خواهش میکنم بگذارید علامهطباطبایی متولد شود
پنجشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۷،
قطعا همهی آدمها یک گنجینه درونی دارند. هیچ آدمی کودن آفریده نشده است. نمیشود انسان باشی و بیهوش باشی! نه آن هوشی که به ریاضی و فیزیک و پزشکی و مهندسی محدود میشود منظورم هوش به معنای کلیست هوش آدمیزادی...
یادم هست زمان مدرسه مهمترین کلاس، ریاضی بود. یادم نمیآید کلاسی از ریاضی مهمتر بوده باشد. کلاس هنر و ورزش و انشا اما، از آن کلاسهایی محسوب میشدند که فقط آمدهبودند کنداکتور مدرسه را پر کنند؛ چیزی شبیه سریالهای تکراری تلویزیون که هرچند وقت یکبار سروکلهشان پیدا میشود. به خاطر همین هر معلمی با هر رشتهی دانشگاهی میتوانست جایش را پر کند. آدمهای باهوش و زرنگ کلاس هم آدمهایی بودند که نمرهشان در ریاضی و علوم بیست بود. آنهایی که خوب مینوشتند یا تند میدویدند آدمهای مهمی نبودند؛ ارزششان در حد همان کلاس ورزش و انشای الکی بود. ماها اینطور بزرگ شدیم؛ اینطور در ذهنمان شکل گرفت که آدمهای موفق و باهوش آدمهاییاند که خوب ریاضی میفهمند، مسئله را زود حل میکنند و جواب سوالهای علوم را درست میدهند. ماها اینطور بزرگ شدیم و اصلا حواسمان به شمع هجده سالگی تولدمان نبود به حادثههای سال کنکورمان که فقط همان یکبار اتفاق افتادند. رویایمان در هفده، هجده سالگی قبولی درکنکور بود، بهجای هر رویای شیرین دیگری...و آنقدر این رویا را دستنیافتنی و شیرین پنداشتیم و انقدر غرق در این رویا شدیم که اصلا خودمان را ندیدیم؛ فقط همسو شدیم با جماعت و این غول کنکور را هرروز بزرگتر و ترسناکتر کردیم. خودمان را ندیدیم که شاید اصلا برای این راه ساخته نشده بودیم؛ شاید قرار بود شاعر شویم یا کارگردان یا نقاش یا حتی یک انیماتور...
واقعا آیا همهی بچههای زمین باید دکتر حسابی و پروفسور سمیعی شوند؟! دنیا به علامه طباطبایی نیاز ندارد؟ دنیای ما بهروز شعیبی و حسن روحالامین و قیصر امینپور و محمود فرشچیان نمیخواهد؟! رزا منتظمی و طاهره صفارزاده چطور؟ علیرضا دبیر و حمید سوریان هم همان یک نسخه ازشان کافی بود؟
کفگیرمان ته دیگ خورده، نابغههایمان ته کشیدند و فرهنگمان دارد لهله میزند برای پرورش یک آدم نابغه؛ که اگر اینطور شود انقدر چشممان دنبال آنور آبیها نیست و دهانمان آب نمیافتد برای جایزههایشان...