جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

جهان یک زن

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

سلام خوش آمدید

۲۸ مطلب با موضوع «زد و خورد انگاره‌ها» ثبت شده است

 آدمها نشسته‌اند تا رهبری یک حرفی بزند بلندگو بگیرند همان را تکرار کنند یا نهایت نبوغشان این است که همان معنا را با کلام جدید و عکس و فیلم همراه کنند. ولی واقعا مسئولین فرهنگی این جامعه وظیفه دیگری ندارند؟ 
 
تحول جمعیتی ایران خوب نیست؛ رو به افول است. رشد جمعیت خوب نیست. ما داریم به سمت پیری می‌رویم، هرم جمعیتی ما دارد تغییر می‌کند، همه این گزاره‌ها جمله خبری هستند که ما باید اینها را در خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها بخوانیم آن هم نه آنقدر زیاد که حالمان بد شود) ولی وقتی کسی قصد ساخت مستند یا فیلم یا انیمیشن را دارد که نباید این‌ها را با همین زبان تکرار کند. پس فایده هنر چیست؟ غیر این است که هنرمند، کارگردان، نویسنده باید از هنر به عنوان ابزاری برای روح بخشیدن به معنا استفاده کند؟ 
 
من که در خانه‌ام نشسته‌ام، فرزندی ندارم، به ایران و جمهوری اسلامی هم می‌بالم هم برایم ارزشمند است با دیدن این همه مستند بیخود و کانال‌ها و صفحه‌هایی که به شکل قارچ ‌طور ایجاد می‌شود و فقط حرفهای تکراری را بازنشر میدهد حالم بد می‌شود. به بچه‌داری ترغیب نمی‌شوم که هیچ، تلویزیون را هم خاموش می‌کنم.
 
آن زمانی که می‌گفتند «ایست دو بچه کافیست»، آن زمانی که میگفتند «فرزند کمتر زندگی بهتر» چون این شعارها با زندگی درحال مدرن شدن مردم هماهنگ بوده مردم با جان و دل آن را پذیرفته‌اند ولی حالا چه؟ حالا مدرنیته کامل زیر زبانمان رفته، کیفش را برده‌ایم، فردگراتر شده‌ایم، حق مدارتر شده‌ایم، مسئولیت‌پذیریمان کمتر شده، دنبال لذت و آسایش در زندگی هستیم. از آن طرف قانون هایی که برای بهبود وضعیت اشتغال زنان با محوریت خانواده  تصویب شده فقط روی کاغذ مانده و اجرایی نشده، زندگی ها دارد سخت‌تر می‌شود، اوضاع اقتصادی نابه‌سامان است بعد یک عده مدام شعار «دوتا کافی نیست» را  تکرار می‌کنند و گمان میکنند کک کسی گزیده میشود...زهی خیال باطل!
  • هانیه معینیان

جامعه امروز ایرانی بلد نیست مرد تربیت کند، مردی نه به صدای کلفت است؛ نه به هیکل تنومند و نه به قد بلند. مردانگی بیشتر از هرچیزی با مسئولیت هم‌معنی است. اصلا «قوامون علی النسا» تمامش مسئولیت است. اینکه امروز همه‌مان حداقل چندتایی مرد دیده‌ایم که اصلا مرد نیستند تمامش به خاطر تربیت است. شاید همان روزی که « مادری» را بیش از حد بزرگ کردیم و «پدری» را کمرنگ کردیم به این چیزها فکر نمی‌کردیم. به این که تربیت مادرانه تنها، پسران لوس، تی‌تیش مامانی تقدیم جامعه میکند که حالا خودشان را هم نمی‌توانند مدیریت کنند چه برسد یک خانواده را. 
فضای شهری و مدرنیته به اندازه کافی آدمها را لوس کرده‌است ما دیگر بیش از این لی‌لی به لالای‌شان نگذاریم...
پی‌نوشت: این متن زمانی به ذهنم آمد که دوستم داشت چند مورد از خواستگاری های جدید و رفتارهای جدیدتر و ناز! و شیک آنها را برایم تعریف میکرد...
 

