطمه اسوه بشر و زن در آینه جمال و جلال الهی آیت الله جوادی آملی و کتاب زندگانی فاطمه زهرا سید جعفر شهیدی است.

🔹عظمت و منقبت حضرت زهرا سلام الله علیها

  • امام صادق فرمود که آن حضرت، زهرا (تابناک) نامیده شد چرا که خانه و محراب عبادت او برای اهل آسمان تابناک و درخشان بود. حضرت فاطمه سید زنان جهان در همه اعصار است و جز علی کسی همتای او نیست. این فقط به لحاظ کمال وجودی آن بانوست نه نسبت های بیرونی و خانوادگی. آن حضرت در سیر ملکوتی خود به جایی می‌رسد که جز ائمه اطهار کسی را یارای درک شأن و منزلت او نیست.
  • آنجا که اوج گیری سخن حضرت علی است و خطبه او میان سایر خطب جزء غرر آنها به شمار می آید و انسان باید چندین بار نهج‌البلاغه را بخواند تا بفهمد، آیا این خطبه معادل دارد یا نه، آنجا می بینیم قبل از آنکه حضرت علی چنین خطبه ای ایراد کند حضرت زهرا خوانده است.
  • امام صادق فرمود فاطمه را از این جهت محدثه نامیدند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و همانند مریم دختر عمران با او گفتگو داشتند.
  • رسول خدا درباره عبادت حضرت فاطمه می فرمود:  وقتی زهرا در محراب عبادت می ایستد همچون ستاره‌ای برای فرشتگان آسمان می درخشد. خدا به فرشتگان می گوید: ای فرشتگان! بنگرید به بهترین بنده من فاطمه. او در مقابل من ایستاده و همه وجودش از خوف من می لرزد و با حضور قلب کامل خود به عبادت من روی آورده است.
  •  حضرت علی از پیامبر می‌پرسد: آیا فاطمه فقط سرور زنان زمان خویش است؟  حضرت پاسخ می فرماید: این مقام مربوط به حضرت مریم می باشد. در حالی که دخترم فاطمه بهترین زنان عالم از اولین تا آخرین است...
  • محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: روز قیامت فاطمه سلام الله توقفی بر در جهنم دارد. در آن روزمیان دو چشم هرکس نوشته شده کافر است یا مومن. آنگاه به دوستی از دوستان ما که دارای گناهان زیادی است فرمان می رسد به آتش برود وقتی نزدیک جهنم می رسد فاطمه سلام الله میان دو چشم او را می خواند که "دوستدار اهل بیت" نوشته شده است. عرض می‌کند: الهی و سیدی مرا فاطمه و بازدارنده نامیدی و به واسطه من هر کس مرا و فرزندانم را دوست بدارد از آتش جهنم ممنوع کرده ای وعده تو حق است و خلاف وعده نمی‌کنی. خدای سبحان پاسخ می‌دهد: ای فاطمه راست گفتی...


 سیره اجتماعی و سیاسی 

  • بعد از سقیفه، حضرت زهرا (س) به تنهایی  شبانه سوار بر مرکب شده و توام با سکوت مظلومانه امیرالمومنین دست نوادگان رسول خدا را گرفته به خانه یکایک انصار مراجعه می‌کردند و ضمن یادآوری جریان غدیر از آنان یاری می جستند. بسیاری از صحابه به سختی دچار حیرت و عذاب وجدان می‌شدند ولی ترس ار عقوبت دیگران مانع اقدامی عملی آنها می‌شد. این مبارزه شبانه تا چند شب ادامه یافت و در نهایت بعضی ها عذر می‌آوردند که اگر علی زودتر پیش‌قدم می‌شد قطعا با او بیعت می‌کردیم... 

 

  • طبق نقل مسعودی تا حضرت زهرا در قید حیات بودند غاصبان حکومت نتوانستند از امام علی بیعت بگیرند و بنی هاشم نیز بعد از شهادت حضرت بیعت کردند. 

 

  • بعد از ماجرای فدک،حضرت زهرا به همراه تعدادی از زنان دیگر برای دادخواهی به مسجد رفت. ابوبکر و گروهی از مهاجرین و انصار در مسجد بودند. حضرت زهرا آنجا خطبه‌ای ماندگار، بلیغ و آتشین خواندند.«... اکنون تا دیدار آن جهان این ستور آماده و زین برنهاده( خلافت و فدک) تو را ارزانی...» 

