جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید
گروه بله را باز میکنم یک در میان اعضای محترم درخواست کمک دارند؛ واتس آپ را باز میکنم چند تن از دوستانم پیامی فرستاده اند و از نیازمندی شخصی گفته‌اند و درخواست کمک دارند، اینستاگرام را باز میکنم یک نفر استوری گذاشته و درخواست کمک دارد، تلگرام و ایتا و بقیه جاها هم همین است. خیلی خوب است دغدغه درد مردم را داشته باشیم؛ خیلی خوب است. فقط من متوجه نمی‌شوم که چرا کار یک موسسه را دوست داریم شخصی انجام دهیم؟ اینکه باری از دوش فردی برداریم عالی‌ست ولی خودمان به اندازه زورمان برداریم دیگر برای کمک کردن بیشتر همه جا جار نزنیم. میخواهیم کاری انجام بدهیم دستشان را بگیریم بسپریم به یک موسسه به کمیته امداد... 
ایراد این کار می‌دانید چیست؟ اولا موسساتی که در این زمینه فعالیت میکنند را تضعیف می‌کند. ثانیا فرض کنید من یک پولی دارم و می‌خواهم کمک کنم در این آشفته بازار به چه کسی کمک کنم؟ آنکه سرطان دارد؟ یا آنکه صاحبخانه انداخته اش بیرون؟ یا آن بچه ای که باید عمل شود.... چه کسی میخواهد تعیین کند کدامشان به پول بیشتر نیاز دارند؟ ثالثا کمیته امداد و خیریه های معتبر دنبال چاره‌جویی مستمر هستند درواقع می‌خواهند ماهیگیری یاد بدهند نه اینکه یک ماهی لاغرمردنی بیندازند کف دست یک نفر...
  • ۶ نظر
  • ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۴
  • هانیه معینیان
من هربار «عصرجدید» را می‌بینم حسرت می‌خورم. نه به‌خاطر شرکت‌کنندگانش که واقعا گاهی با ذره‌بین هم نمی‌توانی ذره‌ای استعداد( به معنای واقعی استعداد) در آنها بیابی، نه به خاطر حرفهای تکراری احسان علیخانی که «ذوق» و «قریحه» و «قضاوت نکنیم»ش دیگر خیلی توی ذوق می‌زند و نه حتی به داوری کردن داورهایش...
حسرت می‌خورم به خاطر حضور «آریا عظیمی‌نژاد» و با خود فکر می‌کنم کاش شخص دیگری روی آن صندلی نشسته‌بود. من موسیقی‌ندان قبلترها عظیمی‌نژاد را می‌شناختم ولی بعد از ازدواجم به نابغه بودنش پی بردم. قبل از این برنامه قطعا خیلی‌ها اسم عظیمی‌نژاد را هم نشنیده‌بودند چه برسد به چهره‌اش. ولی آنهایی که او را می‌شناختند هنرش را هم می‌شناختند و چه محبوب بود هنرش برای آنهایی که می‌شناختندش. حالا اما آریا عظیمی‌نژاد مشهور شده‌است ولی محبوب نه...
«امین حیایی» که عمری در سینما و تلویزیون خوش درخشیده عصرجدید خیلی حرف تازه‌ای برایش ندارد. «رویا نونهالی» هم فقط شاید محبوبتر شده باشد( حداقل برای من اینطور بود). «سید بشیر حسینی» که قبلاً کسی نمی‌شناختش حالا هم معروف شد هم کتابهایش فروش رفت ماند آریا عظیمی‌نژاد که به نظرم عصر جدید «هیچ» برایش نداشت... آنهایی که تازه شناختندش به اندازه هنرش نشناختندش آنهایی هم که قبلاً می‌شناختندش حضور او در چنین برنامه‌ای خیلی به مذاقشان خوش نیامد...
 