  • هانیه معینیان
ًًاگر مطالعات زنان خوانده باشید یا اگر چند کتاب فمینیستی خوانده‌باشید، مهمتر آنکه حرفهای چند فعال زن را دنبال کرده‌باشید متوجه می‌شوید که کلیدواژه آنها «پدرسالاری» و «قرائت مردانه» است. اولش برایتان جالب است، شما را به فکر وادار میکند و می‌پذیرید که این حرف تا حدودی درست است. جریان وقتی خسته‌کننده و مبتذل می‌شود که پای این دو واژه همه‌جا باز می‌شود؛ برای هر مشکل و مسئله اجتماعی بازگو می‌شود. آنقدر که آدم از این همه تکرار تحلیل دم دستی و ساده حوصله‌اش سر می‌رود و دنبال تحلیل دقیق‌تر و موشکافانه‌تر می‌گردد.
آنقدر موارد استفاده و تعمیم دادن این مفاهیم زیاد است که گاهی به جای هم استفاده می‌شوند. مثلا در موضوع «علل علاقه کمتر زنان به مباحث اجتماعی و سیاسی» گفته‌می‌شود که قرائت مردانه از این مباحث موجب این امر شده‌است. در حالی که پیش از قرائت مردانه که تاحدی تاثیرگذار است به این امر توجه نمی‌شود که این عرصه‌ها عرصه‌هایی مردانه است. مردانه بودن موضوع پیش از تفسیر کردن مردانه است. البته بنده دارم از «هست ها» صحبت میکنم نه «بایدها»؛اینکه باید چگونه باشد مطلب دیگری است. نکته بعدی این است واقعا این قرائت مردانه پایانش کجاست؟ تا کجا می‌خواهد ادامه داشته‌باشد؟ انسانیت پس چه می‌شود؟ اگر آنقدر مرد بودن یا زن بودن مهم است پس تعریف انسان زن با انسان مرد هم باید متفاوت باشد. پس هیچ فهم، درد، احساس مشترک نباید باشد. و آن وقت چه کسی قرار است به ما بگوید فهم زنانه از زندگی بهتر است یا فهم مردانه؟! 
درحالی که در منابع دینی ما جنسیت امری عرضی است یعنی در خلقت اول انسانی به وجود آمده‌است و دوم مرد یا زن شده‌است. از طرفی با این نگاه ما فقط چیزی را می‌توانیم بشناسیم که آن را زیسته‌باشیم یا تجربه کرده‌باشیم در حالی که اینگونه نیست. حتی در همین مبحث مورد نظر نیز با این نگاه هیچ‌وقت نباید در علم‌ روان‌شناسی دنبال شناخت جنس مقابل باشیم. چون امکان شناخت وجود ندارد.
وقتی عیب زنان را نمی‌گوییم و همه‌چیز را می‌اندازیم گردن مردان و پدرسالاری و قرائت مردانه وضعیت از این هم بدتر خواهدشد. کمی هم تیزی انتقاد را به سمت زنان بگیریم. زنان خودشان خودشان را محبوس کرده‌اند؛ در خانه و خانواده و خرید و مد و زیبایی و دکوراسیون و آرایش و حجاب و ... خودشان را گیر انداخته‌اند‌. وقتی فکر و ذهن و عمل مدام در چیزی دست و پا بزند تو دیگر نه حوصله و نه وقت مسائل دیگر را داری...
  • ۳ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۱۵
  • هانیه معینیان
گروه بله را باز میکنم یک در میان اعضای محترم درخواست کمک دارند؛ واتس آپ را باز میکنم چند تن از دوستانم پیامی فرستاده اند و از نیازمندی شخصی گفته‌اند و درخواست کمک دارند، اینستاگرام را باز میکنم یک نفر استوری گذاشته و درخواست کمک دارد، تلگرام و ایتا و بقیه جاها هم همین است. خیلی خوب است دغدغه درد مردم را داشته باشیم؛ خیلی خوب است. فقط من متوجه نمی‌شوم که چرا کار یک موسسه را دوست داریم شخصی انجام دهیم؟ اینکه باری از دوش فردی برداریم عالی‌ست ولی خودمان به اندازه زورمان برداریم دیگر برای کمک کردن بیشتر همه جا جار نزنیم. میخواهیم کاری انجام بدهیم دستشان را بگیریم بسپریم به یک موسسه به کمیته امداد... 
ایراد این کار می‌دانید چیست؟ اولا موسساتی که در این زمینه فعالیت میکنند را تضعیف می‌کند. ثانیا فرض کنید من یک پولی دارم و می‌خواهم کمک کنم در این آشفته بازار به چه کسی کمک کنم؟ آنکه سرطان دارد؟ یا آنکه صاحبخانه انداخته اش بیرون؟ یا آن بچه ای که باید عمل شود.... چه کسی میخواهد تعیین کند کدامشان به پول بیشتر نیاز دارند؟ ثالثا کمیته امداد و خیریه های معتبر دنبال چاره‌جویی مستمر هستند درواقع می‌خواهند ماهیگیری یاد بدهند نه اینکه یک ماهی لاغرمردنی بیندازند کف دست یک نفر...
  • ۶ نظر
  • ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۴
  • هانیه معینیان

