- ۰ نظر
- ۰۹ آبان ۰۲ ، ۱۳:۲۰
این مدت خیلی وقت گذاشتم که نظر متخصصان مختلف را درباره لایحه حجاب بشنوم. این متن کوتاه حاصل این پژوهش کوتاه است:
در قوانین کشور، قانون حجاب از سال 62 با عنوان حجاب شرعی وارد شد که مجازات افراد را بیان میکرد. این مجازات در سال 75 و بعد در سال 92 تغییر کرد. لایحه عفاف و حجاب که امسال از سمت قوه قضاییه تدوین شد، از فیلتر دولت گذشت و در حال حاضر در مجلس است سعی کرده نواقص و اشتباهات قوانین قبلی را درست کند
مهمترین نکته در قانون جدید توجه به اصل مدارا در حکمرانی است:
برای مثال لفظ حجاب شرعی برداشته شدهاست. اگر بخواهیم از لفظ حجاب شرعی استفاده کنیم یعنی اکثریت زنان، متخلف شناخته میشوند زیرا زنی که کمی از موهایش بیرون است یا حتی زنی چادری که آرایش دارد از دایره حجاب شرعی خارج میشود! البته در عمل و در دادرسیها حجاب شرعی به حجاب عرفی تنزل پیدا میکرده
علاوه بر این، لایحه از جرم به تخلف رسیدهاست. یعنی زنی که حجاب را رعایت نکند مجرم شناخته نمیشود، بلکه متخلف است، مگر اینکه میزان بیحجابیاش شدید باشد یا تخلفش را چندبار تکرار کند. این امر به این معناست که فرد از سابقه کیفری و لفظ مجرمانه نجات پیدا میکند
نکتههای مهم بعدی در لایحه این است که:
- بین فرد مشهور یا فردی که بیحجابی سازمانیافته دارد با شهروند عادی تفاوت گذاشته
- فقط مرتکبین را در نظر نگرفته بلکه مرتبطین را هم در نظر گرفته، مثل خودرویی که یکی از سرنشینانش بیحجاب باشد
- بین میزان بیحجابی تفاوت قائل شده و نوع برخورد قانونی را هم متفاوت کردهاست.
- تاکید شده افراد بیحجاب یا بدحجاب شهروند جمهوری اسلامیاند و کسی حق توهین یا تهمت یا ضرب و شتم یا...با ایشان را ندارد (ماده ۸)
.
خیلی از نقدهایی که درمورد این لایحه شنیدم این روزها، به دلیل فهم غلط از لایحه است. مثل اینکه مجازات بازدارنده نیست. این نقد به این خاطر است که به جای رجوع به تصویبنامه سال 99 هیئت وزیران و تغییر مبلغ مجازاتها، منتقدان به اشتباه مواد و قوانین قبلی را نگاه میکنند. علاوه بر این ما تجربۀ مجازاتهای سنگینتر را داشتهایم آیا این مجازاتها موفق عمل کردند؟! نقد بعدی این است که چرا از وسایل هوشمند استفاده میشود و نقش پلیش کاهش یافته؟ در پاسخ باید گفت، جدا از اینکه آیا برخورد فیزیکی پلیس در همه موارد درست و موثر است یا خیر، آیا اصلا زیرساختهای لازم برای این کار وجود دارد؟ نقد دیگر ناقدان ماده ۸ لایحه است درحالیکه این ماده قبلا در مصوبه 94 وجود داشته و تکراری است و اگر نقدی به این ماده وارد باشد باید به مصوبه سال 94 نقد را وارد کرد
.
البته به نظر من هم -بیرون از فضای سیاسی و احساسی- به لایحه نقدهایی واقعی وارد است، مهمترینش وجود ابهام است، لایحه اول در قوه قضاییه گویا شفافیت بیشتری داشته. نکته بعدی اینکه این لایحه حجاب را در حد هنجار پایین آورده و نقد آخر هم اینکه در مجازاتها به پایگاه اقتصادی افراد توجه نشده در حالی که برای بازدارندگی قشر مرفه -که اتفاقا این تخلف در بین این افراد شیوع بیشتری دارد- توجه به این امر بدیهی است
.