البته که عصر جدید هم در این قضیه بی‌تاثیر نبوده است. اینکه شور صداقت داشتن و نقدپذیر بودن را درمی‌آورد. اینکه هربار عظیمی‌نژاد رای منفی میدهد یک نفر آن پشت مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می‌پرد و داد میزند و اعتراض می‌کند. من اسمش را نمی‌دانم ولی هربار که دادش بلند میشود و پخش میشود و علیخانی هم مطرح می‌کند دوست دارم بروم با خاموش کردن تلویزیون همه اعتراضم را نشان بدهم که اگر پذیرفتی یک نفر قاضی شود، داور شود اینهمه هیاهو و دادو بیداد و اعتراض دیگر چیست؟! ولی میدانم این اعتراض خاموشم هیچ فایده‌ای ندارد.
  • ۲ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۵
  • هانیه معینیان

 

امروز از یکی از دوستانم پرسیدم چرا مثل قبل نمی‌نویسد. وبلاگش را یادم بود و نوشته های خیلی خوبش را به یادش آوردم. گفت: «وقت ندارم». بارها این جمله را از دوستانم شنیده‌ام به همین خاطر  نپرسیده می‌دانم زمانشان را کجا صرف می‌کنند؛ «خانه». تمام وقت‌شان به خانه و خانه‌داری می‌گذرد، نه حتی به بچه‌داری و همسرداری؛ به خانه‌داری. نه اینکه خانه‌داری بد باشد؛ خانه داری نه تنها یک کار ارزشمند است بلکه خیلی هم لذت‌بخش است. این که هر روز خلق می‌کنی، اینکه می توانی با چیزهای بدمزه یک چیز خوشمزه درست کنی، این که می‌توانی گردها را بتکانی، می توانی لباس‌های رنگارنگ را تا کنی و سر جایشان بنشانی، میتوانی چیزهای کثیف را تمیز کنی و از تمیز شدن آنها لذت ببری، این که می‌توانی این خانه را نو کنی، به خانه روح ببخشی...

 ولی چرا خیلی از ما از خانه‌داری شکایت داریم و از آن بدمان می‌آید؟ برای اینکه در آن غرق شده ایم... و خدا می‌داند چه استعدادهایی،چه حال خوبی، چه بزرگ‌شدن‌هایی دارد تلف می‌شود.
کسی لذت دریا را می‌فهمد که روی ساحلش قدم بگذارد و گاهی پاهایش را به آب بسپارد؛ کسی که دارد در دریا غرق می‌شود و مدام دست و پا میزند که نجات پیدا کند فقط بیشتر در آب فرو میرود...

 

  • ۰ نظر
  • ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۲۶
  • هانیه معینیان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۷ تیر ۹۹ ، ۰۰:۰۵
  • هانیه معینیان

 

اگر معنای لغوی حجاب را کنار بگذاریم، در عرف حجاب امری است که در ارتباط با نامحرم فهمیده می‌شود. لذا هم شامل مردان می‌شود و هم زنان، ولی به دلیل ویژگی های خاص زنان این مقوله در زنان مهم‌تر و پررنگتر است. 
عفاف دایره‌اش وسیعتر است ولی آنچه اهمیت دارد این است که عفاف و حجاب ملازم همدیگرند، گرچه دو مقوله‌ی جداگانه هستند و هرکدام تعریف خاص خود را دارند. لذا آدم هایی هستند که حجاب دارند ولی عفاف ندارند و از آن طرف آدم هایی که عفاف دارند ولی حجاب ندارند. که به طور قطع گروه اول خیلی خیلی بدتر از گروه دوم هستند. ما اگر معنی «حجاب کامل» را که همان تلازم حجاب و عفاف است درست نفهمیم ممکن است به بیراهه برویم.

قرآن کریم در دو سوره احزاب و نور هم حجاب را مطرح میکند و هم عفاف را:
«یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»
«یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»
 «یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»
«وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ»
«وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ»
«فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»
طبق آیات قرآن اولا زنان و مردان باید چشم هایشان را حفظ کنند و پاکدامنی پیشه کنند. دوما زنان به طور خاص مورد خطاب قرار گرفته‌اند که باید نوعی از پوشش داشته باشند که زینت‌هایشان آشکار نباشد و جلب توجه نکنند  و غیر از آن حواسشان به راه رفتنشان و حرف زدنشان باشد.

ولی تعریف ما از حجاب بعضی اوقات همخوانی با قرآن ندارد. گاهی دچار افراط می‌شویم و گاهی تفریط. 
مادامی که فقط به بعد ایجابی حجاب توجه کنیم بدون توجه به بعد سلبی( زینت نداشتن و جلب توجه نکردن) و عفاف به بیراهه تفریط رفته‌ایم. 
و تا زمانی که تعریفمان از حجاب کامل چادر باشد به بیراهه افراط رفته‌ایم‌. البته که قطعا حجاب برتر، چادر است ولی این فقط یک انتخاب است حتی اگر بگوییم مستحب موکد است باز هم مستحب است و جزو واجبات محسوب نمیشود. ولی انحصار حجاب در یک مورد مشکلاتی به همراه دارد که چندتایش را ذکر میکنم.