 

اگر بخواهیم جواب ساده و دم‌دستی به این سوال بدهیم جوابش این می‌شود که چون جامعه بیمار است! این مختص ایران هم نیست همه دنیا همینطور است. زن و مرد فطرتا به ازدواج نیاز دارند و هیچ کدام نیازمندی‌شان بیشتر از جنس دیگر نیست‌. اینکه چه شده این اتفاق رخ داده‌است دلایلی دارد:

اول: زن امروز نسبت به گذشته از نظر عقلی، اجتماعی، اقتصادی و ... خیلی پیشرفت داشته‌است ولی به دلیل رعایت نشدن بعضی اصول بسیار مهم ارزشش کمتر از زن دیروز شده‌است. امام موسی صدر زن امروز را به «تابلوی هنری» تعبیر می‌کنند و شهید مطهری هم در این‌باره معتقدند: « دقایق روانشناسی ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای عزیز نگه داشتن زن. هر وقت این حریم بکلی شکسته و این حصار خرد شده است، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پایین آمده است. البته از جنبه های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلا با سواد شده باشد، عالمه شده باشد...» 
چیزی که اهمیت دارد این است که این قضیه شامل همه زنان می‌شود و به اصطلاح تر و خشک باهم می‌سوزند‌؛ یعنی بدحجابی فقط ارزش وجودی زن بدحجاب را پایین نمی‌آورد بلکه ارزش زن با حجاب را هم کم می‌کند! و اینجاست که اهمیت نهی از منکر مشخص می‌شود و اینکه همه مسافران یک کشتی هستیم! لذا زن در گذشته با اینکه در اکثر مواقع بیشتر شبیه یک کالا بوده‌است، ولی یک کالای گران‌قیمت محسوب می‌شده که مردان گاهی مجبور بوده‌اند برای به دست آوردن این کالای ارزشمند با هم بجنگند!

دوم: زنان و دختران مجرد در جامعه ایرانی تحت فشار اجتماعی هستند. این دختر است که ترشیده می شود نه پسر! جامعه ایرانی ازدواج نکردن را نمی پسندد( آن هم به درست) ولی واکنشش نسبت به مجرد ماندن دختر و پسر بسیار متفاوت است. یک پسر اگر مجرد بماند خانواده‌اش فقط ناراحت می‌شود. ولی یک دختر اگر مجرد بماند خانواده در موضع ضعف قرار می‌گیرد، انگار جنس خوبی نداشته که بتواند بفروشد! خانواده زخم زبان می‌شنود و حتی اگر نشنود بارها و بارها خودشان، خودشان را زخم می‌زنند، نه لزوما در ظاهر و به زبان، بلکه در فکر و ذهنشان.
 و کدام دختری‌ست که اینها را نفهمد حتی اگر به رویش نیاورند؛ که می‌آورند! 
ازدواج یک مسیر طبیعی و ترجیحی برای زن و مرد است. چرا نمی‌خواهیم بپذیریم که شاید بعضی‌ها این ترجیح را نخواهند؟ چرا نمی‌گذاریم مردم خودشان راهشان را انتخاب کنند. مگر ازدواج تنها مسیر زیستن است؟ اصلا اگر بپذیریم به فرض محال  همه دختران ایرانی واله و شیدا و دیوانه ازدواج هستند مگر فرهنگمان، دینمان، سنتمان نمی‌گوید که باید خواسته شوند نه بخواهند؟ چرا کسی را بابت چیزی که از اراده‌اش خارج است آنقدر مواخذه می‌کنیم و تحت فشار می‌گذاریم؟
مجموع این امور باعث می‌شود که ازدواج برای دختر ایرانی فقط ازدواج نباشد بلکه یک پیروزی بزرگ به حساب آید و یک مدال افتخار! که از جامعه نصیبش شده‌است به همین خاطر تمایلش به ازدواج بیشتر شود.

