آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم میکرد هر کداممان در اطرافمان آدمهای مجرد زیادی دیدهایم که فکری برای ازدواج ندارند.
- ۵ نظر
- ۱۱ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۰۹
آمار ازدواج پایین آمده و البته اگر آمار در این زمینه سکوت هم میکرد هر کداممان در اطرافمان آدمهای مجرد زیادی دیدهایم که فکری برای ازدواج ندارند.
برای چندمین بار است که فهمیدم گره زدن حال خوب به یک اتفاق، سرابی بیش نیست. نمیدانم شاید این عادت مردم این روزگار باشد؛ غرق در آینده و حسرتخور گذشته...
ولی برای چندمین بار زندگی به من فهماند که باید در حال زندگی کنم و از آن لذت ببرم! اینکه در سرم هزارتا نقشه بکشم که اگه فلان اتفاق بیفتد، فلان چیز را بخرم، اگر آنجا بروم، اگر، اگر، اگر...این «اگر»ها هیچوقت برایم شادی غلیظی را به ارمغان نیاورده. چه بسا اگر با خودم بنشینم و فکر کنم آن گذشتهای که گمان میکردم دردناک است شادیاش دلچسبتر از آن «اگر» اتفاق افتاده باشد...
نمیدانم...شاید به انتظار نشستن برای یک شادی مضحکترین اتفاق این دنیا باشد، شادی همیشه هست فقط باید پیدایش کرد و چه بسا در روزهای سخت شادی عمیقتر و دلچسبتر هم باشد!
بسم الله الرحمن الرحیم
ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة...
انتظار ما از یک رهبر اسلامی بیشتر از هرچیزی راهبری در مسیر اسلام است؛ رهبری برای رسیدن به جامعه توحیدی
اسلام البته چون انسان را خوب میشناسد کدهای مورد نظر را برای راهبری جامعه در اختیار گذاشته است، یکی از مهمترینهایش همین آیه ابتدای متن است.
حکمت به عنوان کلام عقلانی برآمده از استدلال و برهان است و موعظه به عنوان تکرار همان حکمتها و حرفهاست و این به چند دلیل است،
اول: انسان موجودی فراموشکار است و نیاز به یادآوری دارد. خیلی اوقات انسان حکمت را میداند اما انگار پس ذهنش گیر کرده و نیاز به یادآوری دارد
دوم: فرهنگ مقولهای پیچیده است که با ده سال و بیست سال و پنجاه سال و حتی صد سال دگرگون نمیشود و بیشتر از هرجای دیگر به مداومت و صبر نیاز دارد.
به خاطر همین دو دلیل است که ما در زندگی ۲۵۰ساله ائمه گاهی میبینیم که همان حرفی که پیامبر(ص) گفته است به نحوی دیگر در کلام حضرت عسکری(ع) هم میبینیم!
آنقدر ذهنم از ذهن بعضیها دور است که انگار ما در دو اقلیم متفاوت زیست میکنیم.
البته که شخصی که از صبح تا شب در رسانههای خارجی سرک میکشد و خوراکش را از آنها میگیرد بزرگ شده اقلیم آنهاست.
آنها که شیفته فرهنگ غرب هستند فقط بدنشان اینجاست وگرنه فرزند همانهایند.
اسلام بیش از هر دین و مکتبی به عقل و تفکر اهمیت داده است. بیش از هر دین و مکتبی با تقلید جاهلانه مبارزه کرده است.
اسلام برای همیشه تاریخ یک درس جاودانه برای انسان دارد. چه آنجا که میگوید «أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ» _که جای آبائهم هرچیزی را میشود گذاشت_ که میخواهد یک حکم کلی بدهد که محو شدن و مرعوب شدن و افسون شدن باطل است. حتی اگر آن پدرت باشد!
چه آنجا که میگوید «قُل هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ» حالا که خودت را نباختی باید دنبال برهان و دلیل باشی...
چون جمهوری اسلامی طرفدار فلسطین است پس من مخالف فلسطین میشوم که هم تقلید بچگانه از غرب است و هم دلیلی بی پایه و برهان.