گرچه این لایحه هنوز به قانون تبدیل نشده و مشخص نیست چه سرنوشتی خواهد داشت ولی من فکر میکنم اگر از هیجانات طرفین دور شویم و منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، این لایحۀ حجاب تا تا همینجای کار، هم مبتنی بر عقلانیت حکمرانی است و هم مبتنی بر رحمانیت اسلام
متن کامل در نسیم آنلاین
درست هفت ماه پیش، یک افسر پلیس در لندن، زنی 33 ساله را به بهانه نقض قوانین «کووید 19» در خیابان دستگیر میکند. بعد به او تجاوز میکند، او را خفه میکند، بدنش را میسوزاند و در یک برکه میاندازد. یک هفته بعد جسد آن زن پیدا میشود جسد «سارا اورارد».
سه شب بعد مردم به خواست یک نهاد مدنی، تجمعی به پا میکنند. قبل از آن، وزیر کشور مخالفت خودش را با برگزاری تجمع اعلام میکند به همین خاطر به همه روسای پلیس اعلام میکند. گفتگوها به نتیجه نمیرسد و مردم از دادگاه علیه پلیس شکایت میکنند، ولی دادگاه هم طرف پلیس میایستد. مردم در 13 آوریل دور هم جمع میشوند. نور گوشی هایشان را روشن میکنند، گلهایشان را در خیابان میگذارند و اعتراض سکوتشان را ادامه میدهند.
با وجود اعتراض آرام مردم، پلیس شروع به سرکوب آنها میکند و چند نفر از آنها را دستگیر میکند. برخورد خشن پلیس با تجمع آرام مردم واکنشهای زیادی را بر می انگیزاند. با وجود اعتراضات به دستگیری آن چند نفر و حتی برگزاری تجمعی دیگر در اعتراض به این روند پلیس، سه نفر از اعضای آن نهاد مدنی جریمه مالی میشوند.
این یک متن دفاعیه نیست، بلکه یادداشتی برای نشان دادن یک تهاجم رسانهایست. بر اساس آخرین اسناد تا الان، یک زن در ایران بدون ضرب و جرح و ظاهرا فقط به علت سکته در اداره پلیس جان میدهد و زنی دیگر در لندن توسط یک افسر پلیس مورد تجاوز قرار میگیرد، کشته میشود و سوزانده میشود ولی بازتاب رسانهای آنها خیلی تفاوت داد؛ نتایج جستجوی "mahsa amini" در گوگل 61 میلیون است و نتایج جستجوی Sarah Everard"" کمتر از دومیلیون! درحالیکه مهسا کمتر از یک ماه فوت شده و سارا بیشتر از هفت ماه!
نکته جالب اینجاست که خانم Ingala Smith پژوهشگر این حوزه در انگلیس گفته که «به قتل سارا اورارد خیلی توجه شده و به قتلهایی که قبل از او و بعد از او اتفاق افتاده مثل قتل زنان سالمند توجهی نشده است!» گویی ارزشهای خبری در رسانههای امروز برگرفته از ذات خبر نیست بلکه به سیاست آن رسانه مربوط است.
بیبیسی یک فیلم هم از زدوخورد پلیس انگلیس با تجمع مردم معترض به قتل و تجاوز سارا اورارد پخش نمیکند، به جایش در تحلیل درگیری آن روز طرف پلیس را میگیرد و میگوید «تامین امنیت یک کشور خیلی مهم است» یا اینکه «باید توجه کرد این تجمع به گسترش کرونا کمک میکند!» ولی از این طرف در وضعیت فعلی هرروز فیلمهایی از اغتشاشات ایران و به طرفداری آنها میگذارد. هیچ سلبریتی راجع به سارا اورارد حرف نمیزند؛ سه نفر مجری هم که در اینباره نظر میدهند فقط در جملاتی کوتاه می خواهند که به مردم اجازه اعتراض مسالمتآمیز را بدهند.
این مورد فقط به مرگ سارا اورارد مربوط نمیشود. کسی برای زنان سیاهپوستی که توسط پلیس آمریکا کشته میشوند صدایش در نمیآید؛ طبق مقاله «گاردین» نزدیک به 250 زن از سال 2015 تا 2020 توسط پلیس کشتهشدند که اکثرشان سیاهپوست بودهاند.
یا کسی برای دختر 21 سالهای که چند ماه پیش در فرانسه به دلیل شلیک پلیس فرانسه کشتهشده هشتگ نمیسازد؛ دختری که فقط مسافر خودرویی بوده که رانندهاش دچار تخلف شده...
