- ۷ نظر
- ۲۲ آبان ۹۹ ، ۱۶:۱۴
«ماه به روایت آه» کتابی با دوازده داستان و برشهایی از زندگی حضرت عباس(سلام الله علیه). از زبان دوازده فردی که بعضی هایشان برایمان نام آشنایند مثل حضرت زینب، حضرت ام البنین، مسلم بن عقیل،ام کلثوم، امام حسین( علیهم السلام) و بعضی هایشان ناآشنا یا کمتر آشنا مثل عبدالله بن ابی محل، کزمان، لبابه، زید بازرگان و ...و البته که انتخاب «دوازده» فرد بیمناسبت هم نیست...
شیرینی خواندنش آنجاییست که داستانها گویی روایت شخصی و خاطراتیاند که هرکدام از این آدمها با زبان خودشان برایت تعریف کردهاند و شگفتیش داستان پایانیش است؛ شگفتانگیز، شگفتانگیز، شگفتانگیز و زیبا...
دو برش از کتاب:
از زبان زینب( سلام الله علیها)میشنوی رقیه جان؟ این صدای پا را میشناسی؟لحظهای آرام می گیرد و در سکوت گوش می خواباند.بله این عمویم عباس است.آفرین پس تا عمویت عباس است نباید از هیچ چیز بترسی.عمویم آن بیرون نمیترسد؟عمویت جز خدا از هیچکس و هیچ چیز نمی ترسد. تا او هست هیچ کس نمی تواند به ما آسیب برساند.اما اگر عمویم عباس نباشد...
از زبان زید بازرگانپس حتم دارم که او را ندیدهای. عباس پروانه ای نیست که ببینی و از یادش ببری. او را از زیبایی و تابناکی به ماه تشبیه میکنند، ماه بنیهاشم. میدانی چرا؟ چون مثل ماه از خورشید وجود حسین نور و گرما میگیرد و دورش میگردد. نمیشود چشم در چشم خورشید دوخت و راز دل گفت؛ اما ماه، ماه واسطه راز و نیاز است. عباس برادر، نایب، مشاور و امین حسین نزدیکترین فرد به اوست.
«پرنده من» مسائل و احساسات زن خانهدار را ترسیم کردهاست؛ از مسائل و پیچیدگی های ارتباط با همسر، فرزند وخانواده تا حدودی حرف زدهاست. از احساسات و نیازهای یک زن هم تا حدودی حرف به میان آورده و اینکه بیعرضه بودن زن در خانه خودش به بیعرضگی در خانه پدری ربط دارد...ولی با همه این احوال پرنده من رمان خوبی نیست. شخصیتها شکل نگرفته، داستانها بریدهبریده است و یک کل منسجم را تشکیل ندادهاست؛ انگار کتاب روی دور تند است حتی پایان کتاب!البته ویژگیهای مثبت ادبی هم دارد؛ مثل هماهنگی پایان و آغاز فصلها و همینطور جملات و پاراگرافهای زیبا و خواندنی آنقدر که میتوانی کتاب را ورق بزنی و از بینشان جملات ماندگار بیرون بکشی و قاب کنی!در کل اگر به موضوع زنان علاقمندید کتاب را بخوانید ولی اگر به رمان خواندن یا ادبیات علاقه دارید پرنده من گزینه خوبی نیست.
من زادگاهم را ندیده ام
جایی که مادرم
بار سنگین بطنش را
در زیر سقفی فرو نهاد
هنوز زنده است
نخستین تیکتاکهای قلب کوچکم
در سوراخ بخاری
و درز آجرهای کهنه
و پیداست جای نگاهی شرمسار
بر در و دیوار اتاق
نگاه مادرم
به پدرم
و پدر بزرگم
صدای خفه ای گفت
دختر است!
قابله لرزید
در تردید سکه نافبران
و مرگ حتمی شیرینی ختنه سوران
در اولین زیارت از زادگاهم
نگاه شرمسار مادرم را
از دیوارها می زدایم
و آنجا که نبضم آشکارا کوفتن آغازید
اقرار می آغازم که
در دستهای روشنم
شهوت گره شدن و کوبیدن نیست
عربده نمیکشم
افتخار کشتن انسانها را ندارم
که بر سر سفره برتری آدمهای نر پروار نشدهام
پینوشت: شعری از طاهره صفارزاده به مناسبت سالروز درگذشتش
به دعوت دوست عزیزم، کیمیا مهاجر
۱- آدم نوشتاری «حرفهایش» در نوشتههایش، پیدا و پنهان فهمیده میشود و من آدم نوشتاری هستم نه گفتاری...
۲- بعد از ازدواج نیمی از من در خانه پدریام ماند، برای همیشه؛ به همینخاطر روحم در رفتوآمد بین این خانه و آن خانه است.
۳-برای گرفتن «حق» در حد توانم می جنگم؛ آن حق چه روحم باشد، چه تنم. چه دیگری باشد، چه خودم.
۴- به ایران به وسعت جهان عشق میورزم و دوستش دارم.
اطلاعات بیشتر در مورد چالش، اینجا
پینوشت: راستش اگر کسی مرا با لحن و ادبیات منبع اصلی این چالش به نوشتن دعوت میکرد قطعا نمیپذیرفتم. مخصوصا با وجود بند 13!
ولی دعوت دوست یک چیز دیگر است :)
من چهار نفر را دعوت میکنم البته برخلاف جهت اجباری چالش اگر دوست داشتند منت گذاشته و شرکت کنند :)
«دختر» را اگر بخواهیم براساس فیلمهای ایرانی که با این موضوع ساخته شدهاست بسنجیم فیلم خوبی است ولی اگر به آنچه که باید باشد نظر داشتهباشیم فیلم معمولی است. موضوع فیلم دختر، رابطه دختر و پدری است ولی هرچه ابتدای فیلم به «دختر» نزدیک است از اواسط فیلم به «پدر» میپردازد آنقدر که میتوان نام را از « دختر» به « پدر» تغییر داد.
دوست داشتم: به خاطر نماهای باز زیبا و دوستداشتنی از آبادان، لهجه شیرین جنوبی، بازی های خوب، نمادسازی میرکریمی، وجود عاطفه و احساس در فیلم، خاکستری بودن بهجای سیاه بودن، شخصیت دختر و بعضی دیالوگهای خوب.
دوست نداشتم: پایان بد، شخصیت پردازی ضعیف، غیرقابل باور بودن بعضی سکانسها.
خیلی نوتر از آنچه که فکر میکردم بود؛ مجموعه سخنرانیها و مصاحبههای امام موسی صدر با موضوع زن برای تقریبا پنجاه سال قبل. مباحث گویی مطالب روز جامعه امروز است و این جدا از هوش نویسنده به این نکته هم اشاره دارد که ما در مباحث زنان خیلی اوقات درجا زدهایم!جدا از کهنگی و نو بودن، بسیار کتاب خواندنی و جذابی بود آنهم با شیوه روایت خاص امام موسی صدر مخصوصا وقتی در طرح مباحث با نبوغ مثالزدنی و دیدی متفاوت از آنچه که تا به حال خوانده یا شنیدهام آنها را موشکافی کردهبود.