زن چادری با هیجان زیاد خطاب به فروشنده صحبت می کرد. دخترش هم با تکانهای سر حرف مادرش را تایید می کرد. «ما اینو تو آمازون دیدیم؛ بعد خودمون شروع کردیم به تولیدش. خیلی کیف خوب و راحتیه...» اینها را زنی که تازه وارد مغازه شده بود خطاب به فروشنده میگفت. فروشنده هم کیف را بررسی میکرد و از کارشان تعریف میکرد. دختر همراه زن هم ادامه داد که الان خودش زیر چادر همین کیف را انداختهاست برایم جالب شد. دختر لپتاپش را گذاشتهبود در همان کیفی که آن زن تعریفش را میکرد و انداختهبود روی کولش ولی چیزی معلوم نبود!
از مغازه که بیرون آمدم یاد زمان دانشجوییام افتادم. چقدر آن زمان به این کیفها نیاز داشتیم ولی نبود. مجبور بودیم وسایلمان را بگذاریم در یک کیف دوشی و کج شویم از سنگینی کیف! با اینکه کیف کولی راحتترین گزینه برای یک زن چادریست. ولی تصورکیف کولی زیر چادر بیشتر برایمان فحش بود تا راهگشا... همینطور که سمت خانه میآمدم فکر کردم که ما چند سال از دورهزمانهمان عقبیم؟ در دورهای که همه وسایل برای راحتی انسان طراحی شده؛ زمانهای که حتی به پیشپا افتادهترین کارها هم فکر میشود حتی برای اینکه تخمه و چیپس و پفک و تخممرغ آبپز را از آنچه که هست راحتتر بخوریم ظرف مخصوص میسازیم، به راحتی امثال ما اصلا فکر میشود؟
ما در این زمانهٔ «همه برای راحتی انسان» زندگی میکنیم ولی هرچه جلوتر میرویم حجاب داشتن سختتر میشود! ما چادریها هروز بیش از دیروز تشویق میشویم که چادرمان را کنار بگذاریم. روی بعضیها اثر دارد و چادر را کنار میگذارند؛ هرکس هم دلایل خاص خودش را دارد؛ از دلایل فقهی عدم استحباب چادر تا دلایل سیاسی و هزار دلیل دیگر. ولی به نظرم این دلایل همهاش پوچ است؛ دلیل اصلی این است که ما هر چه جلوتر میرویم شرایط را برای چادریها سختتر میکنیم. اصلا منظورم دلایل اجتماعی نیست، که البته این دلایل بیتاثیر هم نیست ولی منظورم این است که نتوانستیم چادر را بروز کنیم.
باز هم مقصودم این نیست که مدل جدیدی از چادر ارائه دهیم، کمترین و سادهترین راه همینست. چند سالی است که به ابتذال هم
کشیده شدهاست. منظورم این است که ما در تولید محصولات حجاب، جز زیبایی و تنوع به چه چیزی فکر کردیم؟ آیا به کارآمدی هم فکر کردهایم؟ ست کردن ساق دست و روسری، کیف و روسری و کفش، چادر نگیندار یا گلدوزی، جنسهای براق و هرچه ازین دست مگر جز توجه به زیبایی نکته دیگری دارد؟ آنقدری که گیره روسری «یو شکل» هزار تومانی گره از کار ما باز کرد اینها نکرد و نخواهد کرد. آن زمانی که لبنانی بستن روسری مد شد ما تا مدتها از سوزن مرواریدی استفاده میکردیم تا اینکه بعد از سالها که سوزن در دست و صورتمان فرو رفت و روسریهایمان را خراب کرد این گیرهها آمد.