 

  •  در زمان در بستر افتادن حضرت گروهی از زنان مهاجر و انصار به دیدنشان آمدند. در این دیدار حضرت در جواب احوال پرسی آنها خطبه‌ای بلیغ و سیاسی می‌خوانند و با این جمله آغاز میکنند « به خدا دنیای شما را دوست نمیدارم و از مردان شما بیزارم...» 

  

  • آخرین ضربه ای که فاطمه(س) بر بنیان خلافت غاصبان وارد ساخت وصیت آن حضرت به مخفی ماندن مرقد مطهرش بود که در سفارش هایش به امیر مومنان(ع) فرمود « تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم کردن و حقم را غصب نمودند نباید در تشییع جنازه شرکت کنند، زیرا آنها دشمن من و دشمن رسول خدا هستند...» ضربه ای که تا قیامت استمرار خواهد داشت...
  • هانیه معینیان

 

اسم میرزای شیرازی بزرگ را شنیده اید. ولی اسم میرزای شیرازی کوچک را... میرزای شیرازی بزرگ مرحوم آمریرزا محمد حسن  آیت الله (اعلی الله مقامه) همان کسی‌ست که تحریم تنباکو را فتوا داد. میرزای کوچک، مرحوم آمیرزا محمد تقی شیرازی‌ست که شاگرد ایشان بوده. همان کسی که در عراق فتوای جهاد با انگلیسها را داد و استقلال عراق مرهون زحمات این مرد است و الان هم قبر این مرد بزرگ در عراق یک مزار بزرگی‌ست. خود ما ایرانی‌ها زیاد ایشان را نمی‌شناسیم ولی عراقی‌ها فوق‌العاده برای این مرد احترام قائل هستند.
همین مرد مجاهد اون روزی که پای دفاع از اسلام می آید فتوای جهاد میدهد. در جلوی چشمش سربازهای اسلامی ده تا، بیست تا، صدتا قلم میشدند ولی اینها را چون در راه خدا می‌دانست اهمیت نمی داد و تمام مردم عراق آرزویشان این بود فقط بر جنازه‌شان میرزا نماز بخواند. می‌آوردند ده تا، پنج تا بر جنازه‌های اینها نماز میخواند،دفن می‌کردند.
این مرد در تقوا اعجوبه ای‌ست. این را روی این اصل اسلامی که همه شنیدیم ولی عمل نمیکنیم؛ اینکه مرد حق ندارد در خانه به زن خودش فرمان بدهد، بگوید فلان کار را بکن؛ مثلا جارو بزن؛ پاشو غذا بپز؛ پاشو لباس بشور؛ پاشو کت من را از اینجا بده. مرد حق فرمان دادن ندارد. اگر زن مایل باشد روی علاقه زوجیت خودش کار کند توی خانه، کرده است نکند مرد حق فرمان دادن ندارد. حتی انسان به فرزندش حق تربیت دارد ولی حق فرمان در مسائل خصوصی و شخصی مثل اینکه آدم اجیرش و مزدورش را به کار می‌گیرد ندارد.

در تمام مدت زناشویی این مرد یکبار به زنش فرمان نداد به بچش هم فرمان نداد.
در یکی از بیماری‌ها نمیدانم بیماری فوت این مرد است یا بیماری دیگری افتاده بود قدرت حرکت کردن نداشت، برایش آش پخته بودند او که فرمان نمیداد ولی برایش آش پخته بودند. دختر ایشان یا همسر ایشان آش را می‌آورد توی اتاقی که میرزا بوده، آن وقتی که آورده مثل اینکه مردی در اتاق بوده، چطور بوده،  کاسه آش را همان دم در، پرده را باز میکند میگذارد توی اتاق.
میرزا آن سر اتاق خوابیده قدرت حرکت ندارد و بعد می‌رود سه ساعت بعد که می آید میبیند میرزا آنجا افتاده و کاسه آش هم اینور سرد شده! 
آقا چرا نخوردی؟ 
خب نمی‌تونستم برم 
چرا صدا نکردید کسی را؟همسرتان را، دختران را؟
گفت من حق نداشتم به آنها فرمان دهم این را میگویند عدالتی که انبیا به وجود آوردند و به وجود می آورند...