🔻اینکه اعتقاد داشته باشیم حجاب کامل فقط چادر است به این معناست که غیرچادری‌ها یک نقصی در حجابشان دارند و این عقیده در ارتباط ما با غیرچادری‌ها تاثیرگذار است.
🔻ممکن است فرزندمان چادر را انتخاب نکند یا دوست نداشته باشد چادر سر کند آنوقت هضم کردن این قضیه برای ما خیلی خیلی مشکل می‌شود و همیشه احساس می‌کنیم که دینداری ما و فرزندمان یک مشکلی دارد و احساس گناه می‌کنیم.
🔻سختگیری در این مورد ممکن است افراد را به طور کلی از دین زده‌کند مخصوصا اگر سنشان کم باشد و این قضیه برایشان حل نشده باشد. آن وقت است که ممکن است در بزرگسالی نه تنها چادر بلکه حجاب را کنار بگذارند.

خلاصه اسلام می‌خواهد زن و مرد مسلمان محجوب عفیف باشند؛ نه محجوب تنها کفایت می‌کند و نه عفیف تنها...

پی‌نوشت: از آنجایی که من در «بی‌خبری» به سر میبرم همیشه اوایل شب متوجه می‌شوم که چه روزی را سپری کرده‌ام! به همین خاطر این یادداشت به مناسبت دیروز نوشته شده‌است!

  • هانیه معینیان

 

همسرم میگوید از پنج نفری که در اتاق اداره با هم همکار هستند چهارنفرشان متاهل‌اند  که از در این بین سه نفرشان از ازدواج ناراضی‌اند! و به یک نفر مجرد هم اتاقی‌شان نهیب میزنند که «ازدواج نکن» یک نفرشان پا را فراتر گذاشته « من اگه بچه نداشتم تا حالا زنم رو طلاق داده بودم»...
 این جمله‌ی «ازدواج نکن» را زیاد شنیده‌ایم قطعا این همه آدم نمی‌توانند بد باشند ولی چه شده است که ما این جمله را بارها از افراد مختلف می‌شنویم؟
▪️یک: این نارضایتی مثل بسیاری از غرزدنهای دیگر تبدیل به یک اپیدمی شده‌است. به همین خاطر به دنبال ازدیاد افراد غرغرو که از همه‌چیز ناله می‌کنند، اینبار نوبت به خانواده و ازدواج رسیده است و چون افراد با این ناله کردن‌ها توسط افراد دیگر تایید می‌شوند کارشان را ادامه می‌دهند و با شدت بیشتری غر می‌زنند! 
▪️دو: واقعیت این است که آدم های امروزی با همه ادعایشان بلد نیستند یک رابطه خوب و سالم با شریک زندگی‌شان بسازند درواقع اکثر مواقع این رابطه است که مشکل دارد نه خود افراد. یعنی اگر فرد مقابل تغییر کند باز هم اتفاقی نمی‌افتد و فقط ممکن است شکل مشکلات تغییر کند.
▪️سه: ما در جامعه‌ای ‌زندگی می‌کنیم که آدمهایش روز به روز خودخواه‌تر، فردگراتر، بی‌تفاوت‌تر و بی‌گذشت‌تر! می‌شوند که دوست دارند مسئولیت خود را نپذیرند و همه چیز را به گردن طرف مقابل بیندازند. یعنی دقیقا چیزهایی که با ذات ازدواج جور در نمی‌آید؛ به قول مادربزرگم «من» باید «نیم‌من» بشود.
▪️چهار: این مورد خاص مردان است! مردان الگوهایی از زنان دیده‌اند یا حتی شنیده‌اند که زن خودش را برای خانواده فدا کرده است، «من» این زنان در  خانواده‌شان هضم شده و از بین رفته است. زنان گذشته اکثرا اینطور بوده‌اند. زنان امروز پس از یک دوره طولانی ظلم‌پذیری، به این آگاهی رسیده‌اند که به خودشان اهمیت بدهند. این تغییر قطعا به مذاق خیلی از مردان خوش نمی‌آید مردانی که مادر، مادربزرگ و ... خود را جور دیگر دیده‌اند و حالا همسرشان جور دیگر رفتار می‌کند. این مردان ذهنیت‌شان از زن ایده‌آل همان زن دیروز است و وقتی همسرشان بر خلاف ذهنیت ایده‌آلشان رفتار می‌کند نمی‌توانند با آن کنار بیایند و دوست ندارند بپذیرند که ذهنیت خودشان ایراد دارد.