ولی چند درصد کارهای ما برای حجاب شبیه این گیره روسری کارآمد بوده؟ چادر مدلدار که سالهای سال است در کشورهای
عربی بوده. ما کار خاصی نکردهایم که ملی و دانشجویی و کارمندی و اینها را اختراع کردهایم. نمیگویم تولید اینها مهم نبوده ولی می گویم کار شگرفی نبوده. ما اصلا چقدر به راحتی یک زن محجبه فکر کردهایم؟ چرا هنوز کیف کولى مناسب زن چادری نداریم؟ چرا عینکی به عنوان عینک حجاب ساخته نمیشود تا زنهایی که نمیخواهند هنگام تردد به مهمانی و عروسی آرایششان دیدهشود استفاده کنند؟ درست است در حال انقراضیم ولی هنوز منقرض نشدهایم. چرا یک دستکش مخصوص با جنس خاص وجود ندارد که وقتی زنان چادری مجبور به استفاده از دستکش هستند نگهداشتن چادر برایشان سخت نباشد؟ چرا لوازم آرایش با ظرفی خیلی کوچکتر از آنچه که هست تولید نمیشود که زنانی که کمتر از این وسایل استفاده میکنند بعد از چند وقت مجبور نباشند انبوهی از اینها را به خاطر تاریخ گذشته بودنشان دور بریزند؟ چرا ماسک مناسب برای زنان محجبه نداریم و هزاران چرای دیگر که گاهی تولیدش و حتی هزینهاش خیلی کم است ولی خیلی راهگشاست. مثل همان گیرههای روسری. ولی چون کسی به «کارآمدی» فکر نمیکند اتفاق خاصی نمیافتد...
ولی دنیا یک زندگی راحتتر به ما محجبهها بدهکار است...
اینبار هم با ذوق زیاد به تماشای یک فیلم نشستم: دسته دختران. ذوق زیاد برای فیلمی که میدانستم با محوریت زنان ساخته شدهاست، کلی سروصدا کردهبود و به مذاق خیلیها خوش آمدهبود و حتی بعضی آن را فمینیستی میدانستند. ولی باز هم توی ذوقم خورد و فیلم هرچه جلوتر رفت بیشتر دوستش نداشتم.
راستش را بخواهید من ویلاییها ی منیر قیدی را هم دوست نداشتم. ولی دسته دختران به مراتب بدتر و ضعیفتر از ویلاییها بود.
دسته دختران هیچچیزی برای دوستداشتن نداشت؛ نه بازی خوب (جز فرشته حسینی) نه کارگردانی، نه فیلمنامه و... صرفا ثانیه به ثانیه صدای بمباران در فضا میپیچید! فیلمی با این سوژه و داستان پرکشش که کاملا جای حماسهسرایی داشت، تهی بود از این مضامین. در حساسترین جای فیلم، داستان یخ، خالی و بدون احساس و حتی بدون اوج گرفتن ادامه پیدا کرد. شخصیتها خیلی نچسب بودند و نمیشد ذرهای باهاشان همذاتپنداری کرد. نیکی کریمی تا دلتان بخواهد بد بود.
کاش بدبودنش به همینجا ختم میشد.مهمتر از همه اینها و بدتر از همه اینها برای من این بود که دسته دختران ساخته شد تا بگوید دسته دخترانی نباید وجود داشته باشد! چرا؟! چون زنان فیلم در حساسترین موقعیتها احساساتشان گل میکرد و به دشت کربلا میزدند! خانم دکتر داستان درست در زمان رسیدن به انبار مهمات فیلش یاد هندوستان میکند و به جای کمک در آن موقعیت حساس به دنبال نامزد گم شدهاش میرود! فرمانده هم در هنگام سقوط شهر و فرار مردم یاد فرزندانش میافتد و در این حین با دوستش شروع میکند به دردودل کردن! واقعا کجای این فیلم ضدزن، فمینیستی بود؟!
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی میگفت این شخصیتهایی که ترسیم کردید قهرمان بودند یا پهلوان پنبه؟! زنانی که در بین خانوادهشان جا ماندهبودند و هیچ فکری، هیچ اندیشهای و هیچ هدف والایی نداشتند؛ نه وطن، نه دین و نه حتی شهر محل زندگی... این دسته دختران! فقط یک هدف داشتند؛ مویهکردن برای خانواده از دست رفتهشان! فرزند و برادر از دست رفته و شوهر از راه به در شده و نامزد گم شده... اینان دقیقا جنگشان، اسلحه بهدستگرفتنشان، به دل دشمن زدنشان چیزی فراتر از یک خواسته شخصی نبود. همینقدر کوچک و حقیر؛ کدام قهرمانی اینگونه قهرمان میشود؟
کاش یک نفر به خانم منیر قیدی میگفت مفهوم پس ذهنشان را در یک ژانر دیگر خالی میکردند نه در این ژانر... نشاندادن همدلی باحجاب و بیحجاب و مست و عاقل جایش اینجا نبود. دفاع مقدس هویت یک ملت است خاطرات شخصی نیست که یک مفهوم بیرونی را بارش کنیم. خودش یک هویت مستقل دارد.