سوم: ازدواج برای دختران یک جذابیت‌هایی دارد که برای پسران ندارد. مثلا فرهنگ ایرانی به غلط رنگ کردن مو و اصلاح صورت را برای دختران مجرد منع می‌کند. این قضیه شاید برای گذشته که دختر زیر شانزده سالگی ازدواج می‌کرد مناسب بوده‌است ولی در این روزگار این قضیه خیلی خنده‌دار و مضحک و حتی بدوی است! شاید بگویید این امر منقضی شده‌است. ولی راستش را بخواهید هنوز بسیاری از دختران در خانواده های مذهبی و خانواده‌های سنتی بر همین منوال پیش می‌روند. یا رویای پوشیدن لباس عروس که خاص دختر است زیرا میل به جلوه‌گری در زن خیلی بیشتر است. شاید خنده‌دار به نظر برسد ولی اکثر زنان ایرانی یک گروهای زیرزمینی دارند که دختران مجرد را به آن راه نمی‌دهند! آدم اینجور وقتها یاد هوشمندی اسلام عزیز می‌افتد که معتقد است حرفهای خصوصی را در جمع بازگو نکنید، ولی خب این هم از آن حرفهایی ست که در گنجه دارد خاک می‌خورد! درحالی که در مردان این قضیه اصلا وجود ندارد، مرد مجرد و متأهل اصلا فرقی ندارد. مجرد همینقدر آزاد است یکسری حرف‌ها را بزند که متاهل.

چهارم: واقعیت این است که خانه بیشتر از اینکه به مرد متکی باشد به زن متکی است. این قضیه را از آن طرف هم می‌توان گفت، زن بیشتر به خانه دلبسته است تا مرد. یک جورهایی خانه محل فرمانروایی زن است لذا زن بیشتر از مرد خانه مستقل را دوست دارد، جایی که بتواند خودش به تنهایی مدیریتش کند. اشتغال ممکن است این حس را کم کند ولی از بین نمی‌برد. از طرفی نرخ اشتغال زنان هنوز خیلی پایین است و این یعنی زنان زیادی هنوز بیشتر وقت خود را در خانه سپری می‌کنند. سریال سرباز در این مورد دیالوگ جالبی داشت. یلدا در گفتگو با یحیی می‌گوید: « من زن خانه‌دارم؛ زن خانه‌دار هم قبل از هرچیز باید خانه داشته‌باشد..‌.»:

پنجم: در جامعه‌مان دختران را بیشتر از پسران به ازدواج ترغیب می‌کنیم. فرهنگی که از کودکی به کودکانمان القا می‌کنیم. 

«عروس شی مادر!»
«انشالله یک بخت خوب نصیبت بشه»
«سفیدبخت شی» 
جملاتی‌ست که برای دختران به کار می‌رود و برای پسران مابه‌ازایی ندارد.
لباس توری و سفیدی که تن دختربچه می‌کنیم «لباس عروس» می‌نامیم ولی اگر پسربچه‌ای کت و شلوار بپوشد آنرا لباس دامادی نمی‌نامیم‌.
درحالی که در سنت و فرهنگ ما تشویق به ازدواج برای مردان هم بوده‌است. مثلا بعضی فرهنگ های ایرانی غیر از لباس عروس، لباس دامادی خاصی هم داشته‌اند یا آنقدر ازدواج را برای مرد مهم می‌دانستند که اگر جوانی ازدواج نکرده از دنیا می‌رفت «جوان ناکام» نام می‌گرفت!

ششم: آزادی عمل دختران در خانواده کمتر از پسران است و این کنار این موضوع که بعضی خانواده‌ها مسئولیت بیشتری را از دختر طلب می‌کنند درحالی که مسئولیتی به پسر نمی‌دهند یا خیلی کم می‌دهند اوضاع را سخت‌تر می‌کند.
بماند که توجه و عاطفه‌ای که دختر لازم دارد در خانواده‌های زیادی دیده ‌نمی‌شود.