  • هانیه معینیان

 

 قرار بود این یک متن طولانی باشد ولی تا دلتان بخواهد از مقدمات زدم تا متن کوتاه‌تر شود و سریع رفتم سراغ اصل مطلب.
احتمالا مطالبی از موافقان ترویج ازدواج موقت برای جوانان مجرد شنیده‌اید یا خوانده‌اید. افرادی که برای حال بد جامعه به دنبال راه‌حل هستند و البته حرف همه‌شان یک چیز است: «فاصله زیاد بین بلوغ و ازدواج» که به راستی روز به روز هم بیشتر می‌شود و خطرناکتر.

ولی آیا واقعا ازدواج موقت راهکار درستی است؟ 
اصل ازدواج در اسلام در تک همسری و دائم بودنش است. تعدد زوجات و متعه نسخه همگانی اسلام نیست. برای افراد خاص در شرایط خاص است. 
اینکه بعضی افراد خواهان نسخه‌پیچی همگانی ازدواج موقت هستند چند اشکال دارد. 
اول: اینکه خانواده را تهدید میکند. جامعه
ای که افرادش به دنبال حق‌اند و دم از مسئولیت و تکلیف نمی‌زنند و درواقع از آن فراری اند، جامعه ای که طلاق در آن رو به فزونی است، جامعه ای که خانواده در آن ارج و قربی که اسلام مدنظرش بوده را ندارد، جامعه ای که تشکیل خانواده جزو اولویت های خانواده‌ها برای فرزندانشان نیست و شغل، تحصیل و چیزهای دیگر اهمیتشان بیشتر از آن است در این جامعه ترویج ازدواج موقت رفتن به بیراهه است. منظور این افراد موافق ازدواج موقت، آزادی جنسی ولی در چارچوب شرع است ولی آیا غرب که آزادی کامل در مسائل جنسی دارد دچار بحران جنسی نیست؟ آیا منظور اسلام از ازدواج موقت همین است؟ 
دوم: اسلام بر خلاف مسیحیت غرایز جنسی را منکوب نمیکند و آن را خبیث نمی‌داند ولی از آن طرف به شدت با هواپرستی و توجه بیش از اندازه به شهوت مخالف است. اسلام انسان «ذواق» را مورد نکوهش قرار میدهد. شهید مطهری ذواق را اینطور تعریف کرده‌اند: «در اسلام آدم " ذواق " یعنی کسی که هدفش اینست که زنان گوناگون را مورد کامجوئی و " چشش " قرار دهد ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است .»
در واقع اسلام می‌گوید غریزه جنسی باید در زمان خودش و به درستی پاسخ داده‌شود ولی اگر ازدواج موقت ترویج شود چطور میتوان آن را خاص جوانان مجرد دانست؟ اصلا کاری به متاهلان ندارم بلکه صحبتم درباره نوجوانان است. سن بلوغ به گفته متخصصان به دبستان رسیده‌است آیا با ترویج ازدواج موقت میتوان جلوی این نوجوانان را گرفت؟ و اصلا اگر بپذیریم که همه‌چیز خوب پیش برود بالاخره در سن دبیرستان احتمال زیاد سراغ متعه میروند و آن وقت چطور میتوان جلوی افراد را گرفت تا ذواق نشوند؟!
سوم: در احادیث ازدواج موقت با باکره نهی شده است و گاهی شدت نهی هم بسیار شدید بوده‌است. البته بکر هم شامل دختر میشود و هم پسر و بیشتر باید در این احادیث دقت شود که آیا پسر را هم شامل می‌شود؟! ولی آنچه قطعی است نهی از ازدواج موقت با دختر باکره است. واقعا اولین برخورد با جنس مخالف برای هر دوجنس بسیار اهمیت دارد ولی این قضیه برای دختران اهمیت ویژه‌ای دارد. حتی مسائل جنسی زنان هم به مسائل روانی گره خورده است و لذا شکست در اولین تجربه یا موقتی بودن و عدم تعلق گاهی می‌تواند ضربه روحی به دختر وارد کند. سرانجام دختری که بعد از اتمام مدت متعه دلبسته شده است چه میشود؟
چهارم: اسلام ارتباط زن و مرد نامحرم را منحصرا در ازدواج میداند. رابطه عاطفی بین زن و مرد در ازدواج موقت هیچ تفاوتی با ازدواج دائم ندارد برخلاف رابطه جنسی که تفاوت های ریزی دارد. کسی که یک رابطه عاطفی و عاشقانه و رابطه احساسی و دوستانه را شروع کرده است و بعد از مدتی آن را تمام می‌کند مانند شخصی است که ازدواج کرده و بعد طلاق گرفته است. آیا طلاق های متعدد و وجود رابطه های متعدد ناتمام اعتبار و اعتماد به فرد را خدشه‌دار نمیکند؟