🖊 برگرفته از صوت منتشرشده در بنیاد شهید مطهری

  • هانیه معینیان
خانم کیمیا علیزاده که از زبان میلیون‌ها زن سرکوب شده در ایران صحبت کردید؛ کاش جای زخم هایتان را نشانمان می‌دادید تا ما زنان سرکوب شده ایرانی بدانیم مرهم را کجا باید بگذاریم! براستی شما سرکوب شدید؟ از سال ۹۵ که مدال برنز المپیک ریو را گرفتید برای همه‌مان عزیز شدید و آشنا، هزاران بار اسمتان را جزو اولین‌ها شنیدیم ولی یکبار هم کسی در گوشمان نگفت زهرا نعمتی اولین مدال پارالمپیک را به دست آورده آن هم طلا! آن هم قبل از شما...آنقدر که گوشمان به اسم شما خو گرفته زهرا نعمتی برایمان آشنا نیست!
آنقدر که از شما شنیدیم کسی از ساره جوانمردی که دومدال طلا در المپیک ریو به دست آورد چیزی نگفت... 
گفتید فرزند ایران زمینید و قبل‌تر هم گفتید( در یکی از پستهای اینستاگرامتان) ایران سرزمین مادریتان است و عرق خاصی به اینجا دارید، دوست دارم آن لحظه‌ای که روی سکو میروید و پرچم کشوری غیر از ایران و سرود ملی کشوری غیر از ایران پخش میشود ببینمتان و از شما سوال کنم معنی وطن و عرق ملی را...
 
رها کنیم این حرفها را..‌. خانم علیزاده که در اینستاگرامتان یکسری حرفهای کلیشه ای و تکراری و کپی شده را نوشته اید یا اگر حرف خودتان است به زبان ساده، بدون زیبایی خاص ادبی نوشته اید و به همه فهماندید که قلم خاصی ندارید، میشود بگویید این متن ادبی خداحافظی تان را چه کسی برایتان نوشته است؟
  • هانیه معینیان

 

ما قاسم سلیمانی را... نه؛ بگذارید از زبان خودم بنویسم، من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم، یک ابرقهرمان، به قول آنور آبی ها یک سوپرمن...

آری؛ من قاسم سلیمانی را یک ابر مرد می‌دانستم؛ شبیه پدر در بچگی‌هایم. آن موقع که انتظار داشتم هر اتفاقی می‌افتد پدرم قرص و محکم روبه‌رویش بایستد و ناکارش کند و هیچ طوریش هم نشود.

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ قرار همیشگی نانوشته‌مان این بود که من شعار مرگ بر آمریکا بدهم و او ضربه های اساسی به آمریکا بزند و پیروزی های پی‌درپی در صحنه نبرد به دست بیاورد.

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ که نه پاشنه آشیل دارد نه چشم اسفندیار...

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم که «برهه حساس کنونی» را از زبان سیاستمداران می‌شنیدم و «ضربه سهمگین حیاتی» را از او می‌دیدم

من قاسم سلیمانی رایک ابر مرد می‌دانستم که نه تنها در ایران و خاورمیانه بلکه در جهان عکسش را با انگشت اشاره نشان می‌دادند و در گوش بغل دستیشان زمزمه می‌کردند «قاسم سلیمانی که می‌گویند این است. سردار ایرانی ..‌.»

من قاسم سلیمانی را یک ابرمرد می‌دانستم؛ که شهید نمی‌شود..‌ گویی معنی «سردار» را فراموش کرده بودم؛ سرِدار...

و حالا شوکه‌ام؛ نه اینکه قاسم سلیمانی ابرمرد نباشد، نه؛ اما دیروز پس از شنیدن خبر شهادتش شبیه آن بچه چهار ساله‌ای شدم که توقع ندارد ضعفی از پدرش ببیند، نه اینکه شهادت ضعف باشد، فکر من خیالی بیش نبود...

نمی‌خواهم ناامیدتان کنم. البته من مثل هم‌وطنان عزیز فکر نمی‌کنم ایران پر از قاسم سلیمانی‌ست؛ ولی ایمان دارم به قول یکی از هم‌وطنانم  که «قاآنی مخفف همان قاسم سلیمانی ست»...