 

  • ۵ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۰
  • هانیه معینیان

 

در روزگار ما انسان مذهبی تعریف دقیقی ندارد. من از ایمان حرف نمی‌زنم، به ارتباط انسان با خدایش و حتی ارتباط انسان با خانواده‌اش هم کاری ندارم؛ من دقیقا منظورم حضورانسان مذهبی در اجتماع است. ذهنتان را از چادر و ریش و اربعین و هیئت و ... خالی کنید. اینها هست ولی آیا مذهبی بودن به همین جا ختم می‌شود؟! راستش را بخواهید ما تعریف دقیقی از پسر مذهبی یا دختر مذهبی نداریم. اینکه چطور باید باشند؛ و در این بین تعریف دختر مذهبی باز پیچیده‌تر و سخت‌تر است. شاید به دلیل که اجتماع تا مدتها جایی فضایی مردانه محسوب میشده است و در نتیجه سابقه حضور مرد در اجتماع بیشتر از زن است.

 

از آن زمانی که زنان به اجتماع آمدند، از آن زمان که دانشگاهها تاسیس شدند، از آن زمان که زنان زیادی شاغل شدند و از آن زمانی که ارتباط بین دوجنس بیشتر شد، خواستگاری مدرن هم سروکله‌اش پیدا شد. دیگر خانواده تنها محل همسرگزینی نبود. نمی‌دانم الان چقدر ازازدواج‌ها خارج از قالب سنتی خود اتفاق می‌افتند و من حتی به خوبی یا بدی خواستگاری مدرن کاری ندارم. من می‌خواهم بدانم چقدر از دختر و پسرهای جوان آداب این خواستگاری را می‌دانند؟ خواستگاری سنتی در فرهنگ و سنت ماست، آباء و اجداد ما اینطور ازدواج کرده‌اند و ما همه رسوم این خواستگاری را بلدیم. ولی خواستگاری مدرن چطور؟ احتمالا این نوع خواستگاری را چون نمی‌پسندیم کنارش گذاشته‌ایم. ولی واقعیت این است که چه خوشمان بیاید چه نه اتفاق می‌افتد.

 

اگر یک پسر در فضایی غیر از خانواده از یک دختر خوشش آمد باید چه کار کند؟ برمی‌گردم به مقدمه مطلب. اگر آن دختر و پسر مذهبی باشند باید چه کار کنند؟ بسیاری از پسران مذهبی در این مواقع منتظر می‌مانند. منتظر می‌مانند که اگر آنها در باغ سبز نشان دادند پس دختر هم باید چراغ سبز نشان دهد! حالا درست است مذهبی‌اند ولی یک لبخندی، نگاهی، حرفی و...

دوست دارم یکبار هم که شده اینجا از پشت شیشه‌های مجازی به همه آنهایی که در این موقعیت هستند بگویم حدیث امام علی را درباره سه فضیلت زن شنیده اید؟می‌دانید یکی از فضیلت هایی که امیرالمومنین برای زنان میپسندند تکبر است؟ شهید مطهری دراین‌باره میگویند «منظور این است که زن شایسته نیست که در مقابل نامحرم فروتنی کند بلکه باید در مقابل نامحرم خودش را بگیرد تا همواره بین او و نامحرم حریم و دور باش باشد...»

پس در ذهنتان تکبر را کنار منش یک دختر مذهبی قرار دهید و منتظر چراغ سبز نمانید...

 

 

  • ۳ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۴۱
  • هانیه معینیان

 

در منطق میگویند تعریف باید جامع همه افراد و مانع اغیار باشد. فمینیسم همچین تعریفی ندارد نه تنها تعریف کاملی ندارد بلکه بر سر اینکه فمینیسم اصلا چیست اتفاق نظری وجود ندارد عده ای آن را جنبش می نامند بعضی نهضت بعضی آیین و بعضی دیگر نظریه. تنها حرف قطعی که میشود راجع به فمینیسم گفت این است که موضوع فمینیسم زنان است و هدفش بهبود وضعیت زنان.

حال دراین اوضاع نظری آَشفته عده ای به مخالفت وعده ای دیگر به موافقت با فمینیسم پرداخته اند. با آنهایی که موافق فمینیسم هستند کاری ندارم چه اینکه گستردگی عجیب فمینیسم باعث شده است که موافقان زیادی از طیف های گوناگونی داشته باشد و مصداق بارز این مصرع که هرکسی از ظن خود شد یار من...