.کاش خانم منیر قیدی یکبار یک صفحه از خاطرات این زنان میخواند! بیخیال صدها کتاب با این موضوعات؛ فقط یکبار «دا» را ورق میزد یا «من_زنده ام» را. ما که زنانی اینچنین جسور و قهرمان در تاریخ دفاع مقدس داشتهایم چرا دنبال قهرمان پوشالی خودمان میرویم؟!.
پینوشت: من هم زمان هم دسته دختران را دیدم هم هناس را. دسته دختران داعیهدار مباحث زنان بود و قهرمان هناس مرد بود، روایتی از شهید داریوش رضایی نژاد. هرچه ذهنم را زیر و رو میکنم میبینم هناس با آن داستان مردانهاش،زنانهتر از دسته دختران بود! شهره پیرانی هناس در داستان قهرمانی همسرش، کمتر از یک قهرمان نبود...
این مدت خیلی وقت گذاشتم که نظر متخصصان مختلف را درباره لایحه حجاب بشنوم. این متن کوتاه حاصل این پژوهش کوتاه است:
در قوانین کشور، قانون حجاب از سال 62 با عنوان حجاب شرعی وارد شد که مجازات افراد را بیان میکرد. این مجازات در سال 75 و بعد در سال 92 تغییر کرد. لایحه عفاف و حجاب که امسال از سمت قوه قضاییه تدوین شد، از فیلتر دولت گذشت و در حال حاضر در مجلس است سعی کرده نواقص و اشتباهات قوانین قبلی را درست کند
مهمترین نکته در قانون جدید توجه به اصل مدارا در حکمرانی است:
برای مثال لفظ حجاب شرعی برداشته شدهاست. اگر بخواهیم از لفظ حجاب شرعی استفاده کنیم یعنی اکثریت زنان، متخلف شناخته میشوند زیرا زنی که کمی از موهایش بیرون است یا حتی زنی چادری که آرایش دارد از دایره حجاب شرعی خارج میشود! البته در عمل و در دادرسیها حجاب شرعی به حجاب عرفی تنزل پیدا میکرده
علاوه بر این، لایحه از جرم به تخلف رسیدهاست. یعنی زنی که حجاب را رعایت نکند مجرم شناخته نمیشود، بلکه متخلف است، مگر اینکه میزان بیحجابیاش شدید باشد یا تخلفش را چندبار تکرار کند. این امر به این معناست که فرد از سابقه کیفری و لفظ مجرمانه نجات پیدا میکند
نکتههای مهم بعدی در لایحه این است که:
- بین فرد مشهور یا فردی که بیحجابی سازمانیافته دارد با شهروند عادی تفاوت گذاشته
- فقط مرتکبین را در نظر نگرفته بلکه مرتبطین را هم در نظر گرفته، مثل خودرویی که یکی از سرنشینانش بیحجاب باشد
- بین میزان بیحجابی تفاوت قائل شده و نوع برخورد قانونی را هم متفاوت کردهاست.
- تاکید شده افراد بیحجاب یا بدحجاب شهروند جمهوری اسلامیاند و کسی حق توهین یا تهمت یا ضرب و شتم یا...با ایشان را ندارد (ماده ۸)
.
خیلی از نقدهایی که درمورد این لایحه شنیدم این روزها، به دلیل فهم غلط از لایحه است. مثل اینکه مجازات بازدارنده نیست. این نقد به این خاطر است که به جای رجوع به تصویبنامه سال 99 هیئت وزیران و تغییر مبلغ مجازاتها، منتقدان به اشتباه مواد و قوانین قبلی را نگاه میکنند. علاوه بر این ما تجربۀ مجازاتهای سنگینتر را داشتهایم آیا این مجازاتها موفق عمل کردند؟! نقد بعدی این است که چرا از وسایل هوشمند استفاده میشود و نقش پلیش کاهش یافته؟ در پاسخ باید گفت، جدا از اینکه آیا برخورد فیزیکی پلیس در همه موارد درست و موثر است یا خیر، آیا اصلا زیرساختهای لازم برای این کار وجود دارد؟ نقد دیگر ناقدان ماده ۸ لایحه است درحالیکه این ماده قبلا در مصوبه 94 وجود داشته و تکراری است و اگر نقدی به این ماده وارد باشد باید به مصوبه سال 94 نقد را وارد کرد
.