اینها یعنی ما در محاصره رسانهایم. آنها میگویند ما به چه چیزی فکر کنیم، به چه چیزی بیندیشیم و برای چه چیزی واکنش نشان دهیم. اینها یعنی رسانهها مدام آنچه که میخواهند را تکرار میکنند و ما را وارد بازی میکنند؛ بعد ما میشویم بلندگوی آنها و دوباره در رسانه شخصیمان حرفشان را تکرار میکنیم. درواقع ما فقط صدای مردمی را میشنویم که خودشان یک بلندگو دارند؛ خودشان یک تریبون دارند. صدای آنهایی که در توییتر و اینستاگرام هستند و حرفهای شیک و بروز میزنند . کسی از معضلات زنان سالمند چیزی نمیگوید، کسی از مشکلات زنان خانهدار حرفی نمیزند، کسی از زنان سرپرست خانوار چیزی نمیگوید، کسی از معضلات دختران مجرد سن بالا چیزی نمیگوید.
چون حرف زدن از اینها برای کسی آب و نان ندارد...
دختر چه کسی است؟ یعنی ما در فرهنگمان چه کسی را دختر مینامیم؟ دو دسته افراد در فرهنگ ما دخترند: اول آنهایی که هنوز ازدواج نکردهاند دوم دختر به عنوان نقش، به عنوان فرزند یک خانواده. اینکه ما در تقویممان یک روز به نام روز دختر داریم خیلی خوب است (البته کاش یک روز هم به نام پسر داشتیم) ولی چرا آنقدر تکبعدی؟ چرا روز دختر را فقط شامل گروه اول میدانیم؟اصلا چرا به این بعد توجه داریم؟ توجه به این بعد، وقتی «دختر» در سنین بالاست به یک تناقض زشت میرسد.فرهنگ ما از سویی ازدواج نکردن را برای کسی نمیپسندد، درحالی که فشار این نپسندیدن برای دختران خیلی بیشتر از پسران است از سویی دیگر یک روز را در تقویم برای دختران ازدواج نکرده نامگذاری کرده است. چطور با وجود این تناقض، به زن پنجاه سالهای که هنوز ازدواج نکرده میتوان این روز را تبریک گفت؟! اصلا میشود تبریک گفت؟ اگر دلیل دخترنامیدن کسی نگاه اول باشد باید تبریک بگوییم ولی آیا درست است؟ آیا تناقض ندارد؟ اصلا این تبریک خود یک فشار بیشتر است البته غیر از افرادی که توانستهاند خودشان را از زیر این فشار نجات دهند.
به جایش بیاییم از منظر دوم به این روز نگاه کنیم. بیاییم به دختران، از این باب که نقش دختری دارند تبریک بگوییم. این منظر که هم شامل افراد گروه اول میشود و هم دوم، فقط نکات منفی نگاه اول را ندارد.
میلاد حضرت معصومه(س) و روز دختر بر همه فرزندان دختر این سرزمین مبارک :)
سمیرا زرگری سرمربی تیم اسکی به خاطر ممنوع الخروج شدن توسط همسرش، از همراهی تیم ملی در ایتالیا جاماند. خبر واقعا شوکهآور است. نمونه مشابهش نیلوفر اردلان را هنوز که هنوز است نتوانستیم هضم کنیم که این اتفاق دوباره رخ داد. واقعا چندبار دیگر باید چنین اتفاق تلخی رخ دهد که قانون برخورد جدی کند؟ من موافق دخالت بیحدومرز قانون در مسائل خانوادگی نیستم ولی اینجا از آن جاهایی ست که نیاز بود قانون مقتدرانه ورود کند. چرا با فهم نادرست و ناقصمان از دین برای همه یک نسخه میپیچیم؟
اسلام ریاست خانواده را به مرد دادهاست نه از باب اینکه به مرد امتیاز یا حقی داده باشد، بلکه از این باب که مسئولیت سنگینی را بر دوش او بگذارد. مسئولیت داشتن، چندتا وظیفه هم بر دوش فرد میگذارد، اول: باید یاد بگیرد که چطور رفتار کند و چطور در آن جایگاه به وظایفش عمل کند. اصلا وظایفش چیست؟ یعنی مسئولیت با کارآمدی همراه است. صرف مذکر بودن که معنایش مسئول کارآمد بودن نیست. دوم: مصلحت افراد و خانواده را در نظر بگیرد، نه اینکه قلدرمآبانه زور بگوید. سوم از جایگاهش سوءاستفاده نکند، دقیقا در این مورد آخر قانون باید ورود کند. چون همه آدمها صلاحیت، عقل و تقوای لازم را برای تصدی جایگاهشان ندارند. البته قرار بود مجلس قانونی را برای این موارد خاص تصویب کند که با اعتراض گروهی از فعالان زن، منتفی شد.