آنچه بیشتر هدف این یادداشت است مخالفان فمینیست است. سوال مهم این است که این مخالفت دقیقا به کدام قسمت فمینیسم مربوط میشود؟

به نظر میرسد مخالفان چند دسته اند؛ عده ای به نتایج و عملکرد و راه حل هایی که فمینست‌ها تا به حال داشته اند توجه کرده‌اند و در کنار نکات مثبتی که یافتند نکات منفی زیادتری هم پیدا کرده اند. دسته دوم به اعتقادات و مبانی فکری ایراد گرفته اند. برای مثال مخالفان فمینیست های مسلمان. تقریبا میتوان گفت همه‌شان(فمینیست مسلمان) به جای آنکه اسلام را مبنا قرار دهند و فمینیسم غربی را تعدیل کنند برعکس عمل کرده اند و هرجای اسلام که به مذاقشان خوش نیامده را با رویکردی فمینیستی تغییر داده اند. دسته سوم هم افرادی هستند که کلا با منشا فمیینسم و غربی بودنش مشکل دارند.

هر سه مخالفت هم نادرست به نظر میرسد. اینکه با امری مخالفت کنیم که آن امر آنقدر منعطف است که خیلی چیزها درونش جای می گیرد و تابع شرایط و موقعیت و افراد میشود منطقی به نظر نمیرسد. چه آنها که برچسب فمینیست را روی افراد مخالف نظرشان می‌چسانند، چه آنهایی که در بین کلامشان چند بار جمله «من فمینیست نیستم ولی...» یا «من مخالف فمینیسم هستم اما...» را استفاده میکنند، چه آنهایی که آنتی فمینیسم راه انداخته اند. همه شان فقط با عینک بدبینی فمینیسم را دیده اند یا از ترس برچسب خوردن اینطور حرف میزنند.

به پاراگراف اول این متن برگردیم. اگر فمینیسم درمورد زنان است و هدفش بهبود شرایط زنان آیا پیامبر اسلام اولین فمینیست تاریخ نبوده است؟ آیا نمیخواهیم بعد از سالیان دراز دست از این خطکشی ها برداریم و از سطح فاصله بگیریم و به عمق برویم و بعد با هم گفت و گو کنیم و اوضاع را بهتر کنیم؟ عیبی دارد اگر یکی از ما به یک فمینیست مسلمان ناب تبدیل شود؟!

  • هانیه معینیان

 

 

چندی پیش این پوستر همه جا پخش شد و سروصدای زیادی به پا کرد. اهمیت دادن و نوشتن از یک موسسه کوچک باعث دیده شدنش میشود. چیزی که کاملا اتفاق افتاد؛ تعداد کانال این موسسه آن هم در ایتا طی چند روز به سرعت بالا رفت. ولی آنچیزی که باعث شد در اینباره بنویسم مطالب کانال این موسسه بود.

اولا: صحبت از چند همسری در شرایط امروز مانند صحبت کردن از کودک همسری است! وقتی جامعه در امری دچار بحران شده است همه دغدغه‌مندان باید آن را حل کنند نه موضوع دیگر را. امروز ازدواج جوانان در سن ازدواج بحرانی‌ست که همه باید به آن بپردازند.

ثانیاً: این موسسه در بیان دلایلش برای چندهمسری، متوسل به آمار شده‌است. و با مقایسه آمار دختران و پسران با فاصله سنی پنج سال به این نتیجه رسیده است که جز سه گروه اول در بقیه گروه ها تعداد دختران بیشتر از پسران است. واقعا این نوع تحلیل برای ازدواج و امری که فاصله سنی مشخصی ندارد خنده‌دار است. چه اینکه میتوان قضیه همسان همسری و غیر از آن بزرگتر بودن دختر( در سنین بالای ۲۵ و فاصله معقول) را مطرح کرد که اتفاقا آمار میگوید تعداد دختران از ۳۰ سال به بعد بیشتر می‌شود. نکته بعدی اینست که اگر قرار باشد ما براساس همین روش پیش برویم و فاصله سنی پنج سال را در نظر بگیریم آن وقت تعداد دختران 20-24 سال نسبت به پسران 25-29 سال کمتر میشود! آن وقت با این گروه سنی که تعداد پسرانش کمتر است چه باید کرد؟!!!