البته به نظر من هم -بیرون از فضای سیاسی و احساسی- به لایحه نقدهایی واقعی وارد است، مهمترینش وجود ابهام است، لایحه اول در قوه قضاییه گویا شفافیت بیشتری داشته. نکته بعدی اینکه این لایحه حجاب را در حد هنجار پایین آورده و نقد آخر هم اینکه در مجازاتها به پایگاه اقتصادی افراد توجه نشده در حالی که برای بازدارندگی قشر مرفه -که اتفاقا این تخلف در بین این افراد شیوع بیشتری دارد- توجه به این امر بدیهی است
.
گرچه این لایحه هنوز به قانون تبدیل نشده و مشخص نیست چه سرنوشتی خواهد داشت ولی من فکر میکنم اگر از هیجانات طرفین دور شویم و منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، این لایحۀ حجاب تا تا همینجای کار، هم مبتنی بر عقلانیت حکمرانی است و هم مبتنی بر رحمانیت اسلام
متن کامل در نسیم آنلاین
موضوع برنامه دوشنبه شب «جهانآرا» بررسی لایحه عفاف و حجاب بود. به لایحه کاری ندارم چند خطی راجع به این برنامه میخواهم بنویسم؛
همان اول برنامه قبل از اینکه حرفی راجع به لایحه زدهشود سه تا اتفاق افتاد که واقعا من را از دیدن ادامه برنامه منصرف کرد ولی چون موضوعش برایم اهمیت داشت تا پایان برنامه را دیدم.
اول: با موضوع بررسی لایحه عفاف و حجاب دو نفر را دعوت کردهاند که مخالف سرسخت لایحه بودند! که این مخالفت را حداقل زیر علمشان پنهان نکردند بلکه کاملا با احساسات شروع کردند تا از همان اول احساسات مخاطب درگیر شود. البته کار سختی هم نبود چون احساسات مردم چندی قبل درگیر شدهبود. من فکر میکردم این برنامه قرار است با عنوان «بررسی» آگاهیبخش باشد ولی گویا عنوان اصلی برنامه «تقبیح» بودهاست و برانگیزاننده احساس...
دوم: امیرحسین ثابتی همان ابتدای امر با تعجبی فراوان رو به مهمان برنامه جملهای این چنینی گفت؛ که «مگر کارشناسی هم هست که موافق این لایحه باشد؟» باورم نمیشد! راستش را بخواهید از این دست رفتارها از این ژانر آدمها دیدهبودم و نباید متعجب میشدم ولی شدم. یعنی این توهم حداکثرپنداری مرض عجیبی است که من گاهی به کروبی و موسوی سال ۸۸ حق میدهم که به دنبال این توهم، دنبال آرای گمشده وجود نداشته خود بگردند! جالب اینکه اینجا مجری پا را از حداکثرپنداری فراتر گذاشتهبود و به همهپنداری رسیدهبود!
سوم: همان ابتدا یکی از مهمانها حرفی زد که من هنوز دارم به آن حرف فکر میکنم. ایشان گفتند دلایل موافقان لایحه از نشناختن فضای جامعه ایران بیرون آمده، چون معتقدند شدت عمل میتواند فضا را دوقطبی و در نهایت متشنج کند. من مدام دارد این فکر در سرم میچرخد که مگر قضیه مهسا امینی در ایران اتفاق نیفتاد؟! چه تغییراتی در جامعه ایرانی پیش آمده که دیگر امکان آن اتفاق وجود ندارد؟ چه آمار و ارقام و پژوهشی از جامعه وجود دارد که ما اتفاق به چشم دیده را کنار بگذاریم و بگوییم دیگر آن اتفاق نمیافتد؟ باشد؛ موافقان فضا را نمیشناسند شما که فضا را میشناسی چرا دلیلی بر ادعای خود نمیآوری؟!
رسانه ملی تا وقتی با سه دهان یک حرف را میزند روز به روز کوچک و کوچکتر میشود