زن چادری با هیجان زیاد خطاب به فروشنده صحبت می کرد. دخترش هم با تکانهای سر حرف مادرش را تایید می کرد. «ما اینو تو آمازون دیدیم؛ بعد خودمون شروع کردیم به تولیدش. خیلی کیف خوب و راحتیه...» اینها را زنی که تازه وارد مغازه شده بود خطاب به فروشنده میگفت. فروشنده هم کیف را بررسی میکرد و از کارشان تعریف میکرد. دختر همراه زن هم ادامه داد که الان خودش زیر چادر همین کیف را انداختهاست برایم جالب شد. دختر لپتاپش را گذاشتهبود در همان کیفی که آن زن تعریفش را میکرد و انداختهبود روی کولش ولی چیزی معلوم نبود!
از مغازه که بیرون آمدم یاد زمان دانشجوییام افتادم. چقدر آن زمان به این کیفها نیاز داشتیم ولی نبود. مجبور بودیم وسایلمان را بگذاریم در یک کیف دوشی و کج شویم از سنگینی کیف! با اینکه کیف کولی راحتترین گزینه برای یک زن چادریست. ولی تصورکیف کولی زیر چادر بیشتر برایمان فحش بود تا راهگشا... همینطور که سمت خانه میآمدم فکر کردم که ما چند سال از دورهزمانهمان عقبیم؟ در دورهای که همه وسایل برای راحتی انسان طراحی شده؛ زمانهای که حتی به پیشپا افتادهترین کارها هم فکر میشود حتی برای اینکه تخمه و چیپس و پفک و تخممرغ آبپز را از آنچه که هست راحتتر بخوریم ظرف مخصوص میسازیم، به راحتی امثال ما اصلا فکر میشود؟
ما در این زمانهٔ «همه برای راحتی انسان» زندگی میکنیم ولی هرچه جلوتر میرویم حجاب داشتن سختتر میشود! ما چادریها هروز بیش از دیروز تشویق میشویم که چادرمان را کنار بگذاریم. روی بعضیها اثر دارد و چادر را کنار میگذارند؛ هرکس هم دلایل خاص خودش را دارد؛ از دلایل فقهی عدم استحباب چادر تا دلایل سیاسی و هزار دلیل دیگر. ولی به نظرم این دلایل همهاش پوچ است؛ دلیل اصلی این است که ما هر چه جلوتر میرویم شرایط را برای چادریها سختتر میکنیم. اصلا منظورم دلایل اجتماعی نیست، که البته این دلایل بیتاثیر هم نیست ولی منظورم این است که نتوانستیم چادر را بروز کنیم.
باز هم مقصودم این نیست که مدل جدیدی از چادر ارائه دهیم، کمترین و سادهترین راه همینست. چند سالی است که به ابتذال هم
کشیده شدهاست. منظورم این است که ما در تولید محصولات حجاب، جز زیبایی و تنوع به چه چیزی فکر کردیم؟ آیا به کارآمدی هم فکر کردهایم؟ ست کردن ساق دست و روسری، کیف و روسری و کفش، چادر نگیندار یا گلدوزی، جنسهای براق و هرچه ازین دست مگر جز توجه به زیبایی نکته دیگری دارد؟ آنقدری که گیره روسری «یو شکل» هزار تومانی گره از کار ما باز کرد اینها نکرد و نخواهد کرد. آن زمانی که لبنانی بستن روسری مد شد ما تا مدتها از سوزن مرواریدی استفاده میکردیم تا اینکه بعد از سالها که سوزن در دست و صورتمان فرو رفت و روسریهایمان را خراب کرد این گیرهها آمد.
ولی چند درصد کارهای ما برای حجاب شبیه این گیره روسری کارآمد بوده؟ چادر مدلدار که سالهای سال است در کشورهای
عربی بوده. ما کار خاصی نکردهایم که ملی و دانشجویی و کارمندی و اینها را اختراع کردهایم. نمیگویم تولید اینها مهم نبوده ولی می گویم کار شگرفی نبوده. ما اصلا چقدر به راحتی یک زن محجبه فکر کردهایم؟ چرا هنوز کیف کولى مناسب زن چادری نداریم؟ چرا عینکی به عنوان عینک حجاب ساخته نمیشود تا زنهایی که نمیخواهند هنگام تردد به مهمانی و عروسی آرایششان دیدهشود استفاده کنند؟ درست است در حال انقراضیم ولی هنوز منقرض نشدهایم. چرا یک دستکش مخصوص با جنس خاص وجود ندارد که وقتی زنان چادری مجبور به استفاده از دستکش هستند نگهداشتن چادر برایشان سخت نباشد؟ چرا لوازم آرایش با ظرفی خیلی کوچکتر از آنچه که هست تولید نمیشود که زنانی که کمتر از این وسایل استفاده میکنند بعد از چند وقت مجبور نباشند انبوهی از اینها را به خاطر تاریخ گذشته بودنشان دور بریزند؟ چرا ماسک مناسب برای زنان محجبه نداریم و هزاران چرای دیگر که گاهی تولیدش و حتی هزینهاش خیلی کم است ولی خیلی راهگشاست. مثل همان گیرههای روسری. ولی چون کسی به «کارآمدی» فکر نمیکند اتفاق خاصی نمیافتد...
ولی دنیا یک زندگی راحتتر به ما محجبهها بدهکار است...
- ۳ نظر
- ۱۲ مهر ۰۲ ، ۰۲:۳۰