نکته خیلی مهم دیگر این است که در این قضیه به خصوص منافع ملی هم مطرح بوده است. قرار بوده فردی با پرچم جمهوری اسلامی ایران در آنورآبها برای کشورش سرمربیگری کند و افتخار بیافریند. منافع ملی مگر کم چیزی است!؟ چطور میشود شوهر سرش را پایین بیندازد و لبخندکنان برود اداره گذرنامه و او را ممنوع الخروج کند و به حیثیت یک ملت و حکومت لطمه بزند و هیچ کس هم نپرسد چرا؟ اصلا همسر تو کیست؟ اصلا چرا در این موارد که بوی سوءاستفاده از جایگاه میآید، نباید دادگاه صالحهای تشکیل شود؟ اصلا کسی به تزاحم منافع ملی و منافع خانواده فکر کردهاست؟
نکته دیگر اینکه فشار روانی که بر این فرد وارد شده است را کسی در نظر گرفتهاست؟ لا ضرر و لاضرار فی الاسلام از قواعد مهم و اساسی اسلام است چطور میشود ضرر روحی روانی این فرد را ندید. فردی که سالها برای این موقعیت زحمت کشیده عرق ریخته همه اش پیش چشم همسرش! و حالا در این موقعیت حساس همسرش او را محروم کرده چطور میشود این را نادیده گرفت؟
فیلم مبتذل عرق سرد اگر مبتذل نبود، اگر بلد بود چطور هنرنمایی کند، اگر صرف یک عقدهگشایی سیاسی و ایدئولوژیک علیه مذهب نبود، باید همان زمان اتفاقاتی را رقم میزد که الان شاهد تلخیهای مشابه نباشیم. حیف که نه هنر داشت، نه اخلاق و نه دلسوزی.
.
آن کلیپی که در مشهد فیلمبرداری شده را اگر دیدهاید این را هم ببینید. این را نگذاشتم که بگویم ببینید آنور آب هم همین است؛ که هست البته و خشونت کلامی و متلک پرانی جزو مبارزات فمینیست ها بوده و خواهد بود و یکی از مسائل خشونت علیه زنان همین مورد است. ولی قصدم از گذاشتن این کلیپ این نبود.این را گذاشتم که بگویم:
اول: اصل آن کلیپ را هم ببینید. اگر کامل کلیپ منهتن را ببینید حتی نوشته های ابتدای هردو عین هم است.
دوم: کلیپ مشهد به عنوان تلنگر خوب است نه بیشتر. به درد تحلیل های همهجانبه و جزیی جامعهشناسانه نمیخورد. اگر این رفتار مردان مشهدی برآمده از بحران جنسی در ایران است پس رفتار آن مردان در آمریکای آزاد در امر جنسی برآمده از چیست؟
سوم: خانمی که با سه پوشش مختلف در مشهد راه میرود میخواهد بگوید نوع پوشش نمیتواند تو را از این رفتارها و گفتارها در امان بگذارد. گزاره ای که آنقدر خندهدار است که نیاز به شرح بیشتر ندارد کافی ست زن باشی و این را بفهمی. جالبتر اینکه برای اینکه فرضیهاش خراب نشود از حدی از پوشش فراتر نمیرود یعنی در هیچ کدامشان ما حجاب مورد قبول اسلام را نمیبینم! و اتفاقا این فیلم خود موید این است که حجاب مورد قبول اسلام( که شامل پوشش، رفتار و گفتار است) ربط مستقیم بر این رفتارهای سخیف دارد.
پینوشت: کلیپ دیگری در آمریکا ضبط شده است که یک خانم با پوشش معمول راه میرود و شاهد متلکها و مزاحمتهاست. بعد همان خانم با چادر راه میرود و متلکها به صفر میرسد...
یکی نوشته بود «سگ نجس نیست، افکار ماست که نجس است» تصویر یک رستوران در یک کشور دیگر هم گذاشتهبود که سگی آن وسط نشسته بود و ناراحتیاش را از اینکه نمیتواند سگش را با خودش به رستوران ببرد ابراز کردهبود.