پس چه باید کرد؟

قرآن می فرماید: وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (32) وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (33) وَلَقَدَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ (34)﴾
«آیت الله جوادی آملی در اینباره میفرمایند:
در جریان تشکیل خانواده و نکاح که مقدّمه تشکیل یک خانواده بزرگ و امّت اسلامی است چندین مطلب را ذات اقدس الهی گاهی به صورت توصیه اخلاقی گاهی به صورت حکم الهی بیان فرمود بعد از جریان آن حدّ مشخص, چهار امر را مطرح فرمود اول رعایت حجاب و عفاف است که هم زنها خود را بپوشانند هم مردها چشم‌پوشی کنند چه اینکه زنها هم باید چشم‌پوشی کنند. چشم‌پوشی از نامحرم از دو طرف این اوّلین وظیفهٴ اجتماعی است که رعایت عفاف را به همراه دارد.
مطلب دوم فرمودند پدر و مادر دو طرف و همچنین جامعه مسئول تأمین ازدواج جوانها چه دختر چه پسر هستند که در سنّ نکاح‌اند که فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ اگر فرمود: «النکاح سنّتی»یا فرمود: «مَن تزوَّج فقد أحرز نصف دینه»که این تکلیفها متوجّه به خود جوانهای عَذَب است به اولیای آنها و همچنین به جامعه و مسئولان یک نظام سفارش می‌کند که وسیلهٴ ازدواج جوانها را فراهم بکنید ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ فرقی بین آزاد و بنده نیست.
مطلب سوم آن است که تا آن نکاح فراهم بشود اینها خودشان را با عفّت اُنس بدهند نه تنها نگاه به نامحرم نکنند بلکه مَلکهٴ عفّت را فراهم بکنند.»
 قرآن اول از حجاب و حریم حرف زده است. این همه اختلاط بدون حریم قطعا خطرات زیادی دارد. از طرفی خانواده و جامعه را مسئول میداند. چرا دنبال تسهیل ازدواج نیستیم؟ چرا پسران را برای قبول مسئولیت آماده نمیکنیم؟ چرا دختران را برای تشکیل خانواده آماده نمیکنیم؟ چرا فرزندان را عفیف بار نمیآوریم؟
بچه ای که هرچه خواسته مهیا شده، سختی نکشیده، ماه رمضان را یا روزه نگرفته یا به جان کندن روزه گرفته چطور میتواند با این اراده ضعیف و بعضا با این اراده نداشته در برابر غریزه اش بایستد.  آیت الله جوادی آملی در قسمتی از تفسیر این آیه و درباره عفیف میفرمایند: «یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه دارد که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ» نزدیک است که انسانِ عفیف فرشته‌ای از فرشته‌های الهی باشد این شبیه فرشته شدن به وسیله همین آداب است یک وقت است انسان کار حرام نمی‌کند یک وقت عفیف است این عفّت یک ملکه نفسانی است غیر از غضّ بصر است...» عفت یعنی انسان نزدیک به فرشته شود ولی بعضیها طوری راجع به غریزه جنسی صحبت میکنند که گویی انسان حیوانی ست بی اراده، سست عنصر، مجبور و بدبخت...