 نمی‌خواهم ناامیدتان کنم ولی این دل نوشته‌، سوگواری دختری‌ست که ابرمرد روزگارش را از دست داده...

 

  • هانیه معینیان

 

 
 

 

​​​​

این فیلم بخشی از سریال پرستاران ساخته علیرضا افخمی ست. زن وارد خانه میشود و با عصبانیت غیرمنطقی با دخترش صحبت میکند. درواقع فیلم قصد دارد عصبانیت غیرمنطقی زن را گردن شاغل بودن زن بیندازد. از طرفی مسئله ای را مطرح میکند که گرچه امروز کمرنگ تر شده است ولی هنوز هم برای خیلی‌ها بسیار مهم و حیاتی است. «کدبانو بودن دختر»؛ در ادامه فیلم، مادر در گفت‌وگویی که با پدر دارد اذعان دارد که این رفتارش به دلیل دم بخت بودن دختر و حرف مردم است و اینکه اگر پسرش در خانه خودش کار نکند و بلد هم نباشد بازخواست نمیشود ولی در مورد دختر قضیه فرق میکند.

واقعیت این است که خیلی از آداب و رسوم ما بر اساس جنسیت صرف است درحالی که اسلام نگاه جنسیتی ندارد بلکه موقعیت و جایگاه افراد را مدنظر قرار میدهد. برای مثال در قضیه پربحث ارث، پدر و مادر بدون توجه به جنسیتشان ارث یکسان از فرزند می‌برند.

قطعا تربیت دختر و پسر با توجه به موقعیتی که در آینده خواهند داشت و نقشی که عهده‌دار می‌شوند متفاوت است؛ ولی اولا باید اولویت بندی کرد. مثلاً دختر نقش مادری، همسری، خانه‌داری و .... را خواهد داشت وقطعا مادری و همسری اولویت دارند بر بقیه نقش ها. (اسلام اصلا خانه‌داری را وظیفه فقهی زن نمی‌داند بلکه آنرا جزو وظایف اخلاقی زن به حساب می‌آورد.) آیا واقعا آنقدری که به کدبانو بودن دختر و حرف مردم اهمیت می‌دهیم به مادری و همسری او هم توجه داریم؟ قطعا زنی که مادرو همسر خوبی باشد خانه‌دار خوبی هم خواهد شد...
دوم: چرا با باید های غلط همراهی می‌کنیم؟ چرا ارزش یک زن را در خانه‌داری‌اش خلاصه می‌کنیم؟ چرا این حق را به مردم می‌دهیم که دخترمان را مورد انتقاد قرار دهند به این خاطر که دستپخت خوبی ندارد یا حواسش به آشپزخانه اش نبوده یا ...؟ چرا این انتقاد را حق می‌پنداریم؟ واقعا ارزش یک زن به ساختن یک غذای خوشمزه است یا پرورش یک انسان موفق؟!
سوم: به نظر می‌رسد سخت‌گیری بیجا درباره دختران و از آن‌سو رفتار آسانگیرانه با پسر موجب دلخوری و عصبانیت پنهان دختران شده است که فقط این جمله آشنا که « کاش پسر بودم» یک نمونه اظهار آن بوده است. واقعا پسر و دختری که موقعیت یکسانی دارند چرا نباید مسئولیت یکسانی داشته باشند؟ مسئولیت مشابه نه مسئولیت مساوی. واقعا دلیل آزادی های بی‌حسابی که به پسران داده میشود چیست؟

​​

 

 

  • هانیه معینیان

                                                                                                          

                                                                                               

توجه زیاد به لکه ها، توجه به گرد و خاک و اینکه کجا نشسته اند، توجه وسواس گونه به تمیزی و ایجاد اضطراب برای خود و اطرافیان، طعنه زدنهایی که از درونش" من خیلی تمیزم" و " تو چقدر شلخته‌ای" بیرون می آید، تلخ کردن روزهای زیبای منتهی به سال نو همه و همه از زنان بر می آید و نیشش را بر زنان فرو می‌کند..

* عمه خانم مایع ظرفشویی دورتو که خاطرتان هست...

 

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...