انسان چقدر خودخواه است، همهچیز را با محوریت خودش میبیند. نجس بودن سگ شاید بیش از اینکه به نفع انسان باشد به نفع سگ باشد. انسان جنبه همزیستی مسالمت آمیز با سگ، این حیوان زیبا با این مقدار عطوفت و مهربانی و وفاداری را ندارد. همانطور که انسان اتفاقات بد بسیاری بر سر این بنده خداوند طی سالیان دراز آورده است.
علاوه بر این نجاست به معنی «بد بودن» یک چیز نیست.انسان بدون خون نمیتواند ادامه حیات دهد مگر میشود این خون حیات بخش را بد و بیارزش بدانیم؟! در حالی که خون هم جزو نجاسات است.
کودکان به زمان عینیت می بخشند؛ زمان نادیدنی را دیدنی میکنند! حافظ میگوید برای دیدن گذر عمر، لب جوی باید نشست ولی من فکر میکنم برای لمس واقعی گذر زمان کافیست تصویر کودکی را ببینی که چند وقتیست او را ندیدهای! گویی ساعتهای عمرمان در چهره و قدوبالای آن کودک هویدا شده...
هیچی مثل این اتفاق نمیتواند شگفت زدهات کند و زمان را معنا ببخشد...
اگر مطالعات زنان خوانده باشید یا اگر چند کتاب فمینیستی خواندهباشید، مهمتر آنکه حرفهای چند فعال زن را دنبال کردهباشید متوجه میشوید که کلیدواژه آنها «پدرسالاری» و «قرائت مردانه» است. اولش برایتان جالب است، شما را به فکر وادار میکند و میپذیرید که این حرف تا حدودی درست است. جریان وقتی خستهکننده و مبتذل میشود که پای این دو واژه همهجا باز میشود؛ برای هر مشکل و مسئله اجتماعی بازگو میشود. آنقدر که آدم از این همه تکرار تحلیل دم دستی و ساده حوصلهاش سر میرود و دنبال تحلیل دقیقتر و موشکافانهتر میگردد.آنقدر موارد استفاده و تعمیم دادن این مفاهیم زیاد است که گاهی به جای هم استفاده میشوند. مثلا در موضوع «علل علاقه کمتر زنان به مباحث اجتماعی و سیاسی» گفتهمیشود که قرائت مردانه از این مباحث موجب این امر شدهاست. در حالی که پیش از قرائت مردانه که تاحدی تاثیرگذار است به این امر توجه نمیشود که این عرصهها عرصههایی مردانه است. مردانه بودن موضوع پیش از تفسیر کردن مردانه است. البته بنده دارم از «هست ها» صحبت میکنم نه «بایدها»؛اینکه باید چگونه باشد مطلب دیگری است. نکته بعدی این است واقعا این قرائت مردانه پایانش کجاست؟ تا کجا میخواهد ادامه داشتهباشد؟ انسانیت پس چه میشود؟ اگر آنقدر مرد بودن یا زن بودن مهم است پس تعریف انسان زن با انسان مرد هم باید متفاوت باشد. پس هیچ فهم، درد، احساس مشترک نباید باشد. و آن وقت چه کسی قرار است به ما بگوید فهم زنانه از زندگی بهتر است یا فهم مردانه؟! درحالی که در منابع دینی ما جنسیت امری عرضی است یعنی در خلقت اول انسانی به وجود آمدهاست و دوم مرد یا زن شدهاست. از طرفی با این نگاه ما فقط چیزی را میتوانیم بشناسیم که آن را زیستهباشیم یا تجربه کردهباشیم در حالی که اینگونه نیست. حتی در همین مبحث مورد نظر نیز با این نگاه هیچوقت نباید در علم روانشناسی دنبال شناخت جنس مقابل باشیم. چون امکان شناخت وجود ندارد.وقتی عیب زنان را نمیگوییم و همهچیز را میاندازیم گردن مردان و پدرسالاری و قرائت مردانه وضعیت از این هم بدتر خواهدشد. کمی هم تیزی انتقاد را به سمت زنان بگیریم. زنان خودشان خودشان را محبوس کردهاند؛ در خانه و خانواده و خرید و مد و زیبایی و دکوراسیون و آرایش و حجاب و ... خودشان را گیر انداختهاند. وقتی فکر و ذهن و عمل مدام در چیزی دست و پا بزند تو دیگر نه حوصله و نه وقت مسائل دیگر را داری...