  • ۶ نظر
  • ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۳۷
  • هانیه معینیان

                   

 

احوالپرسی‌های زیادی و حال‌بد کن و اعصاب خردکن...
 «شوهر نکردی»، «انشالله بختت باز شه( بعضی‌ها طوری این جمله را ادا می‌کنند که انگار مخاطب مورد نظر بیماری لاعلاج دارد!)، « بچه نداری؟ داره دیر میشه ها»، « بچت چرا جون نداره بهش برس»، « عروس‌دار نشدی؟ داماد‌دار نشدی»... 
همه را هم مثلا با حالت دلسوزی و مهربانی و نگرانی بیان می‌کنند و فکر و خیال و ناراحتی و استرس را میگذارند برای آدمی که روبه رویشان ایستاده...
 

  • ۴ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۲۹
  • هانیه معینیان

 

 

🔹مادرم اگر سر سفره نمی‌نشست، آقا غذا نمی‌خوردند. منتظر می‌ماندند ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند. تا همین اواخر تا وقتی که خانم سر سفره نمی آمد، دست به غذا نمی زدند، گاهی زودتر دست به غذا میبردیم، نمی گفتند چرا صبر نمی کنید؟ میگفتند: «خانم نیامدند؟» چند بار ایشان را صدا می کردند، گاهی خانم میآمد و می گفت:« آقا، آخر من مهمان دارم، شما بخورید من باید غذا بکشم بعد می آیم» این رفتار آقا در همه اثر می گذاشت..."


🔹خانم می‌گفتند که چون بچه‌ها، شب‌ها خیلی گریه می‌کردند و تا صبح بیدار می ماندند، امام شب ها را تقسیم کرده بودند، یعنی مثلا ۲ ساعت خودشان از بچه نگهداری می‌کردند و خانم می‌خوابیدند و ۲ ساعت خودشان می خوابیدند و خانم بچه‌ها را نگه می‌داشتند. فرزندان امام هم تعریف می‌کنند که آقا با آنها بازی می‌کردند، یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را اختصاصی می دادند تا کمک خانم در تربیت بچه‌ها باشند.


🔹فرانسه که بودیم، یک روز خانم به منزل یکی از فامیل‌هایشان به میهمانی رفتند. موقع بر گشتن، دو ساعت از وقتی که به امام گفته بودند که برمیگردند، دیرتر شده بود. آقا که همه کارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعه‌ی سوم گفتند: «نگران شدم، شما نمی توانید وسیله‌ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟»
تا این که خانم آمدند. آن وقت با یک محبت خاصی رو به روی خانم نشستند و گفتند: «مرا دل نگران کردی»


🔹گاهی اوقات که برای دیدن امام وارد اتاقشان می شدیم، از ما می‌پرسیدند: خانم را دیده اید یا نه؟ اگر می‌گفتیم خانم را ندیدیم می‌گفتند: یاعلی! بروید خانم ببینید بعد بیایید پیش من. یاد گرفته بودیم قبل از دیدن ایشان، پیش خانم برویم و اول ایشان را ببینیم. "


🔹ندیدم در طول زندگی، امام به خانم بگویند در را ببندید. بارها و بارها میدیدم که خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند، ولی آقا خودشان بلند می شدند و در را می‌بستند و حتی وقتی بلند می شدند به من هم نمی گفتند که در را ببندم. یک روز به آقا گفتم خانم که داخل اتاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از خانم چیزی نمی‌خواستند.


🔹اگر روزی خانم غذا را تهیه می کردند، هر چقدر هم که بد می شد کسی حق اعتراضی نداشت و امام از آن غذا تعریف
می کردند. خانم اگر کاری در خانه انجام می دادند، حتی اگر استکانی را جا به جا می کردند و ما نشسته بودیم، آقا با ناراحتی به ما میگفتند: «شما نشسته اید و خانم کار می کنند؟» اگر یک روزی می دیدند که خانم کار می کنند، روز و اسلامای امام بود که چرا خانم کار می کنند. میگفتند: «خانمتان از همه ی شما بهتر است، هیچ کس مادر شما نمی شود.»

 

  • ۲ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۴
  • هانیه معینیان

 

شاید اگر بدانید این متن درباره رومیناست اصلا مطلب را نخوانید. نه به این خاطر که قتل رومینا اهمیت ندارد، به این خاطر که در این چندوقت زیاد راجع‌به رومینا نوشته شده‌است و هرکسی هم سعی کرده از ظن خودش یار رومینا شود. من هم بارها خواستم مطلبی بنویسم ولی پشیمان شدم‌. ولی اینبار موضوعی به ذهنم رسید که به نظرم آمد باید آن را بیان کنم.