ثالثا: چیزی که از همه تعجب مرا بیشتر کرد پوستری بود که در کانال گذاشته شده بود با این تیتر « تعدد زوجات یعنی هیچ مذکری از راه حرام به طبیعت خود (چند همسری و تمایل به زنان متعدد) نمی‌پردازد و هیچ زن و دختری بدون سرپرست و حامی و تکیه‌گاه و سرپرست نمی‌ماند » جملاتی با نهایت تناقض‌. قسمت اول کاملا غربی و قسمت دوم کاملا اسلامی. جالب اینجاست گردانندگان کانال که هرازچندگاهی مطلبی از شهید مطهری در این باب می‌گذارند نظر شهید مطهری در این مورد را نادیده می‌گیرند. شهید مطهری معتقد بودند چند همسری جزو طبیعت مرد نیست بلکه برخاسته از شرایط اجتماعی ست و این سخن برگفته از تفکر غربیانی چون ویل دورانت و ... است که چندزنی یا بسنده نکردن به یک زن را جزو طبیعت مرد می‌دانند .

 

 

  • هانیه معینیان

با توجه به نقدها و نظراتی که در مورد پست مربوط به پدرسالاری دریافت کردم در تکمله بحث پیش چند نکته را متذکر می‌شوم

 

بحث های جامعه شناسی همیشه چندعاملی بوده اند. در واقع به دلیل پیچیدگی انسان و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری انسان از عوامل مختلف این بحث ها تک ساحتی نیستند. قطعا در این مورد خاص عوامل متعددی دخیل هستند. اینکه ساختارهای دولت خیلی اوقات با یک مادرشاغل همراهی نمیکند؛ یا حتی اینکه بعضی مردان سختی های یک همسر شاغل را نمی‌پذیرند و در نتیجه همراهی شایسته ای ندارند و گاهی حتی برای این همراهی آموزشی ندیده اند؛ از عوامل مهم دیگر است. اینکه بنده فقط به یک عامل اشاره کردم به دلیل ریز شدن و جزیی کردن آن عامل و دیده شدنش بود؛ نه از باب انکار دیگر عوامل. به قول طلبه های علوم دینی " اثبات شی نفی ما عدا نمیکند"

 

در همین متن کوتاه بنده از کمال مادری و اهمیت و اولویت مادری صحبت کردم ولی گویا کافی نبوده است! آن مطلب طرح یک موضوعی بود که به آن توجهی نشده بود و آن هم تفکر زنان بود. تفکر قطعا قبل از عمل اتفاق می افتد و چه بسا گاهی عملی هم صورت نگیرد. در متن مثال مادری که دو فرزند دارد را بیان کردم و این مثال مبتنی بر تفکر زنان بود و نه عملکردشان. در واقع زنان با موقعیت مشابه با آن مثال،حتی در ذهنشان تزاحم بین دو تکلیف اتفاق نمی افتد. چه بسا در مقام عمل و سنجیدن شرایط، تکلیف زن در آن شرایط ماندن در خانه باشد.

 

منظور از حضور اجتماعی، شغل نبود. گرچه شاغل بودن یکی از جنبه های حضور اجتماعی محسوب میشود ولی تنها مورد آن نیست. تاکیدم در متن نیز حضور موثر اجتماعی بود که بعضی اوقات این امر با شاغل بودن محقق نمی‌شود! حضور اجتماعی برای یک زن میتواند رفتن به کلاس هنری یا ورزشی باشد؛ برای شخص دیگر معلمی باشد؛ برای زن دیگری نوشتن باشد؛ برای دیگری فعالیت در مسجد محل باشد؛ برای شخص دیگر انجام پروژه های تحقیقاتی باشد؛ برای دیگری مدیریت باشد و... مهم این است با توجه به توانش کاری موثر و مفید انجام دهد که هم حال خودش و هم حال جامعه را خوب کند؛ وگرنه بنده یکی از مخالفان تشویق زان به اشتغال هستم. میتوانم بگویم این همه توجه و تاکید بر اشتغال زنان بیش از همه به خود زنان لطمه زده است. تاکید بر اشتغال زنان آن زمانی خوب است که شغلی در شان زن و در راستای شکوفایی استعدادهایش باشد.اسلام با عدم تکلیف زن به نان آوری و واگذاری این تکلیف بر دوش مردان در واقع یک موقعیت ممتاز و به دور از دغدغه مادی برای رشد و شکوفایی زن فراهم کرده است.نکته ای که در جامعه ما مغفول مانده و به جای آنکه زنان به رشد شخصیت (مادی و معنوی) تشویق شوند به اشتغال تشویق میشوند. به جای آنکه زنان به متخصص شدن و نخبه شدن ترغیب شوند به شاغل شدن ترغیب میشوند.