سایت «زنان امروز» لیستی از زنانی که سرانجامی شبیه رومینا داشتند را بازگو کرده‌است. زنانی از گوشه و کنار ایران که از طرف نزدیکانشان به قتل رسیده‌اند همه‌شان هم رسانه‌ای شدند البته هرکدامشان به شرایط جامعه و انتخاب سردبیر و زور رسانه در زمان خودش گسترش یافتند و دیده‌شدند ولی قطعا هیچ‌کدام اندازه رومینا‌ تاثیرگذار نبودند. آن قتل‌های گذشته را فراموش کردیم، رومینا را هم چندوقت دیگر فراموش می‌کنیم. به نظر می‌رسد جنجال رسانه ای در این امور راه به جایی نمی‌برد جز اینکه عده‌ای خودشیرینی کنند و عده‌ای عقده‌گشایی کنند. در اموری که ریشه در سنت و باورهای مردم دارد استفاده از قانون کوتاه‌ترین و آسان‌ترین راه است که خیلی راه به جایی نمی‌برد. این اعمال از فرهنگ نشئت می‌گیرد حذف آن هم به فرهنگ نیاز دارد نه قانون‌.
پدری که فرزند خود را می‌کشد آیا قانون مانع این کارش خواهدشد؟ کسی که به خاطر آبرو، فرزندی که عزیزتر از جان است را می‌کشد آیا هنگامی که داس را می‌خواهد بردارد چوبه دار مانعش می‌شود؟

«آبرو» یعنی سرچشمه قتل، ریشه در باورهای مردم دارد، ریشه در فرهنگ مردم. ما نیاز به فرهنگ‌سازی داریم. نیاز به فرهنگ‌سازی در باب خانواده قوی و کارآمد و امن. خانواده باید درست کار کند؛ باید کارآمد باشد؛ پدر باید پدر باشد، مادر،مادر و فرزند هم فرزند؛ باید محل امنیت باشد نه اینکه یک دختر برای تامین امنیتش از خانواده فرار کند و به قانون پناه ببرد...

حالا اگر خانواده‌ای کاملا راه را به خطا رفت باید چه کار کرد؟! آیا قانون می‌تواند حال خراب آدم‌های یک خانواده را خوب کند؟ آیا اگر رومینا به قتل نمی‌رسید اصلا ما باخبر می‌شدیم از رومینا و رفتار پدر رومینا و...؟ 
خیلی از قتل‌هایی که اتفاق افتاده در روستا بوده اگر اعتقاد داشتیم به اینکه دین فقط راهی برای آخرت بهتر نیست بلکه راه دنیای بهتر هم هست آن‌وقت زندگی دینی را محدود به مسجد و نماز جماعت و جمعه و نمی‌کردیم. اگر می‌گذاشتیم دین در همه جنبه‌های زندگیمان وارد شود، اگر مسجد را مثل زمان پیامبر ملجا و پناهگاه مردم می‌دانستیم، اگر مسجدهایمان پررونق بود، اگر چندتا از آن مبلغان روحانی به آن روستاها رفته‌بودند، اگر در بین مردمشان زندگی کرده‌بودند، اگر برایشان از عزیز بودن زن و رحمت بودن دختر می‌گفتند، اگر پناه مردم روستا می‌شدند، اگر قاضی مردم روستا می‌شدند، اگر خانه‌شان محل رسیدگی به دعواهای روستا بود، اگر همه به اسمشان قسم می‌خورند، اگر پدر رومینا دردش را به آن روحانی باصفای روستایشان گفته‌بود، اگر رومینا دردودلش را به روحانی روستایشان گفته‌بود شبیه آن زن که از ترس همسر به امام علی پناه برده‌بود، آن وقت شاید هیچ رومینایی به قتل نمی‌رسید ...

*حدیث نبوی: ما بُنَی بِنَاءً فِی الإِسْلَامِ أحَبَّ اِلَی اللهِ عَزّوَجَلَّ مِنَ اَلتَّزْوِیجِ

 

  • ۲ نظر
  • ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۶
  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...