  • هانیه معینیان

 یا  «آیا اعتقادات بتی فریدان توانسته اوضاع زنان ایرانی را بهبود ببخشد؟»


این یادداشت، متنی جامعه شناسی مبتنی بر اصطلاحات سخت و پشت هم و مترداف و پیچیده نیست. این متن یک مطلب جامعه شناسی ساده است.


اینکه همه حرف و دودوتا چهارتای فمینیست ها یا حداقل فمینیستهایی که حرفشان در ایران خریدار دارد و به زبانها و اشکال مختلف بیان میشود این است که «همه مشکلات از پدرسالاری ست» تا کی می‌خواهد ادامه داشته باشد؟ تا چه زمانی قرار است چشممان را ببندیم و همه چیز را به پدرسالاری ربط دهیم؟ پدر سالاری به معنای عام و خاصش( تاثیر جهان شمول و همگانی مردان در همه ساخت های اجتماعی و فراتر از آن روی ذهن و علم تک تک آدمها)

واقعا مشکل زنان ایران این است؟ نمی‌خواهد خیلی فکر کنید؛ فقط هر کدامتان به مردان دور و برتان فکر کنید. چند درصدتان با حمایت و پشتیبانی و حتی گاهی تشویق و اصرار پدر یا همسرتان برای درس خواندن روبه رو بودید؟ در بین اطرافیانتان چطور؟خیلی ساده است بعد از انقلاب همزمان با افزایش حق گرایی به جای تکلیف گرایی  مردم، حق گرایی زنان هم به سرعت مطرح شد. حق گرایی زنان یعنی حق زن برای تحصیل، اشتغال، حضور اجتماعی و ...اول بدون همراهی مردان ولی بعد با همراهی و همدلی و کمک و تشویق مردان...

اینکه زنان سرزمین من حضور اجتماعیشان کم هست یا اینطور بگویم حضور موثر اجتماعیشان کم است علتش پدرسالاری نیست. علتش گاهی بی حوصلگی و بیشتر مواقع تفکر این زنان است. اینکه زنان بر اساس سنتها و فرهنگ ایرانی معتقدند به اینکه تکلیف زن فقط مادر بودن و همسر بودن است عامل بسیار مهم و به نظر بنده اصلی این امر است. بگذارید یک مثال بزنم

فرض کنید مادری دو فرزند کوچک دارد.در کنکور شرکت میکند و قبول میشود به دانشگاه هم میرود و بعد از مدتی انصراف میدهد. چرا؟ برای اینکه به نظر خودش و مادر و مادربزرگش زن باید دراین موقعیت به بچه اش برسد و آن زن هم هیچ وقت به این فکر نخواهد کرد که شاید درس خواندن تکلیف شرعی اش باشد...

بنا بر نظر آیت الله خامنه ای، شهید مرتضی مطهری، آیت الله جوادی آملی حضور زن در اجتماع(به هرنحو) گاهی تکلیف زن است. اینکه ما این تکلیف اجتماعی را نمی‌بینیم و فقط به تکلیف خانوادگی نگاه می‌کنیم موجب شده خیلی از افراد موثر و درس‌خوانده خانه نشین شوند... یا حتی موجب شده پست های مهم مدیریتی و حساس را قبول نکنند... به زبان ساده دین و دینی که اتفاقا از زبان مردان بیان شده ما را به سمت جامعه سوق می‌دهند و خودمان تمایلی به آن نداریم. درست است مادری و همسری مهمترین وظیفه یک زن است وبه قول آیت الله جوادی آملی مادری کمال یک زن است ولی مادری و همسری و خانواده تنها تکلیف زن نیست. بخصوص زنانی که تحصیلکرده هستند اگر بدانند جایی در این ایران پهناور میتوانند موثر باشند و کاری انجام دهند که از عهده خیلی ها بر نمی آید و باز هم درخانه بنشینند مسئول هستند...

می‌توانید بگویید این هم نوعی پدرسالاری ست. قبول دارم. ولی پدرسالاری که از ذهن مردان دارد پاک میشود و توسط خود زنان بازتولید میشود...

  • هانیه معینیان

بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا...